قصاید اهلی شیرازی
شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست
شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست قرص خورشید فلک بهر کمر شمشیر اوست شاه اسماعیل حیدر آنکه در روز مصاف تیغ او بهر…
تا خلافت بر بنی آدم ز حق تفضیل شد
تا خلافت بر بنی آدم ز حق تفضیل شد سکهٔ دولت به نام شاه اسمعیل شد چونخلیل بت شکن در عالم صورت به تیغ هرچه…
ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن
ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن یاد از حسین تشنه بچشم پر آب کن تن خاک کن بمهر حسین و بیاد ده هر…
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است آه این چه ماتم است که عالم گرفته است ماه محرم آمد و بیگانه را چه غم…
هر موی ابرویت مه عیدست ای پری
هر موی ابرویت مه عیدست ای پری شوخی تو کز هزار مه عید دل بری از خوی نازک تو که بیند به ماه عید گر…
سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین
سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج کاروان در کاروان منزل…
تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله
تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله سر بیشه تو عرش برین یا اسدالله شیران جهان صید تو اند از ره معنی شیر فلکت صید…
ای همنفس که میگذری بر مزار من
ای همنفس که میگذری بر مزار من زنهار یاد کن ز من و روزگار من نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل ناگه بریخت…
آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است
آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست جویبار ذوالفقار از آب رحمت پرورید گلشن هر دو سر ازان…
هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من
هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن آن زلف و روی…
سوار من که سرم باد گوی میدانش
سوار من که سرم باد گوی میدانش سر منست و سر زلف همچو گانش هزار یوسف مصری کمست اگر هردم فرو روند بفکر چه زنخدانش…
تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد
تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد چنان…
این چه فرخنده خیمه این چه سر است
این چه فرخنده خیمه این چه سر است آسمانی است کز زمین برخاست خانه راحتست و مامن عیش کعبه خلق یا بهشت خداست میخش از…
الهی بسر دفتر حکمت الله
الهی بسر دفتر حکمت الله بنی آدم ایینه قدرت الله الهی بشمع جمال محمد که بر غیر زد آتش غیرت الله الهی بنور علی آنکه…
منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال
منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال دیده ما دید عین عید را بر سر هلال مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار…
سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد
سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ زیر قبا نهفته…
تبارک الله از خیمه این چه بستانست
تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی بیار باده که این…
ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ
ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند کز…
المنه لله که شب هجر سر آمد
المنه لله که شب هجر سر آمد خورشید من از مشرق مقصود برآمد ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته کاینک گل خندان تو باز…
ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما
ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما بهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا تشنه لبان روی بخاک و تن بخون ما…
زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را
زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را حدیث جنک تو جان تازه کرد ستم را ابولمظفر منصور قاسم پرناک که جرعه نوشی جامت نمیسزد جم…
بهار آمد و نخل روان ز عالم شد
بهار آمد و نخل روان ز عالم شد بهار خرم عالم خزان ماتم شد دریغ و درد که از سروران عالمگیر بیادگار یکی مانده بود…
ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه
ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه کس را چه حد که تیز بیند در آینه چون عکس خود در آینه بینی و لب گزی…
از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود
از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود شاه میداند که هرگز مثل او آدم نبود علم و حلم و دانش و لطف و مروت…