ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی

ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی مسکل ز یعقوب خرد تا درنیفتی در چهی آن سگ بود کو بیهده خسپد به پیش…

ادامه مطلب

ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون

ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون خیره عشقت چو من این فلک سرنگون می‌در و می‌دوز تو می‌بر و می‌سوز تو خون کن…

ادامه مطلب

ای ناطق الهی و ای دیده حقایق

ای ناطق الهی و ای دیده حقایق زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق تو بس قدیم پیری بس شاه بی‌نظیری جان را تو دستگیری از…

ادامه مطلب

ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی

ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی سنگ سیه بگیری آموزیش سقایی بس شاه و بس فریدون کز تیغشان چکد خون زان روی همچو…

ادامه مطلب

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا جمله به ماه عاشق…

ادامه مطلب

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها زیرا…

ادامه مطلب

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله زنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختی وز آسمان درتاختی تا…

ادامه مطلب

ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما

ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما سرمه کش چشمان ما ای چشم جان را توتیا ای مه ز اجلالت خجل عشقت…

ادامه مطلب

ای ساقی و دستگیر مستان

ای ساقی و دستگیر مستان دل را ز وفای مست مستان ای ساقی تشنگان مخمور بس تشنه شدند می پرستان از دست به دست می…

ادامه مطلب

ای ز بگه خاسته سر مست مست

ای ز بگه خاسته سر مست مست مست شرابی و شراب الست عشق رسانید تو را همچو جام از بر ما تا بر خود دست…

ادامه مطلب

ای دوست عتاب را رها کن

ای دوست عتاب را رها کن تدبیر دوای درد ما کن ای دوست جدا مشو تو از ما ما را ز بلا و غم جدا…

ادامه مطلب

ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی

ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی چند بگفتم که مده دل به کسی بی‌گروی بر سر شطرنج بتی جامه کنی کیسه بری با…

ادامه مطلب

ای دشمن روزه و نمازم

ای دشمن روزه و نمازم وی عمر و سعادت درازم هر پرده که ساختم دریدی بگذشت از آنک پرده سازم ای من چو زمین و…

ادامه مطلب

ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را

ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را ای خواجه نمی‌بینی این خوش قد و قامت را دیوار و در خانه شوریده و دیوانه من بر…

ادامه مطلب

ای خجل از تو شکر و آزادی

ای خجل از تو شکر و آزادی لایق آن وصال کو شادی عشق را بین که صد دهان بگشاد چون تو چشمان عشق بگشادی ای…

ادامه مطلب

اتیناکم اتیناکم فحیونا نحییکم

اتیناکم اتیناکم فحیونا نحییکم و لو لاکم و لقیاکم لما کنا بودایکم دخلنا دارکم سکری فشکرا ربنا شکرا ذکرتم عهدنا ذکرا و نادانا منادیکم خرجنا…

ادامه مطلب

ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان

ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان ای سیاهی بر سیاهی جان تو از گرد نان ای تو در آیینه دیده روی…

ادامه مطلب

ای به میدان‌های وحدت گوی شاهی باخته

ای به میدان‌های وحدت گوی شاهی باخته جمله را عریان بدیده کس تو را نشناخته عقل کل کژچشم گشته از کمال غیرتت وز کژی پنداشته…

ادامه مطلب

ای بر سر بازاری دستار چنان کرده

ای بر سر بازاری دستار چنان کرده رو با دگران کرده ما را نگران کرده ما را بگزیده لب کیم بر تو امشب و آن…

ادامه مطلب

ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی

ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی آتش زدی در جسم و جان روح مصور ساختی پای درختان بسته بد تو برگشادی پایشان صحن گلستان…

ادامه مطلب

ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده

ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده وز گفت و فکرت بس صور در غیب آبستن شده هر صورتی پرورده‌ای معنی…

ادامه مطلب

اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم

اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم کی ببینم مرا چنان که منم گفتی اسرار در میان آور کو میان اندر این میان که منم…

ادامه مطلب

اندرآ در خانه یارا ساعتی

اندرآ در خانه یارا ساعتی تازه کن این جان ما را ساعتی این حریفان را بخندان لحظه‌ای مجلس ما را بیارا ساعتی تا ببیند آسمان…

ادامه مطلب

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر یا ساقی عشقنا تذکر فالعیش بلا نداک ابتر ما را سر صنعت و دکان نیست ای ساقی جان…

ادامه مطلب

آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی

آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی اندر جهان مرده درآیی و جان شوی اندر دو چشم کور درآیی نظر دهی و اندر دهان گنگ…

ادامه مطلب

آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا

آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا…

ادامه مطلب

آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی زان سر رسد به بی‌سر و باسر اشارتی زان رنگ اشارتی که به روز الست بود کآمد…

ادامه مطلب

امیر حسن خندان کن چشم را

امیر حسن خندان کن چشم را وجودی بخش مر مشتی عدم را سیاهی می‌نماید لشکر غم ظفر ده شادی صاحب علم را به حسن خود…

ادامه مطلب

امروز گزافی ده آن باده نابی را

امروز گزافی ده آن باده نابی را برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد پنهان نتوان…

ادامه مطلب

امروز جنون نو رسیده‌ست

امروز جنون نو رسیده‌ست زنجیر هزار دل کشیده‌ست امروز ز کندهای ابلوج پهلوی جوال‌ها دریده‌ست باز آن بدوی به هجده‌ای قلب آن یوسف حسن را…

ادامه مطلب

آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا

آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا سمعا و طاعه ای ندا هر دم…

ادامه مطلب

آمد آمد در میان خوب ختن

آمد آمد در میان خوب ختن هر دو دستت را بشو از جان و تن داد شمشیری به دست عشق و گفت هرچ بینی غیر…

ادامه مطلب

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب مگو شب گشت و بی‌گه گشت بشتاب مرا در سایه‌ات ای کعبه جان به هر مسجد ز…

ادامه مطلب

اگر عالم همه پرخار باشد

اگر عالم همه پرخار باشد دل عاشق همه گلزار باشد وگر بی‌کار گردد چرخ گردون جهان عاشقان بر کار باشد همه غمگین شوند و جان…

ادامه مطلب

اگر حوا بدانستی ز رنگت

اگر حوا بدانستی ز رنگت سترون ساختی خود را ز ننگت سیاهی جانت ار محسوس گشتی همه عالم شدی زنگی ز زنگت تو آن ماری…

ادامه مطلب

اگر او ماه منستی شب من روز شدستی

اگر او ماه منستی شب من روز شدستی اگر او همرهمستی همه را راه زدستی وگر او چهره مستی به سر دست بخستی ز کجا…

ادامه مطلب

آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست

آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست در شعاعش همچو ذره جان من رقصان شدست مشتری در طالع است و ماه و زهره در حضور…

ادامه مطلب

از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا

از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا او مسیح روزگار و درد چشمم بی‌دوا گر چه درد عشق او خود راحت جان منست خون جانم…

ادامه مطلب

از دل رفته نشان می‌آید

از دل رفته نشان می‌آید بوی آن جان و جهان می‌آید نعره و غلغله آن مستان آشکارا و نهان می‌آید گوهر از هر طرفی می‌تابد…

ادامه مطلب

از این تنگین قفس جانا پریدی

از این تنگین قفس جانا پریدی وزین زندان طراران رهیدی ز روی آینه گل دور کردی در آیینه بدیدی آنچ دیدی خبرها می‌شنیدی زیر و…

ادامه مطلب

اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی

اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی و قولوا ان ادوایی قد استولت لافنایی اخلایی اخلایی، مرا جانیست سودایی چو طوفان بر سرم بارد، غم و سودا…

ادامه مطلب

کعبه جان‌ها تویی گرد تو آرم طواف

کعبه جان‌ها تویی گرد تو آرم طواف جغد نیم بر خراب هیچ ندارم طواف پیشه ندارم جز این کار ندارم جز این چون فلکم روز…

ادامه مطلب

کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را

کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را ای مسیح از پی پرسیدن رنجور بیا دست خود بر سر رنجور بنه که چونی از…

ادامه مطلب

گر تنگ بدی این سینه من

گر تنگ بدی این سینه من روشن نشدی آیینه من ای خار گلی از روضه من دوزخ تبشی از کینه من خورشید جهان دارد اثری…

ادامه مطلب

گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهده‌ست

گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهده‌ست از عشق برنگردد آن کس که دلشده‌ست مه نور می‌فشاند و سگ بانگ می‌کند مه را چه…

ادامه مطلب

گر زان که نه‌ای طالب جوینده شوی با ما

گر زان که نه‌ای طالب جوینده شوی با ما ور زان که نه‌ای مطرب گوینده شوی با ما گر زان که تو قارونی در عشق…

ادامه مطلب

گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم

گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم ور لبش جور کند از بن دندان بکشم ور بسوزد دل مسکین مرا همچو سپند پای کوبان…

ادامه مطلب

گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم

گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم لابه بنده گوش کن گوش مخار ای صنم فوق فلک مکان تو جان و روان روان…

ادامه مطلب

گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم

گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم گفتم که در این بازی ما را…

ادامه مطلب

گم شدن در گم شدن دین منست

گم شدن در گم شدن دین منست نیستی در هست آیین منست تا پیاده می‌روم در کوی دوست سبز خنگ چرخ در زین منست چون…

ادامه مطلب