معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد باز…

ادامه مطلب

مگیر ای ساقی از مستان کرانی

مگیر ای ساقی از مستان کرانی که کم یابی گرانی بی‌گرانی بیا ای سرو گلرخ سوی گلشن که به از سرو نبود سایه بانی چو…

ادامه مطلب

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم من آن گدای عورم کز شاه خشم کردم از لطفم آن یگانه می خواند سوی خانه کردم…

ادامه مطلب

من جز احد صمد نخواهم

من جز احد صمد نخواهم من جز ملک ابد نخواهم جز رحمت او نبایدم نقل جز باده که او دهد نخواهم اندیشه عیش بی‌حضورش ترسم…

ادامه مطلب

من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون

من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون آن می کشدم زان سو وین می کشدم زین سون یک گوش به دست این یک…

ادامه مطلب

منم فانی و غرقه در ثبوتی

منم فانی و غرقه در ثبوتی به دریاهای حی لایموتی مگر من یوسفم در قعر چاهی مگر من یونسم در بطن حوتی وجود ظاهرم تا…

ادامه مطلب

مهم را لطف در لطفست از آنم بی‌قرار ای دل

مهم را لطف در لطفست از آنم بی‌قرار ای دل دلم پرچشمه حیوان تنم در لاله زار ای دل به زیر هر درختی بین نشسته…

ادامه مطلب

میان تیرگی خواب و نور بیداری

میان تیرگی خواب و نور بیداری چنان نمود مرا دوش در شب تاری که خوب طلعتی از ساکنان حضرت قدس که جمله محض خرد بود…

ادامه مطلب

میل هواش می کنم طال بقاش می زنم

میل هواش می کنم طال بقاش می زنم حلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنم از دل و جان شکسته‌ام بر سر ره…

ادامه مطلب

ندا رسید به جان‌ها ز خسرو منصور

ندا رسید به جان‌ها ز خسرو منصور نظر به حلقه مردان چه می‌کنید از دور چو آفتاب برآمد چه خفته‌اند این خلق نه روح عاشق…

ادامه مطلب

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم چه کمی درآید آخر به شرابخانه…

ادامه مطلب

نگفتم دوش ای زین بخاری

نگفتم دوش ای زین بخاری که نتوانی رضا دادن به خواری در آن جان‌ها که شکر روید از حق شکر باشد ز هر حسیش جاری…

ادامه مطلب

نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم

نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم منم فرزند عشق جان ولی پیش از پدر باشم اگر چه روغن بادام از بادام می…

ادامه مطلب

نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای

نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای در فروبند و همان گنده کسان را می‌گای کار بوزینه نبوده‌ست فن نجاری دعوی یافه مکن یافه مگو…

ادامه مطلب

هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامی

هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامی بشارت آیدش روزی ز وصل او به پیغامی هر آن چشم سپیدی کو سیه کرده‌ست تن…

ادامه مطلب

هر ذره که بر بالا می‌نوشد و پا کوبد

هر ذره که بر بالا می‌نوشد و پا کوبد خورشید ازل بیند وز عشق خدا کوبد آن را که بخنداند خوش دست برافشاند وان را…

ادامه مطلب

هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری

هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری می‌برمد از او دلم چون دل تو ز مقذری هر هنری و هر رهی کان برسد به…

ادامه مطلب

هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین

هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین هر کی ز ماه گویدت بام برآ که همچنین هر کی پری طلب کند چهره خود…

ادامه مطلب

هزار جان مقدس هزار گوهر کانی

هزار جان مقدس هزار گوهر کانی فدای جاه و جمالت که روح بخش جهانی چه روح‌ها که فزایی چه حلقه‌ها که ربایی چو ماه غیب…

ادامه مطلب

هله ای پری شب رو که ز خلق ناپدیدی

هله ای پری شب رو که ز خلق ناپدیدی به خدا به هیچ خانه تو چنین چراغ دیدی نه ز بادها بمیرد نه ز نم…

ادامه مطلب

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی برسد وصال دولت بکند خدا خدایی ز کرم مزید آید دو هزار عید آید دو جهان مرید آید…

ادامه مطلب

همه بازان عجب ماندند در آهنگ پروازم

همه بازان عجب ماندند در آهنگ پروازم کبوتر همچو من دیدی که من در جستن بازم به هر هنگام هر مرغی به هر پری همی‌پرد…

ادامه مطلب

هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا

هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا اذکرنی و امضه طیب زمان سلفا یا رشا الحاظه صیرن روحی هدفا یا قمرا الفاظه اورثن قلبی…

ادامه مطلب

وجود من به کف یار جز که ساغر نیست

وجود من به کف یار جز که ساغر نیست نگاه کن به دو چشمم اگرت باور نیست چو ساغرم دل پرخون من و تن لاغر…

ادامه مطلب

یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی

یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی انت شمس الحق تخفی بین شعشاع الضحی کاد رب العرش یخفی حسنه من نفسه غیره منه علی…

ادامه مطلب

یا ساقی شرف بشراباتک زندی

یا ساقی شرف بشراباتک زندی فالراح مع الروح من افضالک عندی برخیز که شورید خرابات افندی مستان نگر و نقل و شرابات افندی هر مست…

ادامه مطلب

یا من یزید حسنک حقا تحیری

یا من یزید حسنک حقا تحیری اهلا و مرحبا بسراج منور یا من سألت عن صفةالروح کیف هو االروح لاح من قمرالحسن فابصر فی برق…

ادامه مطلب

یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش

یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش چون لحد و گور مغان تنگ و دل افشار و ترش یار چو آیینه بود دوست…

ادامه مطلب

یکی دودی پدید آمد سحرگاهی به هامونی

یکی دودی پدید آمد سحرگاهی به هامونی دل عشاق چون آتش تن عشاق کانونی بیا بخرام و دامن کش در آن دود و در آن…

ادامه مطلب

فریاد ز یار خشم کرده

فریاد ز یار خشم کرده سوگند به خشم و کینه خورده برهم زده خانه را و ما را حمال گرفته رخت برده بر دل قفلی…

ادامه مطلب

کردم با کان گهر آشتی

کردم با کان گهر آشتی کردم با قرص قمر آشتی خمرهٔ سرکه ز شکر صلح خواست شکر که پذرفت شکر آشتی آشتی و جنگ ز…

ادامه مطلب

کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست

کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست آنک به رقص آورد کاهل ما را کجاست آنک به رقص آورد پرده دل بردرد این همه…

ادامه مطلب

قصد سرم داری خنجر به مشت

قصد سرم داری خنجر به مشت خوشتر از این نیز توانیم کشت برگ گل از لطف تو نرمی بیافت بر مثل خار چرایی درشت تیغ…

ادامه مطلب

فلکا بگو که تا کی گله‌های یار گویم

فلکا بگو که تا کی گله‌های یار گویم نبود شبی که آیم ز میان کار گویم ز میان او مقامم کمر است و کوه و…

ادامه مطلب

در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم

در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم درده آن باده جان را که سبک دل شده‌ایم برجه ای ساقی چالاک میان را بربند به خدا…

ادامه مطلب

غدرالعشق فزلت قدمی

غدرالعشق فزلت قدمی مزج‌الفرقة دمعی بدمی و حنی‌القلب بما اورثنی ندما فی ندم فی ندم کرة الحجب وجودی و نی اسفا لیت وجودی عدمی و…

ادامه مطلب

علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم

علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم به لب چشمه حیوان بکشم پای بمیرم به که مانم به که مانم که سطرلاب جهانم چو قضا حکم…

ادامه مطلب

عشق شمس الدین است یا نور کف موسی است آن

عشق شمس الدین است یا نور کف موسی است آن این خیال شمس دین یا خود دو صد عیسی است آن گر همه معنی است…

ادامه مطلب

عشق است دلاور و فدایی

عشق است دلاور و فدایی تنهارو و فرد و یک قبایی ای از شش و پنج مهره برده آورده تو نرد دلربایی یکتا شده خوش…

ادامه مطلب

عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار

عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار وانگهان چون گازری از گازران درویشتر وانگهان چون آفتابی…

ادامه مطلب

عاشق چو منی باید می‌سوزد و می‌سازد

عاشق چو منی باید می‌سوزد و می‌سازد ور نی مثل کودک تا کعب همی‌بازد مه رو چو تویی باید ای ماه غلام تو تا بر…

ادامه مطلب

طرب ای بحر اصل آب حیات

طرب ای بحر اصل آب حیات ای تو ذات و دگر مهان چو صفات اه چه گفتم کجاست تا به کجا کو یکی وصف لایق…

ادامه مطلب

صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد

صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد بگذر بدین حوالی که جهان به هم برآمد به دو چشم نرگسینت به دو لعل شکرینت به دو…

ادامه مطلب

صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود

صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود در پاکبازان ای پسر فیض و خداخویی بود خود عاقبت اندر ولا نی بخل ماند نی سخا اندر…

ادامه مطلب

صبحدم شد زود برخیز ای جوان

صبحدم شد زود برخیز ای جوان رخت بربند و برس در کاروان کاروان رفت و تو غافل خفته‌ای در زیانی در زیانی در زیان عمر…

ادامه مطلب

شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها

شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها شمع را چون برفروزی اشک ریزد بر رخان او چو…

ادامه مطلب

شدست نور محمد هزار شاخ هزار

شدست نور محمد هزار شاخ هزار گرفته هر دو جهان از کنار تا به کنار اگر حجاب بدرد محمد از یک شاخ هزار راهب و…

ادامه مطلب

شاها بکش قطار که شهوار می‌کشی

شاها بکش قطار که شهوار می‌کشی دامان ما گرفته به گلزار می‌کشی قطار اشتران همه مستند و کف زنان بویی ببرده‌اند که قطار می‌کشی هر…

ادامه مطلب

سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی

سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی ارنی وجهک ساعة، نقتدی ایم هو کی من ردا اکرامکم، نرتدی ایم هو کی فی سناسیمائکم نهتدی،…

ادامه مطلب

سنگ مزن بر طرف کارگه شیشه گری

سنگ مزن بر طرف کارگه شیشه گری زخم مزن بر جگر خسته خسته جگری بر دل من زن همه را ز آنک دریغ است و…

ادامه مطلب