نقد غمت خریدم با صد هزار شادی

نقد غمت خریدم با صد هزار شادی روی مراد دیدم در عین نامرادی مات خط تو بودم در نشهٔ نباتی خاک در تو بودم در…

ادامه مطلب

مهر از تو ندیدم و وفا هم

مهر از تو ندیدم و وفا هم جور از تو کشیدم و جفا هم چیزی به دلت اثر ندارد آسوده ز وردم از دعا هم…

ادامه مطلب

مکن حجاب وجودت لباس دیبا را

مکن حجاب وجودت لباس دیبا را که نیست حاجت دیبا وجود زیبا را تو را برهنه در آغوش باید آوردن گرفتی از همه عضوت مراد…

ادامه مطلب

ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست

ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست کی خوش‌تر از این در همه عالم هوسی هست ای خواجه بهش باش که با آن…

ادامه مطلب

گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا

گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا فغان که دهر، خزان کرد نوبهار مرا کشیدسرمه به چشم و فشاند طره به رو بدین بهانه سیه…

ادامه مطلب

گر چشم سیاهش را از چشم صفا بینی

گر چشم سیاهش را از چشم صفا بینی آهوی خطایی را در عین خطا بینی اطوار تطاول را در طرهٔ او یابی زنجیر محبت را…

ادامه مطلب

کی دل از حلقهٔ آن زلف دو تا خواهد رفت

کی دل از حلقهٔ آن زلف دو تا خواهد رفت آن که این جا به کمند است کجا خواهد رفت هرگز آزادی ازین بند نخواهد…

ادامه مطلب

کاش می‌داد خدا هر نفسم جانی چند

کاش می‌داد خدا هر نفسم جانی چند تا به گام تو می‌کردم قربانی چند چشم بد دور ز حسن تو پریچهره که کشت حسرت خاتم…

ادامه مطلب

عید مولود علی را تا شه والا گرفت

عید مولود علی را تا شه والا گرفت عقل کل گفتا که کار دین حق بالا گرفت ناصرالدین شاه کفر افکن که در ماه رجب…

ادامه مطلب

شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن

شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن قفا خوردن، پی افشردن، جفا بردن، وفا کردن کمال کامرانی در محبت چیست می‌دانی بتی را پادشاهی…

ادامه مطلب

ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا

ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا تا شراب آلوده لعلت گفت حرفی از کباب…

ادامه مطلب

زان پرده می‌گشاید دل بند نازنیم

زان پرده می‌گشاید دل بند نازنیم تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم دانی به عالم عشق بهر چه بی‌نظیرم وقتی اگر ببینی معشوق بی‌قرینم…

ادامه مطلب

دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت

دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت تا خبردار شدم کار دل از کار گذشت با وجودی که نه شب دیده‌ام او…

ادامه مطلب

دلا مقید آن گیسوان پرچین باش

دلا مقید آن گیسوان پرچین باش در این دو سلسله خاقان چین و ماچین باش غلام خواجه عنبرفروش نتوان شد اسیر حلقهٔ آن چین زلف…

ادامه مطلب

در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام

در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام عشاق تو فارغ ز پرستیدن اصنام آن جا که جمال تو نه تغییر و نه…

ادامه مطلب

خوش‌تر از دانهٔ اشکم گهری پیدا نیست

خوش‌تر از دانهٔ اشکم گهری پیدا نیست حیف و صد حیف که اهل نظری پیدا نیست کسی از سر دل جام خبردار نشد بی‌خبر باش…

ادامه مطلب

چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی

چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی محرم دل مطلب تن مقصد جانم تویی امشب که زیبا صنم ماه شبستانم تویی چرخ پنداری نمی‌داند…

ادامه مطلب

چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی

چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی چنین بهار نیاید به هیچ بستانی شکست و بست، دل و دست شه سواران را چنین سوار نیاید به…

ادامه مطلب

جمعی که مرهم جگر خستهٔ منند

جمعی که مرهم جگر خستهٔ منند از جعد عنبرین همه عنبر به دامنند از تیر غمزه رخنه به جانم فکنده‌اند خیلی که از دو زلف…

ادامه مطلب

تنها نه جا به خلوت دل‌ها گرفته‌ای

تنها نه جا به خلوت دل‌ها گرفته‌ای ملک وجود را همه یک جا گرفته‌ای تا شانه را به جعد معنبر کشیده‌ای کاشانه را به عنبر…

ادامه مطلب

تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم

تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم وای بر من گر ازین قید کنی آزادم نازها کردی و از عجز کشیدم نازت عجزها کردم…

ادامه مطلب

تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما

تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما عشق پیری است که ساغر زده‌ایم از کف او…

ادامه مطلب

پیش من کام رقیب از لعل خندان می‌دهد

پیش من کام رقیب از لعل خندان می‌دهد از یکی جان می‌ستاند بر یکی جان می‌دهد می‌گشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را هر…

ادامه مطلب

به جلوه کاش درآید مه نکوسیرم

به جلوه کاش درآید مه نکوسیرم که آفتاب نتابد مقابل قمرم ز کار خلق به یک باره پرده بردارند اگر ز پرده درآید نگار پرده‌درم…

ادامه مطلب

بر در می‌خانه تا مقام گرفتم

بر در می‌خانه تا مقام گرفتم از فلک سفله انتقام گرفتم خدمت مینا علی الصباح رسیدم ساغر صهبا علی الدوام گرفتم در ره ساقی به…

ادامه مطلب

ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم

ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم مپسند بدین روزم، مگذار بدین حالم هم سینه به تنگ آمد از نالهٔ شب گیرم هم دیده به جان…

ادامه مطلب

ای خواجه برو بندهٔ آن زهره جبین باش

ای خواجه برو بندهٔ آن زهره جبین باش در بندگی خاک درش صدر نشین باش یک چند به گرد حرم و کعبه دویدی یک چند…

ادامه مطلب

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست…

ادامه مطلب

آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام

آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام آه که غافل گذشت از دل دیوانه‌ام در سرشکم نشد لایق بازار دوست قابل قیمت نگشت گوهر یک…

ادامه مطلب

از دشمنم چه بیم که با دوست هم دمم

از دشمنم چه بیم که با دوست هم دمم وز اهرمن چه باک که با اسم اعظمم دریا ترشحی بود از سیل گاه عشق توفان…

ادامه مطلب

یارب آن نامهربانان مه دل فراگیرد ز کینم

یارب آن نامهربانان مه دل فراگیرد ز کینم نرم گردد آهنش از تف آه آتشینم گر نگیرد دامنش داد از غبار هرزه گردم ور نیفتد…

ادامه مطلب

هر مرغ کز آن گلبن نو باخبرستی

هر مرغ کز آن گلبن نو باخبرستی هر نغمه که سر کرد بسی با اثر ستی شادیم ز فرخندگی بخت که ما را فرخنده نگاری…

ادامه مطلب

هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد

هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد کشوری ویرانه دانش کاندرو شاهی نباشد بوستان دلبری را چون قدت سروی نروید آسمان نیکویی را چون…

ادامه مطلب

نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد

نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد راهبی به راه آمد کافری مسلمان شد دانه‌های خال او دام راه آدم گشت حلقه‌های موی او مار حلق…

ادامه مطلب

من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی

من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی من و شوق تو اگر نور و اگر نیرانی من و زهر تو که هم زهری…

ادامه مطلب

مصوری که تو را چین زلف مشکین داد

مصوری که تو را چین زلف مشکین داد ز مشک زلف تو ما را سرشک خونین داد فدای خامهٔ صورت گری توان گشتن که زیب…

ادامه مطلب

ما ز چشم تو مست یک نگهیم

ما ز چشم تو مست یک نگهیم بی خبر از خمار صبح گهیم گر به باد فنا دهی ما را سر مویت به عالمی ندهیم…

ادامه مطلب

گرد مه خط سیهکار نداری، داری

گرد مه خط سیهکار نداری، داری روز روشن به شب تار نداری، داری صنعت دلکش داود ندانی، دانی زره از طرهٔ طرار نداری، داری زلف…

ادامه مطلب

گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی

گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی هر گوشه محشر دگری جلوه‌گر کنی کاش آن‌قدر به خواب رود چشم روزگار تا یک نظر به مردم صاحب…

ادامه مطلب

کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد

کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد کو وجودی که ز جان در طلبت سیر نشد مالکی نیست که در عهد تو مملوک نگشت…

ادامه مطلب

قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست

قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست دردی که داشتیم دوا کرد چشم دوست در عین خشم اهل هوس را به خون کشید کامی…

ادامه مطلب

عید آمد و مرغان ره گل‌زار گرفتند

عید آمد و مرغان ره گل‌زار گرفتند وز شاخه گل داد دل زار گرفتند از رنگ چمن پردهٔ بزاز دریدند وز بوی سمن طاقت عطار…

ادامه مطلب

شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی

شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی فغان که چشمه رحمت نزد بر آتشم آبی دل گرفتهٔ من وا نشد ز هیچ بهاری دهان غنچهٔ…

ادامه مطلب

ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم

ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم کز خود خبر ندارم در عالمی که هستم از بس قدح کشیدم در کوی می فروشان هم جامه را…

ادامه مطلب

زان سبب جان آفرینش جان روشن لطف کرد

زان سبب جان آفرینش جان روشن لطف کرد تا همایون سایه‌اش را بندگی از جان کند چون وجودش نیک خواه شاه جم جاه است بس…

ادامه مطلب

دوشینه مهی به خواب دیدم

دوشینه مهی به خواب دیدم یعنی به شب آفتاب دیدم شب ها به هوای خاک کویش چشم همه را پرآب دیدم هر گوشه ز تیر…

ادامه مطلب

دلا موافق آن زلف عنبرافشان باش

دلا موافق آن زلف عنبرافشان باش سیاه روز و سراسیمه و پریشان باش به معنی ار نتوانی به رنگ یاران شد برو به عالم صورت،…

ادامه مطلب

در شهر اگر تو شاهد شیرین گذر کنی

در شهر اگر تو شاهد شیرین گذر کنی شهری به یک مشاهده زیر و زبر کنی خوش آن که از کمین به در آیی کمان…

ادامه مطلب

خونم بتی ریخت کش داده بی چون

خونم بتی ریخت کش داده بی چون مژگان خون ریز در ریزش خون بی باده دیدی چشمان سرمست بی می شنیدی لبهای میگون در عهد…

ادامه مطلب

حق ز رخت کرده ظهور ای صنم

حق ز رخت کرده ظهور ای صنم این چه ظهور است و چه نور ای صنم قامت تو شور قیامت نمود این چه قیام است…

ادامه مطلب