شنو پندی ز من ای یار خوش کیش

شنو پندی ز من ای یار خوش کیش به خون دل برآید کار درویش یقین می‌دان مجیب و مستجابست دعای سوخته درویش دل ریش چو…

ادامه مطلب

شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی

شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی در این مستی اگر جرمی کنم تا رو نگردانی زهی پیدای ناپیدا پناه امشب و…

ادامه مطلب

شاهدی بین که در زمانه بزاد

شاهدی بین که در زمانه بزاد بت و بتخانه را به باد بداد شاهدانی که در جهان سمرند کس از ایشان دگر نیارد یاد از…

ادامه مطلب

سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من

سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من سیر مشو هم تو نیز زین دل آگاه من مشک و سقا سیر شد از جگر…

ادامه مطلب

سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی

سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی صورت این طلسم را هیچ کسی بدید نی می‌کشدم به هر طرف قوت کهربای او ای…

ادامه مطلب

سفره کهنه کجا درخور نان تو بود

سفره کهنه کجا درخور نان تو بود خرمگس هم ز کجا صاحب خوان تو بود در زمانی که بگویی هله هان تان چه کمست کو…

ادامه مطلب

سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم

سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم در بادیه مردان محوست تو را جم جم در عالم پرآتش در محو سر اندرکش در عالم…

ادامه مطلب

سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا

سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا ز دم زدن کی شود مانده یا…

ادامه مطلب

ساقیا باده گلرنگ بیار

ساقیا باده گلرنگ بیار داروی درد دل تنگ بیار روز بزمست نه روز رزمست خنجر جنگ ببر چنگ بیار ای ز تو دردکشان دردکشان دردیی…

ادامه مطلب

ساقی بیار باده که ایام بس خوشست

ساقی بیار باده که ایام بس خوشست امروز روز باده و خرگاه و آتش است ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف مجلس چو…

ادامه مطلب

زنهار مرا مگو که پیرم

زنهار مرا مگو که پیرم پیری و فنا کجا پذیرم من ماهی چشمه حیاتم من غرقه بحر شهد و شیرم جز از لب لعل جان…

ادامه مطلب

ز میخانه دگربار این چه بویست

ز میخانه دگربار این چه بویست دگربار این چه شور و گفت و گویست جهان بگرفت ارواح مجرد زمین و آسمان پرهای و هوی‌ست بیا…

ادامه مطلب

ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم

ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم مکن ای شه مکافاتم مکن ای شه مکافاتم دلم پر گشت از مهری که بر…

ادامه مطلب

ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود

ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود به نقد خاک شوم بنگرم چه خواهد بود به نقد خاک شدن کار عاشقان باشد که…

ادامه مطلب

رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی

رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی نادیده حکم کردن باشد غرامتی پروانه چون نسوزد چون شمع او بود چون خم نیاورم ز چنان سروقامتی آن مه…

ادامه مطلب

روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست

روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست در شکرخانه تو مرغ شکرخا چه خوشست بر سر غنچه بسته که نهان می‌خندد سایه…

ادامه مطلب

رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک

رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک با مرگ کجا پیچد آن زلفک و…

ادامه مطلب

رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی

رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی جویای هر چه هستی می‌دانک عین آنی خورشید رو نماید وز ذره رقص خواهد آن به که…

ادامه مطلب

رسید ترکم با چهره‌های گل وردی

رسید ترکم با چهره‌های گل وردی بگفتمش چه شد آن عهد گفت اول وردی بگفتمش که یکی نامه‌ای به دست صبا بدادمی عجب آورد گفت…

ادامه مطلب

دیر آمده‌ای مرو شتابان

دیر آمده‌ای مرو شتابان ای رفتن تو چو رفتن جان دیر آمدن و شتاب رفتن آیین گل است در گلستان گفتی چونی چنانک ماهی افتاده…

ادامه مطلب

دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود

دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود در هم افتادیم زیرا زور گیراگیر بود عقل باتدبیر آمد در میان جوش ما در چنان آتش…

ادامه مطلب

دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم

دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم تا همه سال روز و شب باقی عمر از آن خورم گر تو غلط دهی مرا رنگ…

ادامه مطلب

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش چو تشنه تو باشد که باشد سقایش چو بیمار گردد به بازار گردد دکان تو جوید لب قندخایش…

ادامه مطلب

دلا تو شهد منه در دهان رنجوران

دلا تو شهد منه در دهان رنجوران حدیث چشم مگو با جماعت کوران اگر چه از رگ گردن به بنده نزدیک است خدای دور بود…

ادامه مطلب

دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود

دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود جان ز لبت چو می‌کشد خیره و لب گزان بود تن برود به پیش دل…

ادامه مطلب

دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم

دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیم یا بدهی یا…

ادامه مطلب

درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر

درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر نه رنج اره کشیدی نه زخمه‌های تبر ور آفتاب نرفتی به پر و پا همه شب…

ادامه مطلب

در عشق سلیمانی من همدم مرغانم

در عشق سلیمانی من همدم مرغانم هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زودتر برخوانم افسونش…

ادامه مطلب

در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو

در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو در کشوف مشکلاتش صاحب اعلام کو آهوی عرشی که او خود عاشق نافه خود است التفات او به…

ادامه مطلب

در این دم همدمی آمد خمش کن

در این دم همدمی آمد خمش کن که او ناگفته می داند خمش کن ز جام باده خاموش گویا تو را بی‌خویش بنشاند خمش کن…

ادامه مطلب

خیز صبوحی کن و درده صلا

خیز صبوحی کن و درده صلا خیز که صبح آمد و وقت دعا کوزه پر از می کن و در کاسه ریز خیز مزن خنبک…

ادامه مطلب

خوش باش که هر که راز داند

خوش باش که هر که راز داند داند که خوشی خوشی کشاند شیرین چو شکر تو باش شاکر شاکر هر دم شکر ستاند شکر از…

ادامه مطلب

خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد

خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد ز جفا رست و ز غصه همه شادی و وفا شد ز طرب…

ادامه مطلب

خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود

خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود شفتالوی بدزدم او خود نخفته بود خندید و گفت روبه آخر به زیرکی از دست شیر صید کجا…

ادامه مطلب

خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد

خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد دیدی تو یا خود دید کس کاندر جهان خر بز خورد ترونده پالیز جان هر گاو…

ادامه مطلب

حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس آنچ رفت از عشق او بر ما مپرس زیر و بالا از رخش پرنور بین ز اهتزاز آن قد…

ادامه مطلب

چون نمایی آن رخ گلرنگ را

چون نمایی آن رخ گلرنگ را از طرب در چرخ آری سنگ را بار دیگر سر برون کن از حجاب از برای عاشقان دنگ را…

ادامه مطلب

چون در عدم آییم و سر از یار برآریم

چون در عدم آییم و سر از یار برآریم از سنگ سیه نعره اقرار برآریم بر کارگه دوست چو بر کار نشینیم مر جمله جهان…

ادامه مطلب

چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم

چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم دو جهان را و نهان را همه از کار برآرم ز پس کوه برآیم علم عشق نمایم…

ادامه مطلب

چو شب شد جملگان در خواب رفتند

چو شب شد جملگان در خواب رفتند همه چون ماهیان در آب رفتند دو چشم عاشقان بیدار تا روز همه شب سوی آن محراب رفتند…

ادامه مطلب

چو برقی می‌جهد چیزی عجب آن دلستان باشد

چو برقی می‌جهد چیزی عجب آن دلستان باشد از آن گوشه چه می‌تابد عجب آن لعل کان باشد چیست از دور آن گوهر عجب ماهست…

ادامه مطلب

چه نزدیک است جان تو به جانم

چه نزدیک است جان تو به جانم که هر چیزی که اندیشی بدانم ضمیر همدگر دانند یاران نباشم یار صادق گر ندانم چو آب صاف…

ادامه مطلب

چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا

چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا مگر که در رخمست آیتی از آن سودا مگر که بر رخ من داغ عشق می‌بینی میان…

ادامه مطلب

چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را

چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را می‌دان که دود گولخن هرگز نیاید بر سما ور خود برآید بر سما کی تیره گردد…

ادامه مطلب

چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال

چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال تا تو بمانی چو عشق در دو جهان بی‌زوال چند کشی بار هجر غصه و…

ادامه مطلب

چشم تو ناز می‌کند ناز جهان تو را رسد

چشم تو ناز می‌کند ناز جهان تو را رسد حسن و نمک تو را بود ناز دگر که را رسد چشم تو ناز می‌کند لعل…

ادامه مطلب

چرا شاید چو ما شه زادگانیم

چرا شاید چو ما شه زادگانیم که جز صورت ز یک دیگر ندانیم چو مرغ خانه تا کی دانه چینیم چه شد دریا چو ما…

ادامه مطلب

جانی که ز نور مصطفی زاد

جانی که ز نور مصطفی زاد با او تو مگو ز داد و بیداد هرگز ماهی سباحت آموخت آزادی جست سرو آزاد خاری که ز…

ادامه مطلب

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای نی غلطم، در دل ما بوده‌ای دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام ای که تو سلطان وفا بوده‌ای آه…

ادامه مطلب

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید هر جا که نهی پایی از خاک…

ادامه مطلب