ز مهیست داغ بر دل که ندیده‌ام هنوزش

ز مهیست داغ بر دل که ندیده‌ام هنوزش ز گلیست خار در کف که نچیده‌ام هنوزش ز لبی است کام جانم چو گلوی شیشه پرخون…

ادامه مطلب

زهی بالا بلندان سر به پیش از اعتدال تو

زهی بالا بلندان سر به پیش از اعتدال تو مقوس ابروان در سجدهٔ مشگین هلال تو همایون طایران باغ حسن از شعلهٔ حسنت بر آتش…

ادامه مطلب

سالها از پی وصل تو دویدم به عبث

سالها از پی وصل تو دویدم به عبث بارها در ره هجر تو کشیدم به عبث بس سخنها که به روی تو نگفتم ز حجاب…

ادامه مطلب

شبی که بر دلم آن ماه پاره می‌گذرد

شبی که بر دلم آن ماه پاره می‌گذرد مرا شرارهٔ آه از ستاره می‌گذرد خراش دل ز سبک دستی کرشمهٔ او به نیم چشم زدن…

ادامه مطلب

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو ضبط تو دید و جست برون از کمند تو ای پای تا به سر چونی قند دلپسند…

ادامه مطلب

فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد

فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور کسی که…

ادامه مطلب

که زد بر یاری ما چشم زخمی اینچنین یارا

که زد بر یاری ما چشم زخمی اینچنین یارا که روزی شد پس از وصل چنان هجر چنین ما را تو خود رفتی ولی باد…

ادامه مطلب

گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم

گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم میسوزمش از صاعقه آه به یکدم گر سر فنی از تن چون موی من ای شوخ مهرت ز…

ادامه مطلب

گل چهره‌ای که مرغ دلم صید دام اوست

گل چهره‌ای که مرغ دلم صید دام اوست زلفش بنفشه‌ایست که سنبل غلام اوست همسایه‌ام شده مه نو آن که ماه نو فرسوده خشتی از…

ادامه مطلب

مدعی چند بود با سگ آن کو مخصوص

مدعی چند بود با سگ آن کو مخصوص اهل حرمت همه محروم همین او مخصوص با حریفی چو تو در بزم زبان بازی غیر چیست…

ادامه مطلب

من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم

من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم به رندی سر برآوردم به رسوائی سمر گشتم ز استغنا نمی‌گشتم به گرد کعبه لیک…

ادامه مطلب

نخل قد خم گشته که پرورده دردست

نخل قد خم گشته که پرورده دردست بارش دل پرخون و گلش چهرهٔ زردست صدساله وصال تو مرا می‌رسد ای ماه گر مرهم هر خسته…

ادامه مطلب

هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را

هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را زاغ چسان نهان کند بیضهٔ آفتاب را وصل تو چون نمی‌دهد در ره عشق کام کس چند…

ادامه مطلب

یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند

یک دلان خوش دلی از فتح سلطان یافتند دشمنان سر باختند و دوستان جان یافتند مژده را شد بال و پر پیدا که موران ضعیف…

ادامه مطلب

آخر ای بی‌رحم حال ناتوان خود بپرس

آخر ای بی‌رحم حال ناتوان خود بپرس حرف محرومان خویش از محرمان خود بپرس نام دورافتادگان گر رفته از خاطر تو نیز از فراموشان بی‌نام…

ادامه مطلب

اقبال ظفر پیوند در کار جهانبانی

اقبال ظفر پیوند در کار جهانبانی اقبال ولیخا نیست اقبال ولیخانی جز وی به که داد ایزد در سلک سرافرازان اقبال شهنشاهی در مرتبهٔ خانی…

ادامه مطلب

آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد

آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد کشت در ره بی‌گناهی را و آهی هم نکرد صبر من کاندر عیار از هیچ کوهی…

ادامه مطلب

آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است

آهوی چشم بتان چشم تو را نخجیر است چشم صید افکن تو آهوی آهو گیر است کرده تیر نگهت را سبک آهنگ به جان صف…

ادامه مطلب

ای خدنگ مژه‌ات عقده گشای دل من

ای خدنگ مژه‌ات عقده گشای دل من حل شده از تو به یک چشم زدن مشکل من خون من ریزد اگر آن گل رعنا بر…

ادامه مطلب

ای گردن بلند قدان در کمند تو

ای گردن بلند قدان در کمند تو رعنائی آفریده قد بلند تو بر صرصری سوار وز دل می‌برد قرار طرز گران خرامی رعنا سمند تو…

ادامه مطلب

این صید هنوز نیم رام است

این صید هنوز نیم رام است این کار هنوز ناتمام است این ماه هنوز نو طلوع است این نخل هنوز نو قیام است تیغش رقم…

ادامه مطلب

باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری

باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری چشم از همه پوشیده بر روی کسی داری ای آتش دل با آن کز دست تو می‌سوزم…

ادامه مطلب

بر مه روی تو خط مشگ بار

بر مه روی تو خط مشگ بار ساخته روزم چو شب از غصه تار در چمن از عشق تو گل سینه چاک بر فلک از…

ادامه مطلب

بس که مجنون الفتی با مردم دنیا نداشت

بس که مجنون الفتی با مردم دنیا نداشت از جدائی مر دو دست از دامن صحرا نداشت حسن لیلی جلوه گر در چشم مجنون بود…

ادامه مطلب

به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید

به خاکم آن بت اگر با رقیب درگذر آید ز مضطرب شدن من زمین به لرزه درآید به دشت و کوه چو از داغ عشق…

ادامه مطلب

به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار می‌کردم

به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار می‌کردم که جانب داری فهم از ادای یار می‌کردم ز بختم با حریفان کار مشکل شد که پی…

ادامه مطلب

بیچاره باشد همواره عاشق

بیچاره باشد همواره عاشق عشق این چنین است بیچاره عاشق گردون نگردد روزی که گردد از کوی معشوق آواره عاشق صد پاره شد دل اما…

ادامه مطلب

تا میان من و آن مه شده کلفت واقع

تا میان من و آن مه شده کلفت واقع به رقیبم شده بیواسطه کلفت واقع به مهی در گذری یک نظر افکندم دوش شد میان…

ادامه مطلب

جهان آرا شدی چون ماه و ننمودی به من خود را

جهان آرا شدی چون ماه و ننمودی به من خود را چو شمع ای سیم تن زین غصه خواهم سوختن خود را بیا بر بام…

ادامه مطلب

چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا

چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا به اولین نگه از شرم آب ساخت مرا به یک نگاه مرا گرم شوق ساخت…

ادامه مطلب

چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست

چون دم جان دادنم آهی ز جانان برنخاست آهی از من سر نزد کز مردم افغان برنخاست گریه طوفان خیز گشت و از سرم برخاست…

ادامه مطلب

حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را

حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون شحنهٔ…

ادامه مطلب

خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب

خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب که با این نیم جانیها دو جانم در تنست امشب به صحبت هر که را…

ادامه مطلب

در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من

در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من در فلک آتش افکندی آه آتش بار من در تن زارم جگر صدچاک و دل صد…

ادامه مطلب

دهد اگرچه برون در بی‌شمار صدف

دهد اگرچه برون در بی‌شمار صدف تو آن دری که برون ناید از هزار صدف برای چون تو دری شاید ای چکیدهٔ صنع اگر دهان…

ادامه مطلب

دی صبح دم که عارض او بی‌نقاب بود

دی صبح دم که عارض او بی‌نقاب بود چیزی که در حساب نبود آفتاب بود صد عشوه کرد لیک مرا زان میانه کشت نازی که…

ادامه مطلب

رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست

رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست ما زدوریم مگس ران مگس خوان تو کیست من ز سودای تو دیوانهٔ صحرا گردم بندی سلسلهٔ…

ادامه مطلب

ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم

ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم به دوستی تو با کائنات کین دارم زمانه دامن آخر زمان گرفت و هنوز…

ادامه مطلب

ز لطف و قهر او و در خنده های گریه آلودم

ز لطف و قهر او و در خنده های گریه آلودم نمی‌یابم که مقبولم نمی‌دانم که مردودم ز جرمم در گذر یا بسملم کن به…

ادامه مطلب

زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز

زهی ربوده لعل تو صد فسون پرداز فریب خورده چشمت هزار شعبده باز رقیب محرم راز تو گشت نزدیک است که اشگ من بدرد صدهزار…

ادامه مطلب

سبک جولان سمندی کان پری در زیر ران دارد

سبک جولان سمندی کان پری در زیر ران دارد به رو بسیار می‌لرزم که باری بس گران دارد من سر گشتهٔ بی دست و پا…

ادامه مطلب

شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان

شد پرده درم سوز درون از تو چه پنهان افتاده دل از پرده برون از تو چه پنهان هرچند چو فانوس به دل پرده کشیدم…

ادامه مطلب

صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی

صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی در جسم پاک حور است روح فرشته گوئی بستست خطش از نو دیباچه‌ای که گویا هست آیت…

ادامه مطلب

فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت

فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت مرا گذاشت درین مملکت غریب و برفت چو گفتمش که نصیبم دگر ز لعل تو نیست گشود…

ادامه مطلب

که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد

که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد روز ما را ز شب تیره بتر خواهی کرد خیمه در کوه و بیابان زده با…

ادامه مطلب

گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود

گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود ور رود دل نیز یک دشمن همان گیرم نبود گر دلم در سینه سوزان نباشد گو…

ادامه مطلب

گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج

گلخنیان تو را نیست به بزم احتیاج کار ندارد به آب مرغ سمندر مزاج رتبه به اسباب نیست ورنه چو بر آشیان هد هد نادان…

ادامه مطلب

مدعی در مجلسم جا می‌دهد پهلوی تو

مدعی در مجلسم جا می‌دهد پهلوی تو تا شود آگاه اگر ناگاه بینم روی تو از خطایی گه گهم بنواز در پهلوی خویش تا به…

ادامه مطلب

من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم

من که از ادعیه خوانان دگر ممتازم از دعای تو به مدح تو نمی‌پردازم علم مدح تو بیضا علم افراختنی است لیک من از عقبت…

ادامه مطلب

نخواهم از جمال عالم آشوبت نقاب افتد

نخواهم از جمال عالم آشوبت نقاب افتد که من دیوانه گردم بازو خلقی در عذاب افتد ز بس لطف من و اندام زیبایت عجب دارم…

ادامه مطلب