خیال عشق

خیال عشق خیال عشق تو از سر به در نمی‌آید ز من علاج به جز ترک سر نمی‌آید الهی آنکه نبودی نهال قد بتان که…

ادامه مطلب

سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است

سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است دل که در سایه مژگان تو فارغ بال است گو ببین چشم بداندیش چه از دنبال است…

ادامه مطلب

گریه

گریه مگو چه سان نکنم گریه، گریه کار من است کسی که باعث این کار گشته، یار من است متاع گریه به بازار عشق رایج…

ادامه مطلب

آرزو

آرزو بیمار درد عشق و پرستارم آرزوست بهبود زان دو نرگس بیدارم آرزوست یاران شدند بدتر از اغیار گو بدل کای یار غار صحبت اغیارم…

ادامه مطلب

به ادوارد براون

به ادوارد براون به سال شصتم عمرت، نوید جشن رسید بمان که بعد صد و بیست سال خواهی دید که روی علم و ادب همچو…

ادامه مطلب

در استقبال غزل رئیس الوزرا

در استقبال غزل رئیس الوزرا ای بارگاه حسن تو محمود ایاز کن وی خسروان به پیش ایازت نیاز کن ویرانه ساز کعبه دلها چو سومنات…

ادامه مطلب

سفر بی خبر

سفر بی خبر بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد فتنه چشم تو ای رهزن…

ادامه مطلب

لباس مرگ

لباس مرگ لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست چه شد که کوته و زشت این قبا بقامت ماست بیار باده که تا راه نیستی گیرم…

ادامه مطلب

یاد وطن

یاد وطن هر وقت ز آشیانه خود یاد می‌کنم نفرین به خانواده صیاد می‌کنم یا در غم اسارت جان می‌دهم به باد یا جان خویش…

ادامه مطلب

پارتی زلف

پارتی زلف پارتی زلف تو از بس که ز دل‌ها دارد روز و شب بی‌سببی عربده با ما دارد کاش کابینه زلفت شود از شانه…

ادامه مطلب

درد عشق

درد عشق جز سر زلف تو دل را سر و سامانی نیست سر شب تا سحرش غیر پریشانی نیست تا به ویرانه دل جغد غمش…

ادامه مطلب

شکنج طره

شکنج طره شکنج طره زلفت شکن شکن شده است دلم شکنجه در آنزلف پر شکن شده است نماند قوت رفتن ز ضعف با این حال…

ادامه مطلب

گیسوی نگار

گیسوی نگار می از اندازه فزونش بده ای ساقی بزم تا خراب افتد و ما دست به کاری بزنیم شب اگر دست به گیسوی نگاری…

ادامه مطلب

پیام آزادی

پیام آزادی پیام دوشم از پیر می فروش آمد بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد هزار پرده ز ایران درید استبداد هزار شکر که…

ادامه مطلب

خنده پس از گریه

خنده پس از گریه به سر کویت اگر رخت نبندم چه کنم واندر آن کوی اگر ره ندهندم چه کنم من ز در بستن و…

ادامه مطلب

سپاه عشق

سپاه عشق سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد بنای هستی عمرم به خاک یکسان کرد چه گویمت که چه کرده است خواهی ار دانی…

ادامه مطلب

مرا هجرت کشد

مرا هجرت کشد مرا هجرت کشد آخر نهانی خوش است آن مرگ از این زندگانی تنم رنجور و جان بیمار، وقت است اگر رحم آوری…

ادامه مطلب

تمدن بی تربیت نسوان سفر نیمه راه

تمدن بی تربیت نسوان سفر نیمه راه بفکن نقاب و بگذار در اشتباه ماند تو بر آن کسی که می‌گفت رخت به ماه ماند بدر…

ادامه مطلب

دست به دامان!

دست به دامان! گر رسد دست من به دامانش می‌زنم چاک تا گریبانش عمرم اندر غمت بپایان شد شب هجر تو نیست پایانش درد عشق…

ادامه مطلب

شکوه

شکوه من و ز کس گله، حاشا، کی این دهن دارم ز غیر شکوه ندارم ز خویشتن دارم مجوی دشمن من غیر من که من…

ادامه مطلب

کوی میکده

کوی میکده بکوی میکده هرکس که رفت باز آمد ز قید هستی این نشئه بی نیاز آمد هزار شکر که ایران چو کبک زخمی باز…

ادامه مطلب

تیغ زبان پرده های ریا

تیغ زبان پرده های ریا محشر هر جا روم آنجا سر پا خواهم کرد بین چه آشوب من بیسر و پا خواهم کرد بس که…

ادامه مطلب

دل خوار کرد

دل خوار کرد دل خوار کرد در بر هر خار و خس مرا نگذاردم بحال خود این بوالهوس مرا از بسکه غم کشیده مرا سر…

ادامه مطلب

صدای ناله مظلوم

صدای ناله مظلوم تو دادگر شو اگر رحم دادگر نکند بکن هر آنچه دلت خواست او اگر نکند صدای ناله مظلوم در دل ظالم بسنگ…

ادامه مطلب

مراد دل

مراد دل گر مراد دل خود حاصل از اختر نکنم آسمان، ناکسم ار چرخ تو چنبر نکنم مادر دهر اگر مثل تو دختر زاید بی…

ادامه مطلب