قصاید – امیر معزی نیشابوری
یک امشب زبهر من ای ساربان
یک امشب زبهر من ای ساربان زدروازه بیرون مَبَر کاروان درنگی بکن تا من از جان و دل ز جانان و دلبر بپرسم نشان که…
آسمان بی مدار است این حصار استوار
آسمان بی مدار است این حصار استوار آفتاب بیزوال است این مبارک شهریار بر همه عالم همی تابد به تایید خدای آفتاب بی زوال و…
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ زلف پربند و شکنج و چشم پرنیرنگ و رنگ لؤلؤ اندر لاله پنهان داشت چون رویم…
آنچه من بر چهره دارم یار دارد در میان
آنچه من بر چهره دارم یار دارد در میان وآنچه من در دیده دارم دوست دارد در دهان چهرهٔ من با میانش گشت پنداری قرین…
ای به ملک و دولت و شاهی سزای آفرین
ای به ملک و دولت و شاهی سزای آفرین وز هنرهای تو خشنود ایزد جانآفرین گر چه هستند آسمان را اختران نوربخش رشک باشد بر…
ای دلبری که زلف تو دام است و چنبرست
ای دلبری که زلف تو دام است و چنبرست دامیّ و چنبری که همه مشک و عنبرست رخسار توگُل است و بناگوش تو سمن گل…
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش وی در همه آفاق نموده اثر خویش از چین و ختا تا به فلسطین که رسانید جز تو…
ایا تن تو همه ساله پیش روح فدی
ایا تن تو همه ساله پیش روح فدی به سوی مادرت از آسمان رسیده ندی چرا چو برهمنان خویشتن همی سوزی اگر توراست جهودانه طیلسان…
این مهرگان فرخ و جشن بزرگوار
این مهرگان فرخ و جشن بزرگوار فرخنده باد و میمون بر شاه روزگار سلطان کامکار ملکشاه دادگر آن دادگر که نیست چنو هیچ کامکار پیروز…
بر فتح همی دور کند گنبد دوار
بر فتح همی دور کند گنبد دوار بر سعد همی سیرکند کوکب سیار وین را اثر آن است که بر لشکرِ غزنین گشتند مظفر سپه…
به فال فرخ و روز مبارک از بغداد
به فال فرخ و روز مبارک از بغداد شه ملوک سوی دارملک روی نهاد ز رای و همت عالی به مدت شش ماه هزار سیرت…
پیش از این بار خدایان و بزرگان عجم
پیش از این بار خدایان و بزرگان عجم گر همی بنده خریدند به دینار و درم اندرین دولت صدری به وزارت بنشست که همه ساله…
تا دین مصطفی است تو هستی قوام او
تا دین مصطفی است تو هستی قوام او تا ملک پادشاست تو هستی نظام او هرکس که او امام جهان است در علوم چون بنگرم…
تکاوری که قویتر ز رخش رستم زال
تکاوری که قویتر ز رخش رستم زال به حمله همچو هژبر و به پویه همچو غزال به گاه حمله به چرخ اندر افکند آشوب به…
جهان و هرچه در اوست آشکار و نهان
جهان و هرچه در اوست آشکار و نهان مسلم است به عدل وزیر شاه جهان جوان و پیر همی مدح و شکر او گویند که…
چون برآرم به زبان نام خداوند جهان
چون برآرم به زبان نام خداوند جهان تن من جمله شود گوش و دلم جمله زبان هرچه در دهر زبان است مرا بایستی تا ثنا…
چیست آن رخشنده و پاک و زدوده گوهری
چیست آن رخشنده و پاک و زدوده گوهری فتنهٔ هر دشمنی و شحنهٔ هر لشکری گوهری کاندر صفت مانند آبی روشن است یا به هنگام…
خطّ است گرد عارض آن ماه دلستان
خطّ است گرد عارض آن ماه دلستان یا سنبل است ریخته بر طرف گلستان یا عنبرست حلّ شده بربرگ نسترن یا مورچه است صفزده برگرد…
دوش رفتم به خیمهٔ جانان
دوش رفتم به خیمهٔ جانان تازه کردم به بوی جانان، جان آفتاب است زیر شب گفتی زیر زلف اندرون رخ جانان گر به روز آفتاب…
رسد هر ساعت از دولت نشانی
رسد هر ساعت از دولت نشانی پیام آید زگردون هر زمانی که چون سلطان معزالدین ملکشاه نباشد در جهان صاحب قِرانی امیری شهرگیری شهر بندی…
زلف سیه تو ای بت دلبر
زلف سیه تو ای بت دلبر هرگاه بود به صورتی دیگر گه چون زر هست و گاه چون چوگان گه چون سپر است و گاه…
سوگند خوردهام به سر زلف آن پسر
سوگند خوردهام به سر زلف آن پسر کز مهر او نتابم و عهدش برم بسر سوگند من شکسته نشد گرچه روزگار برهم شکست خرد سر…
صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه
صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش روز ایشان هست فرختر…
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال اتفاق و اتصال هر دو بر ما…
کف دست موسای پیغمبرست
کف دست موسای پیغمبرست و یا آتش اژدها پیکرست وگر زآسمان معجز مصطفی فرود آمده بر کف حیدرست کلید فتوح است در هر مصاف هر…
لاغری یار من است از همه خوبان جهان
لاغری یار من است از همه خوبان جهان که بتی موی میان است و مهی تنگ دهان خواهم آن را که بود چون دل من…
مشک و شنگرف است گویی بیخته بر کوهسار
مشک و شنگرف است گویی بیخته بر کوهسار نیل و زنگارست گویی ریخته بر جویبار طَبلهٔ عطارست گویی در میان گلستان تخت بزازست گویی در…
نوروز بساط نو گسترد به گلزاران
نوروز بساط نو گسترد به گلزاران وز باغ بساط دی بربود چو عیاران بشکفت بهار نو شرط است شکار نو ما و می و یار…
هست زلف و دهن و قد تو ای سیم اندام
هست زلف و دهن و قد تو ای سیم اندام جیم و میم و الف و قامت من هست چو لام من یکی ام ز…
از آن دندان چون پروین مرا شد دیده پر پروین
از آن دندان چون پروین مرا شد دیده پر پروین وزان رخسار چون نسرین مرا شد دیده چون نسرین روا باشدکه نسرین خیزد از نسرین…
آفرین بر خسروی کاو را چنین باشد وزیر
آفرین بر خسروی کاو را چنین باشد وزیر وآفرین بر دولتی کاو را چنین باشد مجیر زین مبارکتر نبوده است و نباشد در جهان هیچ…
آمد به فرخی و سعادت به دار ملک
آمد به فرخی و سعادت به دار ملک صدری که هست بر قلم او مدار ملک اسلام را نظام و پسندیده صاحبی کز فر او…
آنروی نه رویاست گل سرخ بهبارست
آنروی نه رویاست گل سرخ بهبارست وان زلف نه زلف است شب غالیه بارست آن جعد نه جعدست همه حلقه و بندست وان چشم نه…
ای پرنگار گشته ز تو دور روزگار
ای پرنگار گشته ز تو دور روزگار وز دور آسمان تن تو گشته پر نگار گر نیستی صدف ز چه معنی بود همی جای تو…
ای دو رخ تو پروین وی دو لب تو مرجان
ای دو رخ تو پروین وی دو لب تو مرجان پروینت بلای دل مرجانت بلای جان پشتم شده چون گردون اندر پی آن پروین چشمم…
ای شاه تاجداران وی تاج شهریاران
ای شاه تاجداران وی تاج شهریاران گردون کامکاری خورشید کامکاران گر عید روزهداران بر خلق هست فرخ دیدار توست فرخ بر عید روزهداران جز تو…
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما به دلبری دل ما را همی زنی یغما چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ چو تو سوار…
با نصرت و فتح و ظفر آمد به نشابور
با نصرت و فتح و ظفر آمد به نشابور سلطان همه روی زمین خسرو منصور هر جا که رسد شاه به شادی و سعادت از…
بر قاعدهٔ ملت پیغمبر یزدان
بر قاعدهٔ ملت پیغمبر یزدان کیکرد جهان راست به شمشیر و به فرمان نور ابدی از هنر خویشکهگسترد برگوهر جغری بک و بر خانهٔ خاقان…
به درّ و مشک ز ابر بهار و باد شمال
به درّ و مشک ز ابر بهار و باد شمال مُوشََّح است زمین و معطر است جبال به جویبار پراکنده شد حُلّی و حُلَل به…
پرنیان بافد همی باد صبا در بوستان
پرنیان بافد همی باد صبا در بوستان هر درختی طَیْلسان سازد همی از پرنیان گر همی خواهی که بینی پرنیان را تار و پود برگ…
تا شهریار دادگر آهنگ شام کرد
تا شهریار دادگر آهنگ شام کرد صبح مخالفان همه در شامشام کرد پیرار بر عدو ظفر از سوی بلخ یافت وامسال بر ظفر سفر از…
ترک نزاید چنو به کاشغر اندر
ترک نزاید چنو به کاشغر اندر سرو نروید چنو به عاتفر اندر خوب تر از عارضش ندید و نبیند هیج کسی پرنیان به شوشتر اندر…
چرا همی بگزینی تو بر وصال فراق
چرا همی بگزینی تو بر وصال فراق چرا همی ز خراسان روی به سوی عراق تن مرا تو همی امتحان کنی به بلا دل مرا…
چون بهشت است این همایون بزم سلطان جهان
چون بهشت است این همایون بزم سلطان جهان حَبّذا بزمی همایون چون بهشتِ جاودان ساکنانش حورِ سیمین عارضِ زرین کمر خازنانش ماه آتش ناوَکِ آهن…
چیست آن دریا که هست از بخشش او در جهان
چیست آن دریا که هست از بخشش او در جهان نیل و سیحون و فرات و دجله و جیحون روان کشتی امید خلق آسوده اندر…
خلعت سلطان عالم آفتاب دین و داد
خلعت سلطان عالم آفتاب دین و داد بر بهاء دین یزدان فرخ و فرخنده باد نجم دولت، میر نواب عجم، عثمانکه هست سروری نیکوسرشت و…
دولت و دین را خدای فر و بها داد
دولت و دین را خدای فر و بها داد مُلک مَلِک را نظام و نور و نوا داد قاعدهٔ نو نهاد کارِ جهان را حق…
روی او ماه است اگر بر ماه مشک افشان بود
روی او ماه است اگر بر ماه مشک افشان بود قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود گر روا باشدکه لالستان بود بر راه…
ستاره سجده برد طلعت منیر تو را
ستاره سجده برد طلعت منیر تو را زمانه بوسه دهد بایهٔ سریر تو را موافق است قضا بخت کامکار تو را مسخرست عدو تیغ شیرگیر…