قصاید اهلی شیرازی
چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت
چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت خون حسین تازه شد و دامنش گرفت گردون که سوخت ز آتش لب تشنگی حسین آن آتش…
این همایون خیمه یارب روضهای از جنت است
این همایون خیمه یارب روضهای از جنت است یا نموداری مگر از کار گاه قدرت است همچو طاوس فلک در جلوه حسن است از آن…
آن گوهر پاکیزه که از دیده ما رفت
آن گوهر پاکیزه که از دیده ما رفت در خاک فرو رفت مگر ورنه کجا رفت آه از ستم دهر که آن گلبن از ین…
شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست
شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست روی زمین به پشت کمان از امان اوست سهم السعادتی که قرین ظفر بود در قبضه کمان…
در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردل
در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردل دستم بگیر پایم بر آر از گل خالت میان ابرو هندوی مست کرده دستی بدوش…
این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست
این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست چشمه خضرست یا آیینه اسکندرست جوهر روح است یا گیتی نما بگداختند شیره جان است…
آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته
آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته آفتاب روی او عالم منور ساخته دست قدرت صیقل روی زمین آراسته تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته…
نمود بار دگر قامت خمیده هلال
نمود بار دگر قامت خمیده هلال زهی خجسته که آمد بفال دولت دال فتاد ناخنه در چشم چرخ از مه نو شفق گشود از آن…
شاه نجف که هر دو جهان در پناه اوست
شاه نجف که هر دو جهان در پناه اوست هرجا سری که هست همه خاک راه اوست با مهر شاه هست نشانی که چون سهیل…
خط تو چون بردمید رونق عنبر شکست
خط تو چون بردمید رونق عنبر شکست سرو تو چون قد کشید قدر صنوبر شکست طره پرچین چرا مالش گوش تو داد نسترنت از چه…
ایدل گدایی از کرم کار ساز کن
ایدل گدایی از کرم کار ساز کن خود را زمنت همه کس بی نیاز کن توحید چیست ترک تعلق ز هر چه هست یعنی بروی…
آمد بهار و سبزه دمید و جهان خوشست
آمد بهار و سبزه دمید و جهان خوشست ساقی بیار می که زمین و زمان خوشست مطرب غزلسرای و حریفان ترانه گوی معشوقه در کنار…
منت ایزد را که صنع او ز گل خار آورد
منت ایزد را که صنع او ز گل خار آورد خاک ما از قطره آبی پدیدار آورد از هوا در گنبد سرها صدایی افکند تا…
شکر خدا که مژده راحت فرا رسید
شکر خدا که مژده راحت فرا رسید آن ارزو که داشت دل ما بما رسید آمد بهار زندگی و سبزه و نشاط گو خرش برآ…
چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند
چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند مرا هلاک به شمشیر انتظار کند اگرچه خاک شدم چشم آن هنوزم هست که سرو قد…
این نقد دل نثار شهیدان کربلا
این نقد دل نثار شهیدان کربلا چون خاک رهگذار شهیدان کربلا طوری که قدر و منزلتش از فلک گذشت سنگی است در مزار شهیدان کربلا…
آمد عشور و خاطرم افکار کرده است
آمد عشور و خاطرم افکار کرده است درد حسین در دل ما کار کرده است کافر به مومن این نکند کان سگ یزید با خاندان…
یارب اینخیمه یا گلستان است
یارب اینخیمه یا گلستان است یا نمودار چرخ گردان است دوخت نرگس بنقش او دیده یا در او چشم خلق حیران است گرد این خیمه…
شاه نجف که گوهر بحر عنایتست
شاه نجف که گوهر بحر عنایتست چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود سر نهان که میشنوی این…
تا خلافت بر بنی آدم ز حق تفضیل شد
تا خلافت بر بنی آدم ز حق تفضیل شد سکهٔ دولت به نام شاه اسمعیل شد چونخلیل بت شکن در عالم صورت به تیغ هرچه…
ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن
ایدل ز سوز گریه جگر را کباب کن یاد از حسین تشنه بچشم پر آب کن تن خاک کن بمهر حسین و بیاد ده هر…
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است آه این چه ماتم است که عالم گرفته است ماه محرم آمد و بیگانه را چه غم…
واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد
واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد در ماتم حسین علی دل کباب شد ای آسمان اگر در رحمت گشاده یی ظلم تو بر…
شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست
شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست قرص خورشید فلک بهر کمر شمشیر اوست شاه اسماعیل حیدر آنکه در روز مصاف تیغ او بهر…
تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله
تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله سر بیشه تو عرش برین یا اسدالله شیران جهان صید تو اند از ره معنی شیر فلکت صید…
ای همنفس که میگذری بر مزار من
ای همنفس که میگذری بر مزار من زنهار یاد کن ز من و روزگار من نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل ناگه بریخت…
آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است
آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست جویبار ذوالفقار از آب رحمت پرورید گلشن هر دو سر ازان…
هر موی ابرویت مه عیدست ای پری
هر موی ابرویت مه عیدست ای پری شوخی تو کز هزار مه عید دل بری از خوی نازک تو که بیند به ماه عید گر…
سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین
سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج کاروان در کاروان منزل…
تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد
تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد چنان…
این چه فرخنده خیمه این چه سر است
این چه فرخنده خیمه این چه سر است آسمانی است کز زمین برخاست خانه راحتست و مامن عیش کعبه خلق یا بهشت خداست میخش از…
الهی بسر دفتر حکمت الله
الهی بسر دفتر حکمت الله بنی آدم ایینه قدرت الله الهی بشمع جمال محمد که بر غیر زد آتش غیرت الله الهی بنور علی آنکه…
هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من
هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن آن زلف و روی…
سوار من که سرم باد گوی میدانش
سوار من که سرم باد گوی میدانش سر منست و سر زلف همچو گانش هزار یوسف مصری کمست اگر هردم فرو روند بفکر چه زنخدانش…
تبارک الله از خیمه این چه بستانست
تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی بیار باده که این…
ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ
ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند کز…
المنه لله که شب هجر سر آمد
المنه لله که شب هجر سر آمد خورشید من از مشرق مقصود برآمد ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته کاینک گل خندان تو باز…
منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال
منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال دیده ما دید عین عید را بر سر هلال مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار…
سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد
سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ زیر قبا نهفته…
بهار آمد و نخل روان ز عالم شد
بهار آمد و نخل روان ز عالم شد بهار خرم عالم خزان ماتم شد دریغ و درد که از سروران عالمگیر بیادگار یکی مانده بود…
ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه
ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه کس را چه حد که تیز بیند در آینه چون عکس خود در آینه بینی و لب گزی…
از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود
از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود شاه میداند که هرگز مثل او آدم نبود علم و حلم و دانش و لطف و مروت…
ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما
ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما بهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا تشنه لبان روی بخاک و تن بخون ما…
زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را
زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را حدیث جنک تو جان تازه کرد ستم را ابولمظفر منصور قاسم پرناک که جرعه نوشی جامت نمیسزد جم…
تا آتش خور تافته برج سرطان را
تا آتش خور تافته برج سرطان را همچون شرر آتش زده ذرات جهان را خورشید جهان سوخت مگر کآتش دوزخ از چشمه خورشید برون کرده…
ای جگر گوشه که پاک آمدی و پاک شدی
ای جگر گوشه که پاک آمدی و پاک شدی چشم من بودی و از چشم بدان خاک شدی بود پرواز بلندت هوس ایمرغ بهشت عالم…
الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال
الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال که مرا بخت رسانید به معراج وصال یار خود آمد و احوال دلم دید که چیست که…
مارا چراغ دیده خیال محمدست
مارا چراغ دیده خیال محمدست خرم دلی که مست وصال محمدست هرگز نبسته سایه او نقش بر زمین کی نقش بندد آنکه مثال محمدست مرغی…
ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه
ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه کشیده سفره شاه است هر کجا بینی پر است مشرق و…
به شکر حق که کند شکر حق ستایی را
به شکر حق که کند شکر حق ستایی را کسی چه شکر کند نعمت خدایی را چه کبریاست ندانم ز ملک تا ملکوت چه فسحت…