اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم

اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم ز شرط‌ها بگذشتیم و رایگان کردیم اگر چه یک طرف از آسمان زمینی شد نه پاره پاره زمین…

ادامه مطلب

اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز

اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز تو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن…

ادامه مطلب

از ورای سر دل بین شیوه‌ها

از ورای سر دل بین شیوه‌ها شکل مجنون عاشقان زین شیوه‌ها عاشقان را دین و کیش دیگرست اصل و فرع و سر آن دین شیوه‌ها…

ادامه مطلب

از رسن زلف تو خلق به جان آمدند

از رسن زلف تو خلق به جان آمدند بهر رسن بازیش لولیکان آمدند در دل هر لولیی عشق چو استاره‌ای رقص کنان گرد ماه نورفشان…

ادامه مطلب

از بهر خدا عشق دگر یار مدارید

از بهر خدا عشق دگر یار مدارید در مجلس جان فکر دگر کار مدارید یار دگر و کار دگر کفر و محالست در مجلس دین…

ادامه مطلب

از آن باده ندانم چون فنایم

از آن باده ندانم چون فنایم از آن بی‌جا نمی‌دانم کجایم زمانی قعر دریایی درافتم دمی دیگر چو خورشیدی برآیم زمانی از من آبستن جهانی…

ادامه مطلب

آخر ای دلبر تو ما را می‌نجویی اندکی

آخر ای دلبر تو ما را می‌نجویی اندکی آخر ای ساقی ز غم ما را نشویی اندکی آخر ای مطرب نگویی قصه دلدار ما گر…

ادامه مطلب

که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی

که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی نه درونی نه برونی که از…

ادامه مطلب

گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون

گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون بنوشت توقیعت خدا کاخرون السابقون زرین شده طغرای او ز انا فتحناهای او سر کرده صورت‌های…

ادامه مطلب

گر تو عودی سوی این مجمر بیا

گر تو عودی سوی این مجمر بیا ور برانندت ز بام از در بیا یوسفی از چاه و زندان چاره نیست سوی زهر قهر چون…

ادامه مطلب

گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر

گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر ور چه نه به میدانیم در کر و فریم آخر گر باده دهی ور نی زان باده…

ادامه مطلب

گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری

گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری ور صبح و سحر خواهی نک صبح و سحر باری ای یوسف کنعانی وی جان…

ادامه مطلب

گر نخسپی شبکی جان چه شود

گر نخسپی شبکی جان چه شود ور نکوبی در هجران چه شود ور بیاری شبکی روز آری از برای دل یاران چه شود ور دو…

ادامه مطلب

گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی

گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی وگر یارم فقیرستی ز زر فارغ چه غم بودی خدایا حرمت مردان ز دنیا فارغش…

ادامه مطلب

گفته‌ای من یار دیگر می کنم

گفته‌ای من یار دیگر می کنم بر تو دل چون سنگ مرمر می کنم پس تو خود این گو که از تیغ جفا عاشقی را…

ادامه مطلب

گوش من منتظر پیام تو را

گوش من منتظر پیام تو را جان به جان جسته یک سلام تو را در دلم خون شوق می‌جوشد منتظر بوی جوش جام تو را…

ادامه مطلب

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد تشنیع می‌زنی که جفا کرد آن نگار خوبی که…

ادامه مطلب

ما را سفری فتاد بی‌ما

ما را سفری فتاد بی‌ما آن جا دل ما گشاد بی‌ما آن مه که ز ما نهان همی‌شد رخ بر رخ ما نهاد بی‌ما چون…

ادامه مطلب

مات خود را صنما مات مکن

مات خود را صنما مات مکن بجز از لطف و مراعات مکن خرده و بی‌ادبی‌ها که برفت عفو کن هیچ مکافات مکن وقت رحم است…

ادامه مطلب

مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی

مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی به بوسیدن چنان دستی ز شاهنشاه سلطانی بدیدن بامدادانی چنان رو را چه خوش باشد هم از آغاز…

ادامه مطلب

مده به دست فراقت دل مرا که نشاید

مده به دست فراقت دل مرا که نشاید مکش تو کشته خود را مکن بتا که نشاید مرا به لطف گزیدی چرا ز من برمیدی…

ادامه مطلب

مرا چون ناف بر مستی بریدی

مرا چون ناف بر مستی بریدی ز من چه ساقیا دامن کشیدی چنین عشقی پدید آری به هر دم پدیدآرنده چون ناپدیدی دهل پیدا دهلزن…

ادامه مطلب

مرا هر لحظه منزل آسمانی

مرا هر لحظه منزل آسمانی تو را هر دم خیالی و گمانی تو گویی کو طمع کرده‌ست در من جهانی زین خیال اندر زیانی بر…

ادامه مطلب

مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد

مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد ای مسلمانان ز دست مست دلبر داد داد دی دل من می‌جهید و هر دو چشمم می‌پرید…

ادامه مطلب

مسلم آمد یار مرا دل افروزی

مسلم آمد یار مرا دل افروزی چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست رهیدم از کله…

ادامه مطلب

مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست

مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست وان حیات باصفای باوفا مست آمدست گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش کو بدین شیوه…

ادامه مطلب

مگر تو یوسفان را دلستانی

مگر تو یوسفان را دلستانی مگر تو رشک ماه آسمانی مها از بس عزیزی و لطیفی غریب این جهان و آن جهانی روان‌هایی که روز…

ادامه مطلب

من از عالم تو را تنها گزینم

من از عالم تو را تنها گزینم روا داری که من غمگین نشینم دل من چون قلم اندر کف توست ز توست ار شادمان وگر…

ادامه مطلب

من با تو حدیث بی‌زبان گویم

من با تو حدیث بی‌زبان گویم وز جمله حاضران نهان گویم جز گوش تو نشنود حدیث من هر چند میان مردمان گویم در خواب سخن…

ادامه مطلب

من دوش به تازه عهد کردم

من دوش به تازه عهد کردم سوگند به جان تو بخوردم کز روی تو چشم برندارم گر تیغ زنی ز تو نگردم درمان ز کسی…

ادامه مطلب

من و تو دوش شب بیدار بودیم

من و تو دوش شب بیدار بودیم همه خفتند و ما بر کار بودیم حریف غمزه غماز گشتیم به پیش طره طرار بودیم بیا تا…

ادامه مطلب

مه طلعتی و شهره قبایی بدیده‌ای

مه طلعتی و شهره قبایی بدیده‌ای خوبی و آتشی و بلایی بدیده‌ای چشمی که مستتر کند از صد هزار می چشمی لطیفتر ز صبایی بدیده‌ای…

ادامه مطلب

می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام

می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام در جبینش آفتاب و در یمینش جام جام می خرامد بخت ما کو هست نقد وقت ما…

ادامه مطلب

می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای

می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای هست در کوی شما دیوانه‌ای مرغ جان دیوانه آن دام شد دام عشق دلبری دردانه‌ای عقل‌ها نعره زنان کآخر کجاست…

ادامه مطلب

ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو

ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو خواه رومی خواه تازی من نخواهم غیر تو از جمال و…

ادامه مطلب

نرد کف تو بردست مرا

نرد کف تو بردست مرا شیر غم تو خوردست مرا گشتم چو خلیل اندر غم تو آتشکده‌ها سردست مرا در خاک فنا ای دل بمران…

ادامه مطلب

نگارا تو در اندیشه درازی

نگارا تو در اندیشه درازی بیاوردی که با یاران نسازی نه عاشق بر سر آتش نشیند مگر که عاشقی باشد مجازی به من بنگر که…

ادامه مطلب

نه آتش‌های ما را ترجمانی

نه آتش‌های ما را ترجمانی نه اسرار دل ما را زبانی نه محرم درد ما را هیچ آهی نه همدم آه ما را هیچ جانی…

ادامه مطلب

نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری

نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم که بسی نادر…

ادامه مطلب

هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم

هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم بر گردن و بر…

ادامه مطلب

هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت

هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت جرم تو را و خود را بر خود نهم تمامت ای ماه روی از تو صد…

ادامه مطلب

هر روز پری زادی از سوی سراپرده

هر روز پری زادی از سوی سراپرده ما را و حریفان را در چرخ درآورده صوفی ز هوای او پشمینه شکافیده عالم ز بلای او…

ادامه مطلب

هر که را گشت سر از غایت برگردیدن

هر که را گشت سر از غایت برگردیدن ساکنان را همه سرگشته تواند دیدن هر کی از ضعف خود اندر رخ مردان نگرد بر دو…

ادامه مطلب

هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم

هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم کار دارم من به خانه لا نسلم لا نسلم گفته‌ای فردا بیایم لطف و نیکویی نمایم وعده‌ست…

ادامه مطلب

هل طربا لعاشق وافقه زمانه

هل طربا لعاشق وافقه زمانه افلح فی هوائه اصلح فیه شأنه هدده فراقه من غمرات یومه ثم اتاه لیله من قمر امانه قال لبدره لقد…

ادامه مطلب

هله تا ظن نبری کز کف من بگریزی

هله تا ظن نبری کز کف من بگریزی حیله کم کن نگذارم که به فن بگریزی جان شیرین تو در قبضه و در دست من…

ادامه مطلب

هم پهلوی خم سر نه‌ای خواجه هرجایی

هم پهلوی خم سر نه‌ای خواجه هرجایی پرهیز ز هشیاران وز مردم غوغایی هشیار به سگ ماند جز جنگ نمی‌داند تو جنس سگ کهفی از…

ادامه مطلب

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم چو شراب سرکش…

ادامه مطلب

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد از حد جهان بی‌حد و اندازه شود خاک سیه بر سر او کز دم تو…

ادامه مطلب

وقت آمد توبه را شکستن

وقت آمد توبه را شکستن وز دام هزار توبه جستن دست دل و جان‌ها گشادن دست غم را ز پس ببستن معشوقه روح را بدیدن…

ادامه مطلب