ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من

ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من ای در زمین ما را…

ادامه مطلب

ای همه منزل شده از تو ره بی‌رهه

ای همه منزل شده از تو ره بی‌رهه بی‌قدمی رقص بین بی‌دهنی قهقهه از سر پستان عشق چونک دمی شیر یافت قامت سروی گرفت کودکک…

ادامه مطلب

ای مونس و غمگسار عاشق

ای مونس و غمگسار عاشق وی چشم و چراغ و یار عاشق ای داروی فربهی و صحت از بهر تن نزار عاشق ای رحمت و…

ادامه مطلب

ای گوهر خدایی آیینه معانی

ای گوهر خدایی آیینه معانی هر دم ز تاب رویت بر عرش ارمغانی عرش از خدای پرسد کاین تاب کیست بر من فرمایدش ز غیرت…

ادامه مطلب

ای که تو عشاق را همچو شکر می‌کشی

ای که تو عشاق را همچو شکر می‌کشی جان مرا خوش بکش این نفس ار می‌کشی کشتن شیرین و خوش خاصیت دست توست زانک نظرخواه…

ادامه مطلب

ای قاعده مستان در همدگر افتادن

ای قاعده مستان در همدگر افتادن استیزه گری کردن در شور و شر افتادن عاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست است…

ادامه مطلب

ای ظریف جهان سلام علیک

ای ظریف جهان سلام علیک ان دائی و صحتی بیدیک داروی درد بنده چیست بگو قبله لو رزقت من شفتیک از تو آیم بر تو…

ادامه مطلب

ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی

ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی تو جان و جهانی تو و بیمار چرایی گلزار چو رنگ از صدقات تو ببردند گلزار بده زان…

ادامه مطلب

ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای

ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای وی مطربی که آن غزل تر گرفته‌ای ای زهره‌ای که آتش در آسمان زدی مریخ را بگو که…

ادامه مطلب

ای روی تو نوبهار خندان

ای روی تو نوبهار خندان احسنت زهی نگار خندان می بینمت ای نگار در خلد بر شاخ درخت انار خندان یک لحظه جدا مباش از…

ادامه مطلب

ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد

ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد ای باغ توی خوشتر یا گلشن گل در تو یا…

ادامه مطلب

ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران

ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران کن شکر با شکوران تو فتنه را مشوران من مرد فتنه جویم من ترک این نگویم من…

ادامه مطلب

ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم

ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم مجلس آخر شد و ما تشنه و مخمورسریم رفت این روز دراز و در حس گشت…

ادامه مطلب

ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم

ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم وز بام فلک پنهان من راه گذر دارم جان عزم سفر دارد تا معدن و اصل خود…

ادامه مطلب

ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی

ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی تشنه دلان خود را کردید بس سقایی جان تشنه ابد شد وین تشنگی ز حد شد یا ضربت…

ادامه مطلب

آتش عشق تو قلاووز شد

آتش عشق تو قلاووز شد دوش دلم سوی دل افروز شد چون به سخن داشت مرا دوش یار چون به دم گرم جگرسوز شد من…

ادامه مطلب

ای تو چو خورشید و شه خاص من

ای تو چو خورشید و شه خاص من کفر من و توبه و اخلاص من رقص کند بر سر چرخ آفتاب تا تو بگوییش که…

ادامه مطلب

ای بمرده هر چه جان در پای او

ای بمرده هر چه جان در پای او هر چه گوهر غرقه در دریای او آتش عشقش خدایی می‌کند ای خدا هیهای او هیهای او…

ادامه مطلب

ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری

ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری وز روی تو در عالم هر روی به دیواری هر ذره ز خورشیدت گویای اناالحقی هر گوشه…

ادامه مطلب

ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی

ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی آتش زدی در جسم و جان روح مصور ساختی پای درختان بسته بد تو برگشادی پایشان صحن گلستان…

ادامه مطلب

ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده

ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده وز گفت و فکرت بس صور در غیب آبستن شده هر صورتی پرورده‌ای معنی…

ادامه مطلب

اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم

اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم کی ببینم مرا چنان که منم گفتی اسرار در میان آور کو میان اندر این میان که منم…

ادامه مطلب

اندرآ در خانه یارا ساعتی

اندرآ در خانه یارا ساعتی تازه کن این جان ما را ساعتی این حریفان را بخندان لحظه‌ای مجلس ما را بیارا ساعتی تا ببیند آسمان…

ادامه مطلب

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر یا ساقی عشقنا تذکر فالعیش بلا نداک ابتر ما را سر صنعت و دکان نیست ای ساقی جان…

ادامه مطلب

آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی

آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی اندر جهان مرده درآیی و جان شوی اندر دو چشم کور درآیی نظر دهی و اندر دهان گنگ…

ادامه مطلب

آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا

آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا…

ادامه مطلب

آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی زان سر رسد به بی‌سر و باسر اشارتی زان رنگ اشارتی که به روز الست بود کآمد…

ادامه مطلب

امیر حسن خندان کن چشم را

امیر حسن خندان کن چشم را وجودی بخش مر مشتی عدم را سیاهی می‌نماید لشکر غم ظفر ده شادی صاحب علم را به حسن خود…

ادامه مطلب

امروز گزافی ده آن باده نابی را

امروز گزافی ده آن باده نابی را برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد پنهان نتوان…

ادامه مطلب

امروز جنون نو رسیده‌ست

امروز جنون نو رسیده‌ست زنجیر هزار دل کشیده‌ست امروز ز کندهای ابلوج پهلوی جوال‌ها دریده‌ست باز آن بدوی به هجده‌ای قلب آن یوسف حسن را…

ادامه مطلب

آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا

آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا سمعا و طاعه ای ندا هر دم…

ادامه مطلب

آمد آمد در میان خوب ختن

آمد آمد در میان خوب ختن هر دو دستت را بشو از جان و تن داد شمشیری به دست عشق و گفت هرچ بینی غیر…

ادامه مطلب

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب مگو شب گشت و بی‌گه گشت بشتاب مرا در سایه‌ات ای کعبه جان به هر مسجد ز…

ادامه مطلب

اگر عالم همه پرخار باشد

اگر عالم همه پرخار باشد دل عاشق همه گلزار باشد وگر بی‌کار گردد چرخ گردون جهان عاشقان بر کار باشد همه غمگین شوند و جان…

ادامه مطلب

اگر حوا بدانستی ز رنگت

اگر حوا بدانستی ز رنگت سترون ساختی خود را ز ننگت سیاهی جانت ار محسوس گشتی همه عالم شدی زنگی ز زنگت تو آن ماری…

ادامه مطلب

اگر او ماه منستی شب من روز شدستی

اگر او ماه منستی شب من روز شدستی اگر او همرهمستی همه را راه زدستی وگر او چهره مستی به سر دست بخستی ز کجا…

ادامه مطلب

آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست

آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست در شعاعش همچو ذره جان من رقصان شدست مشتری در طالع است و ماه و زهره در حضور…

ادامه مطلب

از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا

از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا او مسیح روزگار و درد چشمم بی‌دوا گر چه درد عشق او خود راحت جان منست خون جانم…

ادامه مطلب

از دل رفته نشان می‌آید

از دل رفته نشان می‌آید بوی آن جان و جهان می‌آید نعره و غلغله آن مستان آشکارا و نهان می‌آید گوهر از هر طرفی می‌تابد…

ادامه مطلب

از این تنگین قفس جانا پریدی

از این تنگین قفس جانا پریدی وزین زندان طراران رهیدی ز روی آینه گل دور کردی در آیینه بدیدی آنچ دیدی خبرها می‌شنیدی زیر و…

ادامه مطلب

اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی

اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی و قولوا ان ادوایی قد استولت لافنایی اخلایی اخلایی، مرا جانیست سودایی چو طوفان بر سرم بارد، غم و سودا…

ادامه مطلب

کل عقل بوصلکم مدهش

کل عقل بوصلکم مدهش کل خد ببینکم مخدش مست گشتم ز طعنه و لافش دردیش خوشتر است یا صافش بصر العقل من جلالتکم مثل الترک…

ادامه مطلب

کیست در این شهر که او مست نیست

کیست در این شهر که او مست نیست کیست در این دور کز این دست نیست کیست که از دمدمه روح قدس حامله چون مریم…

ادامه مطلب

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست ور تو گویی چرخ می‌گردد به کار نیک…

ادامه مطلب

گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن

گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن اکنون در آب وصلم با یار تا به گردن گفتم که تا به گردن در لطف‌هات…

ادامه مطلب

گر ز سر عشق او داری خبر

گر ز سر عشق او داری خبر جان بده در عشق و در جانان نگر عشق دریاییست و موجش ناپدید آب دریا آتش و موجش…

ادامه مطلب

گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی

گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی اندر آن یغما رفیق ترک یغما بودمی ور چو چشم خونی او بودمی من فتنه جوی در…

ادامه مطلب

گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان

گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان وگر عاشق شاهی روان باش به میدان صلا روز وصال است همه جاه و جمال است همه…

ادامه مطلب

گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من

گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من هیچ مباش یک نفس غایب از این کنار من نور دو دیده منی دور مشو…

ادامه مطلب

گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن

گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن قلسن انده یوز در یلنز قنده قلرسن چلبی درقیمو درلک چلبا گل نه گز رسن چلبی قللرن استر…

ادامه مطلب