فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة اوحدالدین کرمانی
با هر درمم اگر دو صد بدره بود
با هر درمم اگر دو صد بدره بود با مهر کرامت تو یک ذرّه بود گر کفر همه وجود در من باشد با بحر عنایت…
بیچاره دل شکسته چون بستهٔ تست
بیچاره دل شکسته چون بستهٔ تست بی مرهم وصل هر زمان خستهٔ تست چون می گسلی از آنک پیوستهٔ تست گر بستهٔ تست دل نه…
تو بر دل من حکم روانی می کن
تو بر دل من حکم روانی می کن هر حکم روانی که توانی می کن من دل به تو دادم آنِ من تا اینجاست آنِ…
چون قطرهٔ مهر او چکیدن گیرد
چون قطرهٔ مهر او چکیدن گیرد دل جامهٔ عافیت دریدن گیرد چون باد عنایتش وزیدن گیرد اسباب بلا زمن بریدن گیرد اوحدالدین کرمانی
در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان
در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان و اندر تن خود بین همه پیدا و نهان گر زانک نمی رسد یقینت به گمان پس…
در نفی تو خلق را امان نتوان داد
در نفی تو خلق را امان نتوان داد جز در ره اثبات تو جان نتوان داد با آنکه زتو هیچ مکان خالی نیست در هیچ…
زنهار تو ای دل زخدا آگه باش
زنهار تو ای دل زخدا آگه باش چندانک تو را جهد بود در ره باش در بند زر و سیم تو تاکی باشی رو طالب…
گر در عمل عشق به کاری برسم
گر در عمل عشق به کاری برسم از بادهٔ وصلت به خماری برسم در بحر وصال تو بسی خواهم بود آخر به لبی یا به…
گشتم به هوس گِرد بد و نیک بسی
گشتم به هوس گِرد بد و نیک بسی حاصل نشد از عمر مرا جز هوسی تا می ماند زعمر یا رب نفسی دریاب که جز…
من خود به چه دل زنم دم سودایش
من خود به چه دل زنم دم سودایش یا من چه سگم که دیده سازم جایش گر دست رسد جملهٔ معصومان را در دیده کشند…
یا دم بی غم مرا تو بی غم گردان
یا دم بی غم مرا تو بی غم گردان مقصود من خسته میسّر گردان بنمای مرا روی، مکن، این خوش نیست تو با من و…
یا رب ز سرشک رخ زر و سیمم ده
یا رب ز سرشک رخ زر و سیمم ده یعنی قدم رضا و تسلیمم ده در مکتب اخلاص و ره صدق و صفا حرفی دو…