خیالی بود و خوابی وصل یاران

خیالی بود و خوابی وصل یاران شب مهتاب و فصل نوبهاران میان باغ و یار سرو بالا خرامان بر کنار جویباران چمن میشد ز عکس…

ادامه مطلب

چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی

چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی از هر طرف ز خلق برآید قیامتی عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت کز هیچ کس امید ندارم سلامتی…

ادامه مطلب

ترک مه پیکر من تا که برفت از بر من

ترک مه پیکر من تا که برفت از بر من دور از آن روی ندانم که چه شد بر سر من تا جدا گشت ز…

ادامه مطلب

بوسه‌ای را گر به جان شاید خرید

بوسه‌ای را گر به جان شاید خرید جان بباید داد روز من یزید یافتن معشوق را چون ممکن است از وصال امید نتوانم برید پای…

ادامه مطلب

بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین

بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین نرگس نیم مست او گشته ز می خراب بین می ز گلاب عارضش گشته چو گل به…

ادامه مطلب

ای نور دیده و دل از دیده‌ها نهانی

ای نور دیده و دل از دیده‌ها نهانی با ما نه در میانی کاندر میان جانی عشقت بسوخت خرمن آبی بر آتشم زن کز تشنگی…

ادامه مطلب

آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود

آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود چندان که ناز بیش کند نازنین بود وقتی در آب و آینه می‌بین جمال خویش…

ادامه مطلب

نظرها محرم رویت نبودند

نظرها محرم رویت نبودند به مشتاقان نموداری نمودند چو بر آب و گل آمد عکس رویت دری از حسن بر عالم گشودند زگل گل‌های گوناگون…

ادامه مطلب

مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است

مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است دهان من به حدیث لب تو شیرین است به باغ می‌کشدم آرزوی دیدارت چه جای برگ گل وارغوان…

ادامه مطلب

گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی

گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی ز آتش دل آب چشمم همچو باران نیستی ارغوان و سنبل و نرگس کجا رستی ز خاک در…

ادامه مطلب

عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن

عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش گاه کافر شدن…

ادامه مطلب

زلف ترک من صبا هردم مشوش می‌کند

زلف ترک من صبا هردم مشوش می‌کند تا دماغ عاشقان از بوی آن خوش می‌کند با زمین مرده ابر نوبهاری کی کند آنچه با من…

ادامه مطلب

دمی وصال تو از هر چه در جهان خوشتر

دمی وصال تو از هر چه در جهان خوشتر شبی خیال تو از ملک جاودان خوشتر اگر به هجر گدازی و گر وصال دهی هر…

ادامه مطلب

خرامان می‌رود آن سرو قامت

خرامان می‌رود آن سرو قامت جهانی را از آن قامت قیامت مؤذن گر ببیند قامتت را فراموشش شود تکبیر و قامت امام از شوق آن…

ادامه مطلب

چو چشم مست بدان زلف تابدار آید

چو چشم مست بدان زلف تابدار آید اسیر بند کمندت به اختیار آید دلی که در شکن زلف بی‌قرار افتاد عجب بود که دگر با…

ادامه مطلب

ترسا بچه‌ای ناگه بر کف می گلناری

ترسا بچه‌ای ناگه بر کف می گلناری از صومعه باز آمد سرمست به عیاری بنشست چو عیاران آن مونس غم‌خواران از پسته خندان کرد آغاز…

ادامه مطلب

بهشت روی تو را پاک دیده‌ای باید

بهشت روی تو را پاک دیده‌ای باید که جز به دیدن روی تو دیده نگشاید به آب چشم دهم غسل نور بینایی نظر به چشمهٔ…

ادامه مطلب

بشنو حدیث یار ما از ما نه از اغیار ما

بشنو حدیث یار ما از ما نه از اغیار ما شرح لب او می‌دهد شیرینی گفتار ما دانی چه داریم آرزو سرهای ما در پای…

ادامه مطلب

ای نسیم سحری هیچ سر آن داری

ای نسیم سحری هیچ سر آن داری کز برای دل من روی به جانان آری پیش آن جان و جهان عرض کنی بندگیم باز بر…

ادامه مطلب

الا ای ماه کنعانی برآ از چاه ظلمانی

الا ای ماه کنعانی برآ از چاه ظلمانی به مصر عالم جان شو نشین آنجا به سلطانی به هر منزل زلیخایی شود در صورتت فتنه…

ادامه مطلب