تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی

تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی تو که نکته جهانی ز چه نکته می‌جهانی تو کدام و من کدامم تو چه نام…

ادامه مطلب

تو خود دانی که من بی‌تو عدم باشم عدم باشم

تو خود دانی که من بی‌تو عدم باشم عدم باشم عدم خود قابل هست است از آن هم نیز کم باشم چو زان یوسف جدا…

ادامه مطلب

تو آن ماهی که در گردون نگنجی

تو آن ماهی که در گردون نگنجی تو آن آبی که در جیحون نگنجی تو آن دری که از دریا فزونی تو آن کوهی که…

ادامه مطلب

ترش ترش بنشستی بهانه دربستی

ترش ترش بنشستی بهانه دربستی که ندهم آبت زیرا که کوزه بشکستی هزار کوزه زرین به جای آن بدهم مگیر سخت مرا ز آنچ رفت…

ادامه مطلب

تا عشق تو سوخت همچو عودم

تا عشق تو سوخت همچو عودم یک عقده نماند از وجودم گه باروی چرخ رخنه کردم گه سکه آفتاب سودم چون مه پی آفتاب رفتم…

ادامه مطلب

تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری

تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری جان به جانان کی رسانی دل به حضرت کی بری جعفر طیاروار ار آب و از گل کی…

ادامه مطلب

پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود

پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود ما به بغداد جهان جان اناالحق می‌زدیم…

ادامه مطلب

پرده بگردان و بزن ساز نو

پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو تازه و خندان نشود گوش و هوش تا ز خرد درنرسد راز…

ادامه مطلب

بیایید بیایید به گلزار بگردیم

بیایید بیایید به گلزار بگردیم بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم بیایید که امروز به اقبال و به پیروز چو عشاق نوآموز بر آن…

ادامه مطلب

بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند

بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند جمال ماه نورافشان بدان رخسار می‌ماند به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره که از سوز…

ادامه مطلب

بیا بیا که تو از نادرات ایامی

بیا بیا که تو از نادرات ایامی برادری پدری مادری دلارامی به نام خوب تو مرده ز گور برخیزد گزاف نیست برادر چنین نکونامی تو…

ادامه مطلب

بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب

بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب زنهار مخور با ما زنهار مخسب امشب امشب ز خود افزونیم در عشق دگرگونیم این بار ببین…

ادامه مطلب

بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو

بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو نیپو سر کینیکا چونم من و چونی تو یا نعم صباح ای جان مستند همه رندان تا…

ادامه مطلب

به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم

به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم خوش است گوشه و یا گوشه گشته‌ای چون من به…

ادامه مطلب

به شکرخنده اگر می‌ببرد جان مرا

به شکرخنده اگر می‌ببرد جان مرا متع الله فوادی بحبیبی ابدا جانم آن لحظه بخندد که ویش قبض کند انما یوم اجزای اذا اسکرها مغز…

ادامه مطلب

ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید…

ادامه مطلب

به حیلت تو خواهی که در را ببندی

به حیلت تو خواهی که در را ببندی بنالی چو رنجور و سر را ببندی چو رنجور والله که آن زور داری که بر چرخ…

ادامه مطلب

به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا

به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا که صبر نیست مرا بی‌تو ای عزیز بیا چه جای صبر که گر کوه قاف بود…

ادامه مطلب

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم…

ادامه مطلب

بگو ای تازه رو، کم کن ملولی

بگو ای تازه رو، کم کن ملولی که تو رو تازه از اصل اصولی خیالی گول گیری گر بیاید چنین داند که تو مغرور و…

ادامه مطلب

بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان

بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان خوردم دغل گرم تو چون عشوه پرستان دی عهد نکردی بروم بازبیایم سوگند نخوردی که بجویم دل مستان گفتی…

ادامه مطلب

بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم

بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم تو حکم می کردی که من خمخانه سیکی شوم خمخانه خاصان شدم دریای غواصان شدم خورشید…

ادامه مطلب

برفتم دی به پیشش سخت پرجوش

برفتم دی به پیشش سخت پرجوش نپرسید او مرا بنشست خاموش نظر کردم بر او یعنی که واپرس که بی‌روی چو ماهم چون بدی دوش…

ادامه مطلب

برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز

برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز هلا بیا شب لولی و کار هر دو بساز من از خزینه سلطان عقیق و در دزدم…

ادامه مطلب

بر من نیستی یارا کجایی

بر من نیستی یارا کجایی به هر جایی که هستی جان فزایی ز خشم من به هر ناکس بسازی به رغم من به هر آتش…

ادامه مطلب

بده آن باده جانی که چنانیم همه

بده آن باده جانی که چنانیم همه که می از جام و سر از پای ندانیم همه همه سرسبزتر از سوسن و از شاخ گلیم…

ادامه مطلب

بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی

بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی صنما چرا نیفتم ز چنان میی که دادی صنما چنان فتادم که به حشر هم نخیزم…

ادامه مطلب

بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل

بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل گفت که این خانه دل پر…

ادامه مطلب

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم هفت اختر بی‌آب را کاین خاکیان را می…

ادامه مطلب

باز چون گل سوی گلشن می‌روی

باز چون گل سوی گلشن می‌روی با توام گر چه که بی‌من می‌روی صدزبان شد سوسن اندر شرح تو گلرخا خوش سوی سوسن می‌روی سوی…

ادامه مطلب

بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم

بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم وز غربت اجسام بالله رسیدیم با اسب بدان شاه کسی چون نرسیده‌ست ما اسب بدادیم و بدان شاه…

ادامه مطلب

با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی

با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا کان…

ادامه مطلب

با تلخی معزولی میری بنمی ارزد

با تلخی معزولی میری بنمی ارزد یک روز همی‌خندد صد سال همی‌لرزد خربندگی و آنگه از بهر خر مرده بهر گل پژمرده با خار همی‌سازد…

ادامه مطلب

این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین

این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین از آسمان خوشتر شده در نور او روی زمین بی‌هوشی جان‌هاست این یا گوهر کان‌هاست این…

ادامه مطلب

این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی

این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی یادآوری جهان را ز آنک در سر داشتی زلف کفر و روی ایمان را چرا…

ادامه مطلب

ایا دلی چو صبا ذوق صبح‌ها دیده

ایا دلی چو صبا ذوق صبح‌ها دیده ز دیده مست شدی یا ز ذوق نادیده گهی به بحر تحیر گهی به دامن کوه کمر ببسته…

ادامه مطلب

ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی

ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی از کار خود افتادی در کار دگر رفتی صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم ای…

ادامه مطلب

ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی

ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی ای تو شمع شب فروزی مرحبا شاد آمدی خانقاه روحیان را از تو حلو و حمزه‌ها جان…

ادامه مطلب

ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر

ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر ای آنک آن تو داری آنی و چیز دیگر اسرار آسمان را و احوال این و آن…

ادامه مطلب

ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی

ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی وی که دل تو چون حجر هان که قرابه نشکنی عشق درون سینه شد دل…

ادامه مطلب

ای کار من از تو زر ای سیمبر مستان

ای کار من از تو زر ای سیمبر مستان هم سیم به یادم ده هم سیم و زرم بستان در عین زمستانی چون گرم کنی…

ادامه مطلب

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام زان می که در پیمانه‌ها اندرنگنجد خورده‌ام مستم ز خمر من لدن رو محتسب را غمز کن…

ادامه مطلب

ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر

ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر تا سینه‌ها روشن شود افزون شود نور نظر کوری هشیاران ده آن جام سلطانی بده تا جسم…

ادامه مطلب

ای سراندازان همه در عشق تو پا کوفته

ای سراندازان همه در عشق تو پا کوفته گوهر جان همچو موسی روی دریا کوفته زیر این هفت آسیا هستی ما را خوش بکوب روشنایی…

ادامه مطلب

ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو

ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو وی ز نورت نقش بسته هر زمانی حور نو کژ نشین و راست بشنو عقل ماند…

ادامه مطلب

ای دیده راست راست دیده

ای دیده راست راست دیده چون دیده تو کجاست دیده آن قطره بی‌وفا چه دیده‌ست بحر گهر وفاست دیده اجری خور توتیا چه بیند اجری…

ادامه مطلب

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب عاشقان…

ادامه مطلب

ای دشمن عقل و جان شیرین

ای دشمن عقل و جان شیرین نور موسی و طور سینین ای دوست که زهره نیست جان را تا از تو نشان دهد به تعیین…

ادامه مطلب

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم گر ز داغ هجر او دردی است در دل‌های ما…

ادامه مطلب

ای خدا از عاشقان خشنود باد

ای خدا از عاشقان خشنود باد عاشقان را عاقبت محمود باد عاشقان را از جمالت عید باد جانشان در آتشت چون عود باد دست کردی…

ادامه مطلب