قصاید – امیر معزی نیشابوری
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به کام عادت ایوب و ابراهیم صبر و حلم…
خیمهها بین زده به صحرا بر
خیمهها بین زده به صحرا بر جون سمائی به روی دریا بر زردگل بین دمیده بر سبزه راست چون کهربا به مینا بر ژاله بین…
دیدم به ره آن نگار خندان را
دیدم به ره آن نگار خندان را آن ماه رخ ستاره دندان را بر ماه دو هفته تافته عمدا مشکین دو رسن چه زنخدان را…
ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود
ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود چرا شراب نپیمایی و نسازی عود بساز عود و بده یک شراب وصل مرا که من بسوختم…
سروی بهراستی چو تو در جویبار نیست
سروی بهراستی چو تو در جویبار نیست نقشی به نیکویی چو تو در قندهار نیست جفت مهی اگرچه به خوبیت جفت نیست یار شهی اگر…
شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب
شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب شدست راغ پر از تودههای عنبر ناب به باغ و راغ مگر ابر و باد داشتهاند به توده…
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا آه از غم آن خوش پسر کز هجرا و…
فرخ آن شاهی که هر ماهیش فتحی دیگرست
فرخ آن شاهی که هر ماهیش فتحی دیگرست فتح او از یکدگر زیباتر و نیکوترست در جهانداری فتوح او طراز دولت است در مسلمانی خطاب…
کیمیا دارد مگر با خویشتن باد خزان
کیمیا دارد مگر با خویشتن باد خزان ور ندارد چون همی زرین کند برگ رزان اصل رنگ آمیختن دارد مگر باد خریف ور ندارد چون…
ماه است ساقی و قدح باده مشتری
ماه است ساقی و قدح باده مشتری وین هر دو را منم بهدل و دیده مشتری با مشتری مقارنه کردست ماه من فرخ بود مقارنهٔ…
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم همه جمع اند و به یک جای مهیا…
هر روزکه خورشید سر ازکوه برآرد
هر روزکه خورشید سر ازکوه برآرد از فتح و ظفر شاه جهان را خبر آرد گوییکه همی پوید بیک توبه تعجیل تا نامه فتح و…
همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر
همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر به شهریار ولایت گشای کشورگیر شه ملوک ملکشاه کز شمایل او فزود قیمت تیغ و نگین…
از بهر وفاداری آمد بر من یار
از بهر وفاداری آمد بر من یار شد ساخته از آمدن یار مرا کار بهتر چه بود ز آن که بود دوست وفاجوی خوشتر چه…
اگر چه خرمی عالم از بهار بود
اگر چه خرمی عالم از بهار بود همیشه خرمی من ز روی یار بود چو من به خوبی و آرایش رُخش نگرم چه جای خوبی…
امسال در آفاق دو عید است به یک بار
امسال در آفاق دو عید است به یک بار بر ملت و دولت اثر هر دو پدیدار یک عید ز ماه شب شوال و دگر…
ای آفتاب شاهی تخت آسمان توست
ای آفتاب شاهی تخت آسمان توست ملک زمین مسخر حکم روان توست صاحبقران و خسرو روی زمین تویی دولت همیشه رهبر و صاحبقران توست گر…
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری بنمای وفاداری بگذار جفاکاری آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری سیماست مرا در…
ای خسروی که مشرق و مغرب بهم توراست
ای خسروی که مشرق و مغرب بهم توراست وی داوری که هم عرب و هم عجم تو را است در شرق و غرب خلق خدا…
ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم
ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم صاحبقرانِ اعظم شاهنشهِ مُعَظّم ای سنجرِ ملکشاه ای خسروِ نکوخواه ای در جهان شهنشاه ای بر شهان مقدم ای…
ایا شهریاری که صاحب قرانی
ایا شهریاری که صاحب قرانی ز جدّ و پدر یادگار جهانی ملک شاه و الب ارسلان را تو فخری که پیش از ملک شاه و…
باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان
باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان ابر نیسانی همی بر گل شود لؤلؤفشان از جواهر گنج یاقوت است گویی میوهدار وز طرایف کَرْخِ بغدادست…
بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر
بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر هرگه که کشد چنبر بر طرف مه از عنبر دارد سمن و نسرین در سنبل مشکآگین…
به فرخی و خوشی بر خدایگان بشر
به فرخی و خوشی بر خدایگان بشر خجسته باد چنین عید و صدهزار دگر جلال دولت و دولت بدو فزوده شرف جمال ملت و ملت…
تا به سلامت به حِلّه آمد سَلْمیٰ
تا به سلامت به حِلّه آمد سَلْمیٰ خُلد شد از خرّمی چو جنّت ماوی آب گرفت از لبش حلاوت کوثر خاک گرفت از رخش طراوت…
تا گه از جم یادگارست این همایون روزگار
تا گه از جم یادگارست این همایون روزگار این جهان هرگز مباد از شاه عالم یادگار باد میمون و مبارک صدهزاران جشن جم بر خداوندی…
تیره شد ماه خرد بر آسمان مهتری
تیره شد ماه خرد بر آسمان مهتری خشک شد سرو هنر در بوستان سروری راست پنداری که جنبان شد زمین از زلزله پاره شد از…
چه سنت است که در شهر زینت زَمَنَ است
چه سنت است که در شهر زینت زَمَنَ است رسول شادی و جشن رسول ذوالمِنَن است خجسته موسم عیدست کاندرین موسم بر آسمان سعادت ز…
چون سخن گوید یابم ز دهانش خبری
چون سخن گوید یابم ز دهانش خبری چون کمر بندد بینم زمیانش اثری زان نگویم خبری تاکه نگوید سخنی زین نبینم اثری تاکه نبندد کمری…
خداوندی که تاج دین و دنیاست
خداوندی که تاج دین و دنیاست بهدولت دین و دنیا را بیاراست از آن تاجی است در دنیا و در دین که انعلا مرکب او…
در زلف تو گوییکه فکند ای صنم چین
در زلف تو گوییکه فکند ای صنم چین چندان زره و حلقه و چندان شکن و چین آن سنبل مشکینت که پوشید به سنبل وان…
راز نهان خویش جهان کرد آشکار
راز نهان خویش جهان کرد آشکار در منصب وزارت دستور شهریار بگشاد روزگار زبان را به تهنیت چون شد وزیر شاه جهان صدر روزگار فخر…
ز عقدهٔ ذَنب آخر برست شمس عجم
ز عقدهٔ ذَنب آخر برست شمس عجم ز دهشت خطر غم بجست شیر اجم فلک زپای سعادت گشاد بند بلا قضا ز دامن دولت گسست…
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر…
شراب باید و آتش رباب باید و چنگ
شراب باید و آتش رباب باید و چنگ که روز فاخته گونه است و خاک غالیه رنگ نصیب تن کنم آتش نصیب روح شراب نصیب…
صنم من پسری لاله رخ و سیمبرست
صنم من پسری لاله رخ و سیمبرست سخت زیبا صنم و سخت به آیین پسرست من و او هر دو به نام ایزد روزافزونیم هر…
عید و آدینه بهم بر پادشا فرخنده باد
عید و آدینه بهم بر پادشا فرخنده باد طالعش سعد و دلش شاد و لبش پرخنده باد عید اَضحی فرخ و فرخنده آمد در جهان…
گر چه آمد داستان خسرو شیرین به سر
گر چه آمد داستان خسرو شیرین به سر خسرو دیگر منم شیرینم آن شیرین پسر من بسی در پیش آن شیرین پسر خدمت کنم همچنان…
ماه را ماند که اندر صدرهٔ دیبا بود
ماه را ماند که اندر صدرهٔ دیبا بود ماه کاندر صُدرهٔ دیبا بود زیبا بود عاشقان را دل بهدام عنبرین کردست صید صید دل باید…
نباشد اصلی در عشق یار توبه من
نباشد اصلی در عشق یار توبه من که زلف پرشکن یار هست توبهشکن چگونه توبه کنم کان دو زلف برشکنش هزار بار زیادت شکست توبهٔ…
هر نور و هر نظام که ملک جهان گرفت
هر نور و هر نظام که ملک جهان گرفت از سنجر ملک شه آلب ارسلان گرفت صباحبقران مشرق و مغرب معزّ دین شاهی که او…
همچو خورشید فلک روشن همی دارد زمین
همچو خورشید فلک روشن همی دارد زمین رای خاتون اجل زین نساءالعالمین دختر سلطان ماضی خواهر سلطان عصر شاه خاتون صفیه نازش دنیا و دین…
از زین دین عراق و خراسان مزین است
از زین دین عراق و خراسان مزین است این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی کاقبال او شناخته…
اگر سرای لباساتیان خرابات است
اگر سرای لباساتیان خرابات است مرا میان خراباتیان لباسات است میان شهر همه عاشقان خراب شدند مگر نگار من امروز در خرابات است مجوی زهد…
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او
آن جهانداری که اصل دولت است ایام او حجت فتح و دلیل نصرت است اعلام او بشکند ناموس صد لشکر به یک تهدید او بگسلد…
ای آمده ز مشرق پیروز و کامکار
ای آمده ز مشرق پیروز و کامکار کرده نشاط مغرب دلشاد و شاد خوار داده قرار زاول و هند و نهاده روی بر عزم آنکه…
ای جهان را از قوامالدین مبارک یادگار
ای جهان را از قوامالدین مبارک یادگار روز نو بر تو مبارکباد و جشن نو بهار در چنین روزی سزد دست تو با جام شراب…
ای ز روی تو جهان را همه فیروزی و فر
ای ز روی تو جهان را همه فیروزی و فر ای ز رای تو شهان را همه تایید و ظفر همه عالم به دو دست…
ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست
ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون این عید همایون به بقای…
ایا شهی که چو تو کس ندید و کس نشنود
ایا شهی که چو تو کس ندید و کس نشنود چو تو نباشد در عالم و نه هست و نه بود کدام شاه تو را…