هذا طبیبی، عند الدوآء

هذا طبیبی، عند الدوآء هذا حبیبی، عند الوء هذا لباسی، هذا کناسی هذا شرابی، هذا غذایی هذا انیسی، عندالفراق هذا خلاصی، عند البء قالوا تسلی،…

ادامه مطلب

هر چه آن خسرو کند شیرین کند

هر چه آن خسرو کند شیرین کند چون درخت تین که جمله تین کند هر کجا خطبه بخواند بر دو ضد همچو شیر و شهدشان…

ادامه مطلب

هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد

هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد گر بخواهم ور نخواهم او مرا اندرکشد همچو پره و قفل من چون جفت گردم با…

ادامه مطلب

هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد

هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است شیردل کی…

ادامه مطلب

هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو

هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو شبم ز بام به حجره ز حجره تا سر کو شب آن چنان به گاه آمده که هی برخیز گرفته…

ادامه مطلب

هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را

هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را تقاضایی نهادستی در این جذبه دل ما را منم ناکام کام تو برای صید و دام…

ادامه مطلب

هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب

هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست تو…

ادامه مطلب

هم صدوا هم عتبوا عتابا ما له سبب

هم صدوا هم عتبوا عتابا ما له سبب تن و دل ما مسخر او که می‌نپرد بجز بر او فما طلبوا سوی سقمی فطاب علی…

ادامه مطلب

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی منشین ز پای…

ادامه مطلب

واقعه‌ای بدیده‌ام لایق لطف و آفرین

واقعه‌ای بدیده‌ام لایق لطف و آفرین خیز معبرالزمان صورت خواب من ببین خواب بدیده‌ام قمر چیست قمر به خواب در زانک به خواب حل شود…

ادامه مطلب

وقتت خوش ای حبیبی، بشنو بحق یاری

وقتت خوش ای حبیبی، بشنو بحق یاری ارحم حنین قلبی لا تسع فی ضراری دل را مکن چو خاره، مگزین ز ما کناره یا منیة…

ادامه مطلب

یا ساقی اسقنی براح

یا ساقی اسقنی براح عجل فقد استضا صباحی واستنور جملة النواحی یا معتمدی و یا شفایی یا ساقیتی و نور عینی یا راحة مهجتی وزینی…

ادامه مطلب

یا من بنا قصر الکمال مشیدا

یا من بنا قصر الکمال مشیدا لا زال سعدا بالسعود مؤیدا هز القلوب و ردها بصدوده فغدا دماء العاشقین مبددا یا ساکنین محال العشق فی…

ادامه مطلب

یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین

یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین در پی سرو روان چشمه و گلزار بین برجه و کاهل مباش در ره عیش…

ادامه مطلب

یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند

یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند دیوانگان بندی زنجیرها دریدند بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان گویی قضا دهل زد بانگ دهل شنیدند…

ادامه مطلب

فدیتتک یا ستی الناسیه

فدیتتک یا ستی الناسیه الی کم تشد فم الخابیه الا فاملئی منه لی کاسه تذکرنی صفوه ناسیه فما کاسه منه الا نجی و تأتی باخت…

ادامه مطلب

کس بی‌کسی نماند می‌دان تو این قدر

کس بی‌کسی نماند می‌دان تو این قدر گر با یکی نسازی آید یکی دگر زین خانه گر روم من و خانه تهی کنم آید یکی…

ادامه مطلب

کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی

کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی که با صد رو طمع دارد ز روز عشق فردایی طمع دارند و نبودشان که شاه جان کند…

ادامه مطلب

قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند

قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند هین که آمد دود غم تا خلق را غمگین کند ای تو رنگ عافیت زیرا که…

ادامه مطلب

فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری

فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا…

ادامه مطلب

در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی

در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی گر بسته شدی از وی رسته ز همه بندی نی…

ادامه مطلب

غلامم خواجه را آزاد کردم

غلامم خواجه را آزاد کردم منم کاستاد را استاد کردم منم آن جان که دی زادم ز عالم جهان کهنه را بنیاد کردم منم مومی…

ادامه مطلب

علی اهل نجد الثنا و سلام

علی اهل نجد الثنا و سلام و عیشتنا فی غیرهم لحرام فضیلته للفاضلین بصیره ملاحته للعاشقین قوام بصیره اهل الله منه مکحل و عشره اهل…

ادامه مطلب

عشق مرا بر همگان برگزید

عشق مرا بر همگان برگزید آمد و مستانه رخم را گزید شکر کز آن کان زر جعفری روی مرا نادره گازی رسید باد تکبر اگرم…

ادامه مطلب

عشق بین با عاشقان آمیخته

عشق بین با عاشقان آمیخته روح بین با خاکدان آمیخته چند بینی این و آن و نیک و بد بنگر آخر این و آن آمیخته…

ادامه مطلب

عجب آن دلبر زیبا کجا شد

عجب آن دلبر زیبا کجا شد عجب آن سرو خوش بالا کجا شد میان ما چو شمعی نور می‌داد کجا شد ای عجب بی‌ما کجا…

ادامه مطلب

عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری

عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری سلطان بچه‌ای آخر تا چند اسیری سلطان بچه را میر و وزیری همه عار است زنهار بجز عشق…

ادامه مطلب

طوطی جان مست من از شکری چه می‌شود

طوطی جان مست من از شکری چه می‌شود زهره می پرست من از قمری چه می‌شود بحر دلم که موج او از فلک نهم گذشت…

ادامه مطلب

صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند

صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند این دل خسته مجروح مرا جان آرند عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب ای…

ادامه مطلب

صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد

صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد میان بندید عشرت را که یار اندر کنار آمد بشارت می پرستان را که کار افتاد…

ادامه مطلب

صبر مرا آینه بیماریست

صبر مرا آینه بیماریست آینه عاشق غمخواریست درد نباشد ننماید صبور که دل او روشن یا تاریست آینه جویی‌ست نشان جمال که رخم از عیب…

ادامه مطلب

شنودم من که چاکر را ستودی

شنودم من که چاکر را ستودی کی باشم من تو لطف خود نمودی تو کان لعل و جان کهربایی به رحمت برگ کاهی را ربودی…

ادامه مطلب

شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش

شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش چو ز تیر تست بنده بکشد کمان آتش چو بسوخت جان عاشق ز حبیب سر برآرد چه بسوخت اندر…

ادامه مطلب

شب شد و هنگام خلوتگاه شد

شب شد و هنگام خلوتگاه شد قبله عشاق روی ماه شد مه پرستان ماه خندیدن گرفت شب روان خیزید وقت راه شد خواب آمد ما…

ادامه مطلب

سیر نمی‌شوم ز تو نیست جز این گناه من

سیر نمی‌شوم ز تو نیست جز این گناه من سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من سیر و ملول شد ز من خنب…

ادامه مطلب

سه روز شد که نگارین من دگرگونست

سه روز شد که نگارین من دگرگونست شکر ترش نبود آن شکر ترش چونست به چشمه‌ای که در او آب زندگانی بود سبو ببردم و…

ادامه مطلب

سلطان منی سلطان منی

سلطان منی سلطان منی و اندر دل و جان ایمان منی در من بدمی من زنده شوم یک جان چه بود صد جان منی نان…

ادامه مطلب

سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر

سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر طبله کالبد آورده‌ام آخر بنگر بر سر کوی تو پرطبله من بین و بخر شانه‌ها و شبه‌ها…

ادامه مطلب

سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد

سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد میان به شکر چو بستیم بند ما بگشاد به جان رسید فلک از دعا و ناله من…

ادامه مطلب

ساقیا بی‌گه رسیدی می بده مردانه باش

ساقیا بی‌گه رسیدی می بده مردانه باش ساقی دیوانگانی همچو می دیوانه باش سر به سر پر کن قدح را موی را گنجا مده وان…

ادامه مطلب

ساقی تو شراب لامکان را

ساقی تو شراب لامکان را آن نام و نشان بی‌نشان را بفزا که فزایش روانی سرمست و روانه کن روان را یک بار دگر بیا…

ادامه مطلب

زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا

زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور زهی…

ادامه مطلب

ز هر چیزی ملول است آن فضولی

ز هر چیزی ملول است آن فضولی ملولش کن خدایا از ملولی به قاصد تا بیاشوبد بجنگد بدو گفتم ملولی هست گولی بخورد آن بازی…

ادامه مطلب

ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات

ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات خیال تو چو درآید به سینه عاشق درون خانه…

ادامه مطلب

ز جام ساقی باقی چو خورده‌ای تو دلا

ز جام ساقی باقی چو خورده‌ای تو دلا که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا مگر ز زهره شنیدی دلا به وقت صبوح که بزم…

ادامه مطلب

ز آتش شهوت برآوردم تو را

ز آتش شهوت برآوردم تو را و اندر آتش بازگستردم تو را از دل من زاده‌ای همچون سخن چون سخن من هم فروخوردم تو را…

ادامه مطلب

روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر

روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر باده نکوست لیکن ساقی ز می نکوتر هر بسته‌ای که باشد امروز برگشاید دل در مراد پیچد چون…

ادامه مطلب

روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود

روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود جان نبرد خود ز شیر روبه کور و کبود قاصد ره داد شیر ور نه کی باور کند…

ادامه مطلب

رنج تن دور از تو ای تو راحت جان‌های ما

رنج تن دور از تو ای تو راحت جان‌های ما چشم بد دور از تو ای تو دیده بینای ما صحت تو صحت جان و…

ادامه مطلب

رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را

رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان به…

ادامه مطلب