ای دیده راست راست دیده

ای دیده راست راست دیده چون دیده تو کجاست دیده آن قطره بی‌وفا چه دیده‌ست بحر گهر وفاست دیده اجری خور توتیا چه بیند اجری…

ادامه مطلب

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب عاشقان…

ادامه مطلب

ای دشمن عقل و جان شیرین

ای دشمن عقل و جان شیرین نور موسی و طور سینین ای دوست که زهره نیست جان را تا از تو نشان دهد به تعیین…

ادامه مطلب

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم گر ز داغ هجر او دردی است در دل‌های ما…

ادامه مطلب

ای خدا از عاشقان خشنود باد

ای خدا از عاشقان خشنود باد عاشقان را عاقبت محمود باد عاشقان را از جمالت عید باد جانشان در آتشت چون عود باد دست کردی…

ادامه مطلب

اتی‌النیروز مسرورالجنان

اتی‌النیروز مسرورالجنان یحاکی لطفه لطف‌الجنان بهار از پردهٔ غم جست بیرون به کف بر، جامهای شادمانی سقوا من نهره روض‌الامالی خذوا من خمره کاس‌الامانی هوا…

ادامه مطلب

آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا تویی

آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا تویی بار تو ده شکسته را بارگه وفا تویی برج نشاط رخنه شد لشکر دل برهنه…

ادامه مطلب

ای بی‌تو حرام زندگانی

ای بی‌تو حرام زندگانی خود بی‌تو کدام زندگانی بی روی خوش تو زنده بودن مرگ است به نام زندگانی پازهر تویی و زهر دنیا دانه…

ادامه مطلب

ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری

ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری وز شورش زلف تو در هر طرفی سوری در حسن بهشت تو در زیر درختانت هر…

ادامه مطلب

ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده

ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده بگذاشته ما را تو و در خود نگریده تو شرم نداری که تو را آینه ماییم…

ادامه مطلب

ای از نظرت مست شده اسم و مسما

ای از نظرت مست شده اسم و مسما ای یوسف جان گشته ز لب‌های شکرخا ما را چه از آن قصه که گاو آمد و…

ادامه مطلب

آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای

آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای آفتاب او نهشت اندر دو عالم سایه‌ای آفتاب و چرخ را چون ذره‌ها برهم زند وز جمال خود دهدشان…

ادامه مطلب

اندک اندک جمع مستان می‌رسند

اندک اندک جمع مستان می‌رسند اندک اندک می پرستان می‌رسند دلنوازان نازنازان در ره اند گلعذاران از گلستان می‌رسند اندک اندک زین جهان هست و…

ادامه مطلب

آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن

آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن بر مرید مرده خوانم اندراندازد کفن خود مرید من نمیرد کآب حیوان خورده است وانگهان از…

ادامه مطلب

آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش

آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش وان جان که هست این جان وین عقل مستعارش هر لحظه اختیاری نو نو دهد به جان‌ها…

ادامه مطلب

آن صبح سعادت‌ها چون نورفشان آید

آن صبح سعادت‌ها چون نورفشان آید آن گاه خروس جان در بانگ و فغان آید خور نور درخشاند پس نور برافشاند تن گرد چو بنشاند…

ادامه مطلب

آن ره که بیامدم کدامست

آن ره که بیامدم کدامست تا بازروم که کار خامست یک لحظه ز کوی یار دوری در مذهب عاشقان حرامست اندر همه ده اگر کسی…

ادامه مطلب

آن به که مرا تمکین نکنی

آن به که مرا تمکین نکنی تا همچو خودم گرگین نکنی بر روی منه تو دست مرا تا مست مرا غمگین نکنی تو رنگرزی، تو…

ادامه مطلب

امروز من و باده و آن یار پری زاده

امروز من و باده و آن یار پری زاده احسنت زهی خرم شاباش زهی باده بازیم یکی عشقی در زیر گلیمی به بر حلقه هر…

ادامه مطلب

امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان می‌رسد

امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان می‌رسد سلطان سلطانان ما از سوی میدان می‌رسد امروز توبه بشکنم پرهیز را برهم زنم کان یوسف خوبان…

ادامه مطلب

آمدم باز تا چنان گردم

آمدم باز تا چنان گردم که چو خورشید جمله جان گردم سر خم رحیق بگشایم سرده بزم سرخوشان گردم عشرت اکنون علم به صحرا زد…

ادامه مطلب

آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود

آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود آمد ندای آسمان تا مرغ جان پران شود هم بحر پرگوهر شود هم شوره چون گوهر شود هم…

ادامه مطلب

الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی

الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی روان کن کشتی وصلت برای پیر کنعانی یکی کشتی که این دریا ز نور او بگیرد چشم…

ادامه مطلب

اگر گل‌های رخسارش از آن گلشن بخندیدی

اگر گل‌های رخسارش از آن گلشن بخندیدی بهار جان شدی تازه نهال تن بخندیدی وگر آن جان جان جان به تن‌ها روی بنمودی تنم از…

ادامه مطلب

اگر خورشید جاویدان نگشتی

اگر خورشید جاویدان نگشتی درخت و رخت بازرگان نگشتی دو دست کفشگر گر ساکنستی همیشه گربه در انبان نگشتی اگر نه عشوه‌های باد بودی سر…

ادامه مطلب

اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی

اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی وگر ما را همی‌خواهی چرا تندی نمی‌خندی کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه بدین…

ادامه مطلب

افتادم افتادم در آبی افتادم

افتادم افتادم در آبی افتادم گر آبی خوردم من دلشادم دلشادم بر دف نی بر نی نی یک لحظه بیگارم بر خم نی بر می…

ادامه مطلب

از ما مرو ای چراغ روشن

از ما مرو ای چراغ روشن تا زنده شود هزار چون من تا بشکفد از درون هر خار صد نرگس و یاسمین و سوسن بر…

ادامه مطلب

از دفتر عمر ما یکتا ورقی مانده‌ست

از دفتر عمر ما یکتا ورقی مانده‌ست کز غیرت لطف آن جان در قلقی مانده‌ست بنوشته بر آن دفتر حرفی ز شکر خوشتر از خجلت…

ادامه مطلب

از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای

از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای چون فرقدی عرعرقدی شکرلبی مه پاره‌ای آن نرگس سرمست او و آن طره چون شست او و آن…

ادامه مطلب

آدمیی، آدمیی، آدمی

آدمیی، آدمیی، آدمی بسته دمی، زانک نهٔ آن دمی آدمیی را همه در خود بسوز آن دمیی باش اگر محرمی کم زد آن ماه نو…

ادامه مطلب

کی باشد اختری در اقطار

کی باشد اختری در اقطار در برج چنین مهی گرفتار آواره شده ز کفر و ایمان اقرار به پیش او چو انکار کس دید دلی…

ادامه مطلب

گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی

گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی ور عقل از او آگه بدی از چشم جیحون آمدی گر سر برون کردی…

ادامه مطلب

گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا

گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا تا که بهار جان‌ها تازه کند دل تو را بوی سلام یار من لخلخه بهار من…

ادامه مطلب

گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو

گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو آفتاب و فلک اندر کنف…

ادامه مطلب

گر گریزی به ملولی ز من سودایی

گر گریزی به ملولی ز من سودایی روکشان دست گزان جانب جان بازآیی زین خیالی که کشان کرد تو را دست بکش دست از او…

ادامه مطلب

گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی

گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی گر نقش پذیرفتی در شش جهت عالم بالا همه باغستی پستی…

ادامه مطلب

گفت کسی خواجه سنایی بمرد

گفت کسی خواجه سنایی بمرد مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد کاه نبود او که به بادی پرید آب نبود او که به سرما فسرد…

ادامه مطلب

گل خندان که نخندد چه کند

گل خندان که نخندد چه کند علم از مشک نبندد چه کند نار خندان که دهان بگشادست چونک در پوست نگنجد چه کند مه تابان…

ادامه مطلب

گیرم که بود میر تو را زر به خروار

گیرم که بود میر تو را زر به خروار رخساره چون زر ز کجا یابد زردار از دلشده زار چو زاری بشنیدند از خاک برآمد…

ادامه مطلب

ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی

ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی فالقهوة من شرطی، لاالتوبة من شانی ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی آن جام سفالین کو؟ وان راوق…

ادامه مطلب

ما شادتریم یا تو ای جان

ما شادتریم یا تو ای جان ما صافتریم یا دل کان در عشق خودیم جمله بی‌دل در روی خودیم مست و حیران ما مستتریم یا…

ادامه مطلب

مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی

مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی خویش من و پیوندی نی همره و مهمانی شیری است که می‌جوشد خونی است نمی‌خسبد خربنده…

ادامه مطلب

مثال باز رنجورم زمین بر من ز بیماری

مثال باز رنجورم زمین بر من ز بیماری نه با اهل زمین جنسم نه امکان است طیاری چو دست شاه یاد آید فتد آتش به…

ادامه مطلب

مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو

مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو در آن بهشت و گلستان و سبزه زار بجو چو سایه خسپم و کاهل مرا اگر جویی…

ادامه مطلب

مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد

مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد یکی پیمانه‌ای دارم که بر دریا همی‌خندد…

ادامه مطلب

مرحبا ای پرده تو آن پرده‌ای

مرحبا ای پرده تو آن پرده‌ای کز جهان جان نشان آورده‌ای برگذر از گوش و بر جان‌ها بزن ز آنک جان این جهان مرده‌ای درربا…

ادامه مطلب

مست و خوشی باده کجا خوردهٔ؟

مست و خوشی باده کجا خوردهٔ؟ این مه نو چیست که آورده‌ای؟ ساغر شاهانه گرفتی به کف گلشکر نادره پرورده‌ای پردهٔ ناموس کی خواهی درید؟…

ادامه مطلب

مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه

مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه بشلولم بشلولم مجه از روزن خانه بمشو غره پرستش بمده ریش به دستش وگرت شاه کند او که…

ادامه مطلب

مطربا عیش و نوش از سر گیر

مطربا عیش و نوش از سر گیر یک دو ابریشمک فروتر گیر ننگ بگذار و با حریف بساز جنگ بگذار جام و ساغر گیر لطف…

ادامه مطلب