ای حیله‌هات شیرین تا کی مرا فریبی

ای حیله‌هات شیرین تا کی مرا فریبی آن را که ملک کردی دیگر چرا فریبی اما چو جمله عالم ملک تو است کلی بیرون ز…

ادامه مطلب

آتشینا آب حیوان از کجا آورده‌ای

آتشینا آب حیوان از کجا آورده‌ای دانم این باری که الحق جان فزا آورده‌ای مشرق و مغرب بدرد همچو ابر از یک دگر چون چنین…

ادامه مطلب

ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم

ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم بسته شکرخنده را تا که بگریانیم ترش نگردم از آنک از تو همه شکرم گریه نصیب تن…

ادامه مطلب

ای به انکار سوی ما نگران

ای به انکار سوی ما نگران من نیم با تو دودل چون دگران سخن تلخ چه می‌اندیشی ای تو سرمایه جمله شکران بر دل سوخته‌ام…

ادامه مطلب

ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی

ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی ای مبارک چاشتگاهی کآفتاب روی تو عالم دل را کند اندر صفا…

ادامه مطلب

ای آنک به دل‌ها ز حسد خار خلیدی

ای آنک به دل‌ها ز حسد خار خلیدی این‌ها همه کردی و در آن گور خزیدی تلخی دهد امروز تو را در دل و در…

ادامه مطلب

آورد خبر شکرستایی

آورد خبر شکرستایی کز مصر رسید کاروانی صد اشتر جمله شکر و قند یا رب چه لطیف ارمغانی در نیم شبی رسید شمعی در قالب…

ادامه مطلب

آه از عشق جمال حوریی

آه از عشق جمال حوریی کو گرفت از عاشقانش دوریی زندگی نو به نو از کشتنش صحت تازه شد از رنجوریی گر گهر داری ببین…

ادامه مطلب

اندرآ با ما نشان ده راستک

اندرآ با ما نشان ده راستک ماجرا را در میان نه راستک چون کمانی با من آخر پیش آ همچو تیری کید از زه راستک…

ادامه مطلب

انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر

انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر نظر القلب فیکم بکم ینجلی النظر قلتم الصبر اجمل صبر العبد ما انصبر نحن ابناء وقتنا رحم…

ادامه مطلب

آن کیست ای خدای کز این دام خامشان

آن کیست ای خدای کز این دام خامشان ما را همی‌کشد به سوی خود کشان کشان ای آنک می‌کشی تو گریبان جان ما از جمع…

ادامه مطلب

آن شمع چو شد طرب فزایی

آن شمع چو شد طرب فزایی پروانه دلان به رقص آیی چون جان برسد نه تن بجنبد جان آمد از لحد برآیی چون بانگ سماع…

ادامه مطلب

آن دم که دررباید باد از رخ تو پرده

آن دم که دررباید باد از رخ تو پرده زنده شود بجنبد هر جا که هست مرده از جنگ سوی ساز آ وز ناز و…

ادامه مطلب

املا قدح البقا ندیمی!

املا قدح البقا ندیمی! من خمرة دنک القدیم صحیح المی و داو سقمی من غمزة لحظک السقیم للعشق ظعنت یا مقیما والظاعن طالب المقیم قد…

ادامه مطلب

امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جانست

امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جانست زیرا که شاه خوبان امروز در میانست حیران چرا نباشد خندان چرا نباشد شهری که در میانش…

ادامه مطلب

امروز بحمدالله از دی بترست این دل

امروز بحمدالله از دی بترست این دل امروز در این سودا رنگی دگرست این دل در زیر درخت گل دی باده همی‌خورد او از خوردن…

ادامه مطلب

آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی

آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی من نیست شدم باری در هست یکی هستی از یک قدح و از صد دل مست نمی‌گردد گر…

ادامه مطلب

آمد آمد نگار پوشیده

آمد آمد نگار پوشیده صنم خوش عذار پوشیده داد از گلستان حسن و جمال باغ را نوبهار پوشیده در زمین دل همه عشاق رسته شد…

ادامه مطلب

الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل

الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل نبشته گرد روی خود صلا نعم الادام الخل دو سه گام ار ز حرص و…

ادامه مطلب

اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد

اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد که نی عاشق نمی‌یابد که نی دلخسته کم دارد مرا گوید چرا چشمت رقیب…

ادامه مطلب

اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود

اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود میان این دل و آن یار می فروش چه بود فدیت سیدنا انه یری و یجود…

ادامه مطلب

اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا

اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا بستان ز من شرابی که قیامتست حقا چه تفرج و تماشا که رسد ز جام اول…

ادامه مطلب

افتاد دل و جانم در فتنه طراری

افتاد دل و جانم در فتنه طراری سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری آید سوی بی‌خوابی خواهد ز درش آبی آب چه که می‌خواهد تا…

ادامه مطلب

از شهنشه شمس دین من ساغری را یافتم

از شهنشه شمس دین من ساغری را یافتم در درون ساغرش چشمه خوری را یافتم تابش سینه و برت را خود ندارد چشم تاب شکر…

ادامه مطلب

از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین

از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین ماننده کاریزی بی‌تیشه و بی‌میتین دل روی سوی جان کرد کای عاشق و ای پردرد بر…

ادامه مطلب

از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها

از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها دمی می نوش باده جان و یک لحظه شکر می‌خا به باطن همچو عقل کل به…

ادامه مطلب

آخر کی شود از آن لقا سیر

آخر کی شود از آن لقا سیر آخر کی شود ز باغ ما سیر ای عدل تو کرده چرخ را سبز وی لطف تو کرده…

ادامه مطلب

کل عقل بوصلکم مدهش

کل عقل بوصلکم مدهش کل خد ببینکم مخدش مست گشتم ز طعنه و لافش دردیش خوشتر است یا صافش بصر العقل من جلالتکم مثل الترک…

ادامه مطلب

کیست در این شهر که او مست نیست

کیست در این شهر که او مست نیست کیست در این دور کز این دست نیست کیست که از دمدمه روح قدس حامله چون مریم…

ادامه مطلب

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست ور تو گویی چرخ می‌گردد به کار نیک…

ادامه مطلب

گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن

گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن اکنون در آب وصلم با یار تا به گردن گفتم که تا به گردن در لطف‌هات…

ادامه مطلب

گر ز سر عشق او داری خبر

گر ز سر عشق او داری خبر جان بده در عشق و در جانان نگر عشق دریاییست و موجش ناپدید آب دریا آتش و موجش…

ادامه مطلب

گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی

گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی اندر آن یغما رفیق ترک یغما بودمی ور چو چشم خونی او بودمی من فتنه جوی در…

ادامه مطلب

گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان

گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان وگر عاشق شاهی روان باش به میدان صلا روز وصال است همه جاه و جمال است همه…

ادامه مطلب

گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من

گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من هیچ مباش یک نفس غایب از این کنار من نور دو دیده منی دور مشو…

ادامه مطلب

گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن

گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن قلسن انده یوز در یلنز قنده قلرسن چلبی درقیمو درلک چلبا گل نه گز رسن چلبی قللرن استر…

ادامه مطلب

لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا

لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا تا از لب دلدار شود مست و شکرخا تا از لب تو بوی لب غیر…

ادامه مطلب

ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن

ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن هر چند شب غفلت و مستیت دراز است ما بر همه…

ادامه مطلب

ما قحطیان تشنه و بسیارخواره‌ایم

ما قحطیان تشنه و بسیارخواره‌ایم بیچاره نیستیم که درمان و چاره‌ایم در بزم چون عقار و گه رزم ذوالفقار در شکر همچو چشمه و در…

ادامه مطلب

ماه دیدم شد مرا سودای چرخ

ماه دیدم شد مرا سودای چرخ آن مهی نی کو بود بالای چرخ تو ز چرخی با تو می‌گویم ز چرخ ور نه این خورشید…

ادامه مطلب

مخسب ای یار مهمان دار امشب

مخسب ای یار مهمان دار امشب که تو روحی و ما بیمار امشب برون کن خواب را از چشم اسرار که تا پیدا شود اسرار…

ادامه مطلب

مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار

مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار لبم که نام تو گوید به باده‌اش خوش کن سرم…

ادامه مطلب

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد به خط خویشتن فرمان به دستم داد…

ادامه مطلب

مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی

مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی آفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده باد تا بیفتد…

ادامه مطلب

مستی امروز من نیست چو مستی دوش

مستی امروز من نیست چو مستی دوش می‌نکنی باورم کاسه بگیر و بنوش غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب گفت خرد الوداع بازنیایم…

ادامه مطلب

مطرب عاشقان بجنبان تار

مطرب عاشقان بجنبان تار بزن آتش به مؤمن و کفار مصلحت نیست عشق را خمشی پرده از روی مصلحت بردار تا بنگریست طفل گهواره کی…

ادامه مطلب

مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته

مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته که شرم بادت از آن زلف‌های آشفته از این سپس منم و شب روی و حلقه…

ادامه مطلب

ملولان همه رفتند در خانه ببندید

ملولان همه رفتند در خانه ببندید بر آن عقل ملولانه همه جمع بخندید به معراج برآیید چو از آل رسولید رخ ماه ببوسید چو بر…

ادامه مطلب

من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او

من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او که مست و بیخودم از چاشنی محنت او اگر چو چنگ بزارم از او شکایت نیست که…

ادامه مطلب

من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا

من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا سوی کوه طور رفتم حبذا لی حبذا دیدم آن جا پادشاهی خسروی جان پروری دلربایی جان…

ادامه مطلب