برفتیم ای عقیق لامکانی

برفتیم ای عقیق لامکانی ز شهر تو تو باید که بمانی سفر کردیم چون استارگان ما ز تو هم سوی تو که آسمانی یکی صورت…

ادامه مطلب

بربند دهان از نان کآمد شکر روزه

بربند دهان از نان کآمد شکر روزه دیدی هنر خوردن بنگر هنر روزه آن شاه دو صد کشور تاجیت نهد بر سر بربند میان زوتر…

ادامه مطلب

بر شکرت جمع مگس‌ها چراست

بر شکرت جمع مگس‌ها چراست نکته لاحول مگسران کجاست هر نظری بر رخ او راست نیست جز نظری کو ز ازل بود راست اسب خسان…

ادامه مطلب

بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم

بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم بده ای حاتم عالم قدح زفت به دستم ز من ای ساقی مردان نفسی روی…

ادامه مطلب

بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی

بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی به مراد دل رسیدم به جهان بی‌مرادی تو بپرس چون درآمد که برون نرفت هرگز که…

ادامه مطلب

بانگ می‌زن ای منادی بر سر هر رسته‌ای

بانگ می‌زن ای منادی بر سر هر رسته‌ای هیچ دیدیت ای مسلمانان غلامی جسته‌ای یک غلامی ماه رویی مشک بویی فتنه‌ای وقت نازش تیزگامی وقت…

ادامه مطلب

بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم

بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم…

ادامه مطلب

باز در اسرار روم جانب آن یار روم

باز در اسرار روم جانب آن یار روم نعره بلبل شنوم در گل و گلزار روم تا کی از این شرم و حیا شرم بسوزان…

ادامه مطلب

بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم

بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم بر سر میدان عشق چونک یکی گو شدیم گه به کران…

ادامه مطلب

با من صنما دل یک دله کن

با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن مجنون شده‌ام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن سی…

ادامه مطلب

با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا

با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا زانک تو آفتابی و بی‌تو بود فسردنا خلق بر این بساط‌ها بر کف تو چو مهره‌ای…

ادامه مطلب

این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده

این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده پیغامبر عشق است ز محراب رسیده آورده یکی مشعله آتش زده در خواب از حضرت شاهنشه بی‌خواب رسیده…

ادامه مطلب

این چه باد صرصر است از آسمان پویان شده

این چه باد صرصر است از آسمان پویان شده صد هزاران کشتی از وی مست و سرگردان شده مخلص کشتی ز باد و غرقه کشتی…

ادامه مطلب

ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد

ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد الا ای ماه تابانم تو را خانه کجا باشد الا ای قادر قاهر ز تن…

ادامه مطلب

ای وصل تو اصل شادمانی

ای وصل تو اصل شادمانی کان صورت‌هاست وین معانی یک لحظه مبر ز بنده که نیست بی آب سفینه را روانی من مصحف باطلم ولیکن…

ادامه مطلب

ای نهاده بر سر زانو تو سر

ای نهاده بر سر زانو تو سر وز درون جان جمله باخبر پیش چشمت سرکش روپوش نیست آفرین‌ها بر صفای آن بصر بحر خونست ای…

ادامه مطلب

ای مرده‌ای که در تو ز جان هیچ بوی نیست

ای مرده‌ای که در تو ز جان هیچ بوی نیست رو رو که عشق زنده دلان مرده شوی نیست ماننده خزانی هر روز سردتر در…

ادامه مطلب

ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده

ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده دل رفته ما پی دل چون بی‌دلان دویده دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری تا…

ادامه مطلب

ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم

ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم زان روی که حیرانم من خانه نمی‌دانم ای گشته ز تو واله هم شهر و هم اهل…

ادامه مطلب

ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم

ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم وی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنم ای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنم وین…

ادامه مطلب

ای شه جاودانی وی مه آسمانی

ای شه جاودانی وی مه آسمانی چشمه زندگانی گلشن لامکانی تا زلال تو دیدم قصه جان شنیدم همچو جان ناپدیدم در تک بی‌نشانی عاشق مشک…

ادامه مطلب

ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس

ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس گنج نهان دو کون پیش رخش یک جوست بهر لکیسی…

ادامه مطلب

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را داد گلزار جمالت جان شیرین خار را ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو در سجودافتادگان و منتظر…

ادامه مطلب

ای دوش ز دست ما رهیده

ای دوش ز دست ما رهیده امشب نرهی به جان و دیده در پنجه ماست دامن تو ای دست در آستین کشیده حیلت بگذار و…

ادامه مطلب

ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی

ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی گاهی ز غم مجنون شدی گاهی ز محنت خون شدی در عشق تو چون دم زدم…

ادامه مطلب

ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد

ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد بی سر شو و بی‌سامان یعنی بنمی ارزد چون لعل لبش دیدی یک بوسه بدزدیدی برخیز…

ادامه مطلب

ای خیره نظر در جو پیش آ و بخور آبی

ای خیره نظر در جو پیش آ و بخور آبی بیهوده چه می‌گردی بر آب چو دولابی صحراست پر از شکر دریاست پر از گوهر…

ادامه مطلب

ای خدا این وصل را هجران مکن

ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن باغ جان را تازه و سرسبز دار قصد این مستان و این بستان…

ادامه مطلب

ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان

ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان یک تنگ شکر خواهم زان شکرقند ای جان ای جانک خندانم من خوی تو می…

ادامه مطلب

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز…

ادامه مطلب

ای بی‌وفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد

ای بی‌وفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد قهر خدا باشد که بر لطف خدا عاشق نشد چون کرد بر عالم گذر سلطان ما…

ادامه مطلب

ای برده اختیارم تو اختیار مایی

ای برده اختیارم تو اختیار مایی من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد غم این قدر نداند…

ادامه مطلب

ای آنک تو شاه مطربانی

ای آنک تو شاه مطربانی زان دلبرکش بگو که دانی خواهم که دو عشر ای خوش آواز از مصحف حسن او بخوانی در هر حرفیش…

ادامه مطلب

ای آفتاب سرکشان با کهکشان آمیختی

ای آفتاب سرکشان با کهکشان آمیختی مانند شیر و انگبین با بندگان آمیختی یا چون شراب جان فزا هر جزو را دادی طرب یا همچو…

ادامه مطلب

آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا

آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا می‌نکند محرم جان محرم اسرار مرا نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش پرسش همچون شکرش…

ادامه مطلب

آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی

آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی می چو در او عمل کند رقص…

ادامه مطلب

اندر دل ما تویی نگارا

اندر دل ما تویی نگارا غیر تو کلوخ و سنگ خارا هر عاشق شاهدی گزیدست ما جز تو ندیده‌ایم یارا گر غیر تو ماه باشد…

ادامه مطلب

آن مه که ز پیدایی در چشم نمی‌آید

آن مه که ز پیدایی در چشم نمی‌آید جان از مزه عشقش بی‌گشن همی‌زاید عقل از مزه بویش وز تابش آن رویش هم خیره همی‌خندد…

ادامه مطلب

آن کز دهن تو رنگ دارد

آن کز دهن تو رنگ دارد انصاف که رزق تنگ دارد وان کس که جدل ببست با تو با عمر عزیز جنگ دارد ماهی که…

ادامه مطلب

آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی

آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی در عشق جهانی را بدنام کنی حالی می‌جوش ز سر گیرد خمخانه به رقص آید گر از…

ادامه مطلب

آن جا که چو تو نگار باشد

آن جا که چو تو نگار باشد سالوس و حفاظ عار باشد سالوس و حیل کنار گیرد چون رحمت بی‌کنار باشد بوسی به دغا ربودم…

ادامه مطلب

امروز نگار ما نیامد

امروز نگار ما نیامد آن دلبر و یار ما نیامد آن گل که میان باغ جانست امشب به کنار ما نیامد صحرا گیریم همچو آهو…

ادامه مطلب

امروز خوش است دل که تو دوش

امروز خوش است دل که تو دوش خون دل ما بخورده‌ای نوش ای دوش نموده روی چون ماه و امروز هزار شکل و روپوش دل…

ادامه مطلب

آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان

آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان نیست بجز رضای تو قفل گشای عقل…

ادامه مطلب

آمد بهار خرم و رحمت نثار شد

آمد بهار خرم و رحمت نثار شد سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد اجزای خاک حامله بودند از آسمان نه ماه گشت حامله زان بی‌قرار…

ادامه مطلب

الا فی‌الغشق تشریفی و عیدی

الا فی‌الغشق تشریفی و عیدی تعالوا نحو عشق منستزید دعانا من تعالی عن حدود نجی‌المحدود بالعین الحدید دعانا بحر ذی ماء فرات فانکرنا التیمم بالصعید…

ادامه مطلب

اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد

اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد تو هم به صلح گرایی اگر خدا خواهد هزار عاشق داری تو را به جان جویان که…

ادامه مطلب

اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی

اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی ببینی آنچ نبی دید و آنچ دید ولی خدا ندانی خود را و خاص بنده شوی خدای را تو…

ادامه مطلب

اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی

اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی وگر شراب نداری چرا خبر نکنی وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی ز آسمان چهارم چرا…

ادامه مطلب

افدی قمرا لاح علینا و تلالا

افدی قمرا لاح علینا و تلالا ما احسنه رب تبارک و تعالی قد حل بروحی فتضاعفت حیاه و الیوم نای عنی عزا و جلالا ادعوه…

ادامه مطلب