تا نقش خیال دوست با ماست

تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست آن جا که وصال دوستانست والله که میان خانه صحراست وان جا که…

ادامه مطلب

تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده

تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده هر زمان گوید که چونی ای دل بی‌چون شده دم به دم او کف…

ادامه مطلب

پیشتر آ ای صنم شنگ من

پیشتر آ ای صنم شنگ من ای صنم همدل و همرنگ من شیوه گری بین که دلم تنگ شد تا تو بگوییش که دلتنگ من…

ادامه مطلب

پریر آن چهره یارم چه خوش بود

پریر آن چهره یارم چه خوش بود عتاب و ناز دلدارم چه خوش بود به یادم نیست هیچ آن ماجراها ولیکن زین خبر دارم چه…

ادامه مطلب

بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم

بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم با چشم تو می گویم من مست چنین خواهم من تاج نمی‌خواهم من تخت نمی‌خواهم در خدمتت افتاده…

ادامه مطلب

بیار ساقی بادت فدا سر و دستار

بیار ساقی بادت فدا سر و دستار ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر درآی مست و خرامان و ساغر اندر دست…

ادامه مطلب

بیا تا قدر یک دیگر بدانیم

بیا تا قدر یک دیگر بدانیم که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد چرا با آینه ما روگرانیم کریمان…

ادامه مطلب

بیا ای غم که تو بس باوفایی

بیا ای غم که تو بس باوفایی که ابر قطره‌های اشک‌هایی زنی درویش آمد سوی عباس که تعلیمم بده نوعی گدایی در حیلت خدا بر…

ادامه مطلب

بی او نتوان رفتن بی‌او نتوان گفتن

بی او نتوان رفتن بی‌او نتوان گفتن بی او نتوان شستن بی‌او نتوان خفتن ای حلقه زن این در در باز نتان کردن زیرا که…

ادامه مطلب

بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد

بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد…

ادامه مطلب

به قرار تو او رسد که بود بی‌قرار تو

به قرار تو او رسد که بود بی‌قرار تو که به گلزار تو رسد دل خسته به خار تو گل و سوسن از آن تو…

ادامه مطلب

ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای

ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای وی رشک ماه و گنبد مینا چگونه‌ای ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب…

ادامه مطلب

به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن

به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن به خدا که ز تو آموخت کمر بندیدن به خدا چرخ همان دید که من دیدستم ور…

ادامه مطلب

به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی

به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی سوی او کند خدا رو به حدیث و همنشینی نه که روی و پشت عالم…

ادامه مطلب

به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی

به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی چرا بیگانه‌ای از ما چو تو در اصل از مایی تو طوطی زاده‌ای جانم مکن ناز…

ادامه مطلب

بلبل نگر که جانب گلزار می‌رود

بلبل نگر که جانب گلزار می‌رود گلگونه بین که بر رخ گلنار می‌رود میوه تمام گشته و بیرون شده ز خویش منصوروار خوش به سر…

ادامه مطلب

بگردان ساقی مه روی جام

بگردان ساقی مه روی جام رهایی ده مرا از ننگ و نام گرفتارم به دامت ساقیا ز آنک نهادستی به هر گامی تو دام رها…

ادامه مطلب

بشکن قدح باده که امروز چنانیم

بشکن قدح باده که امروز چنانیم کز توبه شکستن سر توبه شکنانیم گر باده فنا گشت فنا باده ما بس ما نیک بدانیم گر این…

ادامه مطلب

برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز

برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز برو برو گل سرخی ولیک خارآمیز مقام داشت به جنت صفی حق آدم جدا فتاد ز جنت که…

ادامه مطلب

برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری

برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری بگشای کنار آمد آن یار کناری برخیز بیا دبدبه عمر ابد بین رستند و گذشتند ز…

ادامه مطلب

برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را

برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را خضر آمد خضر آمد بیار آب حیاتی را عمر آمد عمر آمد ببین سرزیر شیطان را سحر…

ادامه مطلب

بر آن بودم که فرهنگی بجویم

بر آن بودم که فرهنگی بجویم که آن مه رو نهد رویی به رویم بگفتم یک سخن دارم به خاطر به پیش آ تا به…

ادامه مطلب

بحر ما را کنار بایستی

بحر ما را کنار بایستی وین سفر را قرار بایستی شیر بیشه میان زنجیرست شیر در مرغزار بایستی ماهیان می‌طپند اندر ریگ راه در جویبار…

ادامه مطلب

ببین این فتح ز استفتاح تا کی

ببین این فتح ز استفتاح تا کی ز ساقی مست شو زین راح تا کی در این اقداح صورت راح جانی است نظاره صورت اقداح…

ادامه مطلب

باغ است و بهار و سرو عالی

باغ است و بهار و سرو عالی ما می‌نرویم از این حوالی بگشای نقاب و در فروبند ماییم و تویی و خانه خالی امروز حریف…

ادامه مطلب

باز شیری با شکر آمیختند

باز شیری با شکر آمیختند عاشقان با همدگر آمیختند روز و شب را از میان برداشتند آفتابی با قمر آمیختند رنگ معشوقان و رنگ عاشقان…

ادامه مطلب

بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی

بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی چون گذری بر سر کویش، پای نکونه که نلغزی حدثنی صاحب قلبی، طهرلی جلدة کلبی اضحکنی…

ادامه مطلب

باده بده ساقیا عشوه و بادم مده

باده بده ساقیا عشوه و بادم مده وز غم فردا و دی هیچ به یادم مده باده از آن خم مه پر کن و پیشم…

ادامه مطلب

با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم

با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم با چشم تو ز باده و خمار فارغیم خانه گرو نهاده و در کوی تو مقیم دکان…

ادامه مطلب

آینه‌ام من آینه‌ام من تا که بدیدم روی چو ماهش

آینه‌ام من آینه‌ام من تا که بدیدم روی چو ماهش چشم جهانم چشم جهانم تا که بدیدم چشم سیاهش چرخ زمین شد چرخ زمین شد…

ادامه مطلب

این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید

این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید چون صفیری و ندایی ز سوی غیب شنید آن مراد همه عالم چه فرستاد رسول که بیا…

ادامه مطلب

ایا یاری که در تو ناپدیدم

ایا یاری که در تو ناپدیدم تو را شکل عجب در خواب دیدم چو خاتونان مصر از عشق یوسف ترنج و دست بیخود می بریدم…

ادامه مطلب

ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا

ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا از هجر روزم قیر شد دل چون کمان بد…

ادامه مطلب

ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین

ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین ای تو چنین و صد چنین مخدوم جانم شمس دین تا غمزه‌ات خون ریز شد…

ادامه مطلب

ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی

ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی تا به پیش عاشقان بند و فسون برداشتی گه مثال و رمز گویی گه صریح و آشکار…

ادامه مطلب

ای گشته ز شاه عشق شهمات

ای گشته ز شاه عشق شهمات در خشم مباش و در مکافات در باغ فنا درآ و بنگر در جان بقای خویش جنات چون پیشترک…

ادامه مطلب

ای که تو از عالم ما می‌روی

ای که تو از عالم ما می‌روی خوش ز زمین سوی سما می‌روی ای قفس اشکسته و جسته ز بند پر بگشادی به کجا می‌روی؟…

ادامه مطلب

ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم

ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم تا غرقه شده‌ست از تو در خون جگر خوابم از کان شکر جستن اندر شب آبستن…

ادامه مطلب

ای طربناکان ز مطرب التماس می‌کنید

ای طربناکان ز مطرب التماس می‌کنید سوی عشرت‌ها روید و میل بانگ نی کنید شهسوار اسب شادی‌ها شوید ای مقبلان اسب غم را در قدم‌های…

ادامه مطلب

ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا

ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا هم محرم عشق تو هم محرم تو جانا هم ناظر روی تو هم مست سبوی تو…

ادامه مطلب

ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را

ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را آن راه زن دل را آن راه بر دین را زان می که ز دل خیزد…

ادامه مطلب

ای روترش به پیشم بد گفته‌ای مرا پس

ای روترش به پیشم بد گفته‌ای مرا پس مردار بوی دارد دایم دهان کرکس آن گفته پلیدت در روی شدت پدیدت پیدا بود خبیثی در…

ادامه مطلب

ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای

ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره برده‌ای با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشته‌ای…

ادامه مطلب

ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری

ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری وز شور خویش در من شوریده ننگری بر چهره نزار تو صفرای دلبری است تا خود چه…

ادامه مطلب

ای دریغا در این خانه دمی بگشودی

ای دریغا در این خانه دمی بگشودی مونس خویش بدیدی دل هر موجودی چشم یعقوب به دیدار پسر شاد شدی ساقی وصل شراب صمدی پیمودی…

ادامه مطلب

ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم

ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم من مرد غریبم نه از این شهر جهانم گر دم نزنم تا حسد خلق نجنبد دانم…

ادامه مطلب

ای چشم و چراغ شهریاری

ای چشم و چراغ شهریاری والله به خدا که آن تو داری شمعی که در آسمان نگنجد از گوشه سینه‌ای برآری خورشید به پیش نور…

ادامه مطلب

اتاک عید وصال فلا تذق حزنا

اتاک عید وصال فلا تذق حزنا و نلت خیر ریاض فنعم ما سکنا و زال عنک فراق امر من صبر و محنه فتنتنا و خاب…

ادامه مطلب

ای تو پناه همه روز محن

ای تو پناه همه روز محن بازسپردم به تو من خویشتن قلزم مهری که کناریش نیست قطره آن الفت مرد است و زن شیر دهد…

ادامه مطلب

ای بگفته در دلم اسرارها

ای بگفته در دلم اسرارها وی برای بنده پخته کارها ای خیالت غمگسار سینه‌ها ای جمالت رونق گلزارها ای عطای دست شادی بخش تو دست…

ادامه مطلب