چه بویست این چه بویست این مگر آن یار می‌آید

چه بویست این چه بویست این مگر آن یار می‌آید مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار می‌آید شبی یا پرده عودی و یا…

ادامه مطلب

چند گویی که چه چاره‌ست و مرا درمان چیست

چند گویی که چه چاره‌ست و مرا درمان چیست چاره جوینده که کرده‌ست تو را خود آن چیست چند باشد غم آنت که ز غم…

ادامه مطلب

چنان گشتم ز مستی و خرابی

چنان گشتم ز مستی و خرابی که خاکی را نمی‌دانم ز آبی در این خانه نمی‌یابم کسی را تو هشیاری بیا باشد بیابی همین دانم…

ادامه مطلب

چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن

چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن عجب این عیب از چشم است یا از نو یا روزن مگر گم شد سر رشته چه شد آن…

ادامه مطلب

جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری

جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری برف تو بفسراندت گر تو تنور آذری آنک نجوشد او به خود جوش تو را…

ادامه مطلب

جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را

جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را ای سرو روان بنما آن قامت بالا را خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را…

ادامه مطلب

جان من و جان تو بستست به همدیگر

جان من و جان تو بستست به همدیگر همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر ای دلبر شنگ من ای مایه رنگ من…

ادامه مطلب

جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان

جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان مست کن جان را که تا اندررسد در کاروان از خم آن می که گر سرپوش برخیزد…

ادامه مطلب

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی من همه در…

ادامه مطلب

تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی

تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی دو جهان به هم برآید چو جمال خود نمایی تو شراب و ما سبویی تو…

ادامه مطلب

تو خدای خویی تو صفات هویی

تو خدای خویی تو صفات هویی تو یکی نباشی تو هزارتویی به یکی عنایت به یکی کفایت ز غم و جنایت همه را بشویی همه…

ادامه مطلب

تلخی نکند شیرین ذقنم

تلخی نکند شیرین ذقنم خالی نکند از می دهنم عریان کندم هر صبحدمی گوید که بیا من جامه کنم در خانه جهد مهلت ندهد او…

ادامه مطلب

تا نزند آفتاب خیمه نور جلال

تا نزند آفتاب خیمه نور جلال حلقه مرغان روز کی بزند پر و بال از نظر آفتاب گشت زمین لاله زار خانه نشستن کنون هست…

ادامه مطلب

تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید

تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید درده شراب و واخرام از بیم و از امید پیش آر جام آتش اندیشه سوز را…

ادامه مطلب

پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی

پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی چون تو منی من توام چند تویی و منی نور حقیم و زجاج با خود چندین لجاج از…

ادامه مطلب

پروانه شد در آتش گفتا که همچنین کن

پروانه شد در آتش گفتا که همچنین کن می‌سوخت و پر همی‌زد بر جا که همچنین کن شمع و فتیله بسته با گردن شکسته می‌گفت…

ادامه مطلب

بیدار کنید مستیان را

بیدار کنید مستیان را از بهر نبیذ همچو جان را ای ساقی باده بقایی از خم قدیم گیر آن را بر راه گلو گذر ندارد…

ادامه مطلب

بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم

بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم که سنگ خاره جان گیرد بپیوند خداوندم همی‌گفتم به گل روزی زهی خندان…

ادامه مطلب

بیا تا عاشقی از سر بگیریم

بیا تا عاشقی از سر بگیریم جهان خاک را در زر بگیریم بیا تا نوبهار عشق باشیم نسیم از مشک و از عنبر بگیریم زمین…

ادامه مطلب

بیا ای مونس جان‌های مستان

بیا ای مونس جان‌های مستان ببین اندیشه و سودای مستان بیا ای میر خوبان و برافروز ز شمع روی خود سیمای مستان نمی‌آیی سر از…

ادامه مطلب

بوی مشکی در جهان افکنده‌ای

بوی مشکی در جهان افکنده‌ای مشک را در لامکان افکنده‌ای صد هزاران غلغله زین بوی مشک در زمین و آسمان افکنده‌ای از شعاع نور و…

ادامه مطلب

به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو

به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو چو اشتهای سماعت بود بگه‌تر گو چو من ز خواب سر و پای خویش گم کردم تو…

ادامه مطلب

به کوی دل فرورفتم زمانی

به کوی دل فرورفتم زمانی همی‌جستم ز حال دل نشانی که تا چون است احوال دل من که از وی در فغان دیدم جهانی ز…

ادامه مطلب

ای جان و جهان چه می‌گریزی

ای جان و جهان چه می‌گریزی وی فخر شهان چه می‌گریزی ما را به چه کار می‌فرستی پنهان پنهان چه می‌گریزی چون تیر روی و…

ادامه مطلب

به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم

به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی هله تا…

ادامه مطلب

به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام

به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام که عزم صد سفرستم ز روم تا سوی شام نمی‌خورم به حلال و حرام من…

ادامه مطلب

به بخت و طالع ما ای افندی

به بخت و طالع ما ای افندی سفر کردی از این جا ای افندی چراغم مرد و دودم رفت بالا دو چشمم ماند بالا ای…

ادامه مطلب

بگویم خفیه تا خواجه نرنجد

بگویم خفیه تا خواجه نرنجد که آن دلبر همی در بر نگنجد ز مستی من ترازو را شکستم ترازو کان گوهر را نسنجد بتان را…

ادامه مطلب

بگرد فتنه می‌گردی دگربار

بگرد فتنه می‌گردی دگربار لب بامست و مستی هوش می‌دار کجا گردم دگر کو جای دیگر که ما فی الدار غیر الله دیار نگردد نقش…

ادامه مطلب

بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان

بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان رندی از حلقه ما گشت در این کوی نهان مدتی هست که ما در طلبش سوخته‌ایم شب و روز…

ادامه مطلب

برو ای عشق که تا شحنه خوبان شده‌ای

برو ای عشق که تا شحنه خوبان شده‌ای توبه و توبه کنان را همه گردن زده‌ای کی شود با تو معول که چنین صاعقه‌ای کی…

ادامه مطلب

برخیز که ساقی اندرآمد

برخیز که ساقی اندرآمد وان جان هزار دلبر آمد آمد می ناب وز پی نقل بادام و نبات و شکر آمد آن جان و جهان…

ادامه مطلب

برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری

برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری کبوترهای دل‌ها را تویی شاهین اشکاری بود جان‌های پابسته شوند از بند تن رسته بود…

ادامه مطلب

بدید این دل درون دل بهاری

بدید این دل درون دل بهاری سحرگه دید طرفه مرغزاری در او آرامگاه جان عاشق در او بوس و کنار بی‌کناری که فردوسش غلام آن…

ادامه مطلب

بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم

بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک بجز مهر…

ادامه مطلب

ببردی دلم را بدادی به زاغان

ببردی دلم را بدادی به زاغان گرفتم گروگان خیالت به تاوان درآیی درآیم بگیری بگیرم بگویی بگویم علامات مستان نشاید نشاید ستم کرد با من…

ادامه مطلب

بازشکستند خلق سلسله یا مسلمین

بازشکستند خلق سلسله یا مسلمین باز درافکند عشق غلغله یا مسلمین دشمن جان‌های ماست دوستی دوستان مادر فتنه شده‌ست حامله یا مسلمین آفت عالم شده‌ست…

ادامه مطلب

باز شد در عاشقی بابی دگر

باز شد در عاشقی بابی دگر بر جمال یوسفی تابی دگر مژده بیداران راه عشق را آنک دیدم دوش من خوابی دگر ساخته شد از…

ادامه مطلب

باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد

باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد باز آرزوی جان‌ها از راه جان درآمد باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد هر روح تا به…

ادامه مطلب

بادا مبارک در جهان سور و عروسی‌های ما

بادا مبارک در جهان سور و عروسی‌های ما سور و عروسی را خدا ببرید بر بالای ما زهره قرین شد با قمر طوطی قرین شد…

ادامه مطلب

با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن

با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن هر طرفی موج خون نیم شبان چیست آن در کفن خویشتن رقص کنان مردگان نفخه صور…

ادامه مطلب

آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار

آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار کر مادرزاد را با ناله سرنا چه کار هر مخنث از کجا و ناز معشوق از…

ادامه مطلب

این طریق دارهم یا سندی و سیدی

این طریق دارهم یا سندی و سیدی اهد الی وصالهم، ذبت من‌التباعد ای که به قصد نیمشب بسته نقاب آمدی آن همه حسن و نیکوی…

ادامه مطلب

ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیک

ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیک غلام می‌خری ارزان بها سلام علیک ایا کسی که هزاران هزار جان و روان همی‌کشند ز هر سو…

ادامه مطلب

ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما

ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما ای یوسف دیدار ما ای رونق بازار ما نک بر دم امسال ما خوش عاشق آمد…

ادامه مطلب

ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را

ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را باخویش کن بی‌خویش را چیزی بده درویش را تشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق را…

ادامه مطلب

ای مطرب جان چو دف به دست آمد

ای مطرب جان چو دف به دست آمد این پرده بزن که یار مست آمد چون چهره نمود آن بت زیبا ماه از سوی چرخ…

ادامه مطلب

ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا

ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا پیوسته چنین بادا چون شیر و شکر با ما ای چرخ تو را بنده وی خلق…

ادامه مطلب

ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای

ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای ای که چو آفتاب و مه دست کرم گشاده‌ای صبح که آفتاب خود سر نزده‌ست…

ادامه مطلب

ای غایب از این محضر از مات سلام الله

ای غایب از این محضر از مات سلام الله وی از همه حاضرتر از مات سلام الله ای نور پسندیده وی سرمه هر دیده احسنت…

ادامه مطلب