برد دلم را ز ره زلف سمن‌سای او

برد دلم را ز ره زلف سمن‌سای او کرد شهید نگه نرگس شهلای او گشته به هم توأمان از خط کلک ازل دست من و…

ادامه مطلب

ای فلک داد از جفایت در چه حالم کرده‌ای؟!

ای فلک داد از جفایت در چه حالم کرده‌ای؟! راست بودم چون الف مانند دالم کرده‌ای! آخر ای گردون زدی سنگ ملامت بر سرم زیر…

ادامه مطلب

آه از دور فلک یک لحظه بر کامم نشد

آه از دور فلک یک لحظه بر کامم نشد قرعه فال طرب یک بار بر نامم نشد! در هوای وصل مطلب کردم از آرام رم…

ادامه مطلب

آفرین شست خدنگ چشم زهگیر تو را

آفرین شست خدنگ چشم زهگیر تو را کز دو صد دل بگذراند ناوک تیر تو را! بند سودای غم یوسف زلیخا کی شدی گر بدیدی…

ادامه مطلب

یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است

یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است آیینه‌دار دردم و حیرت بهانه است خرمن کنید دانه گوهر ز اشک من در هر طرف که سیل…

ادامه مطلب

هرکجا گر گردبادی حلقه می‌سازد غبار

هرکجا گر گردبادی حلقه می‌سازد غبار حلقه‌های دام امید است چشم‌انتظار می‌رود دل از برم هر دم به یاد جلوه‌اش وز خرامش نیست در دستم…

ادامه مطلب

نغمه عشاق باشد در نوای عندلیب

نغمه عشاق باشد در نوای عندلیب نیست غیر از دیدن گل مدعای عندلیب ساربان رنگ گلشن دارد آهنگ سفر کی بود در محمل او جز…

ادامه مطلب

می‌کنم جان در غم او کندن جانم عبث

می‌کنم جان در غم او کندن جانم عبث در وفایش عهد کردم عهد و پیمانم عبث! ناله‌ام بشنید و تأثیری به گوش او نکرد از…

ادامه مطلب

ماه من امروز در مصر ملاحت شاه شد

ماه من امروز در مصر ملاحت شاه شد یوسف از شرم جمال او به زیر چاه شد جام می بی‌یاد لعل او نصیب من مباد…

ادامه مطلب

قامت دلجوی او سرو گلستان کیست؟!

قامت دلجوی او سرو گلستان کیست؟! عارض تابان او شمع شبستان کیست؟! گر نبود تیر او سوی منش دم به دم بر دل مجروح من…

ادامه مطلب

عبدالحمیدجان

عبدالحمیدجان عنبر زلف کژت بازار عنبر بشکند قیمت لعل لبت سودای گوهر بشکند با قد شمشاد سوی باغ گر آری گذر زانفعال قامتت شاخ صنوبر…

ادامه مطلب

شب که با یاد رخت داشت دلم سوز و گداز

شب که با یاد رخت داشت دلم سوز و گداز برق آهم به تکاپوی تو شد در تک و تاز هوشم از سر به خیال…

ادامه مطلب

ز خون دیده من نامه به یار نویس

ز خون دیده من نامه به یار نویس به جای مهر که آمد تو انتظار نویس سخن ز زلف درازش اگر کنی کوته حدیث طره…

ادامه مطلب

در محفل رقیبان رویت شکفته گل گل

در محفل رقیبان رویت شکفته گل گل با ما رسید نوبت کار تو شد تغافل اندر محیط عشقت عمریست ناخدایم افکنده خویشتن را در کشتی…

ادامه مطلب

حدیث زلف او خواهم خطی از هاله بنویسم

حدیث زلف او خواهم خطی از هاله بنویسم به جای وصف خویش شعله جواله بنویسم در آن مکتوب که شرح قصه هجرش بیان سازم قلم…

ادامه مطلب

تا نزاکت زان خرام قد دلجو می‌چکد

تا نزاکت زان خرام قد دلجو می‌چکد از حیا سرو آب گشته بر لب جو می‌چکد رمز زلف او به صحرای ختن شد آشکار خون…

ادامه مطلب

تا به منشور سخن سرمشق طغرا گشته‌ام

تا به منشور سخن سرمشق طغرا گشته‌ام یک جهان مضمون یک عالم معما گشته‌ام چشم بد دور از برم امروز همچون آفتاب از صفای دل…

ادامه مطلب

بشنود بلبل اگر اندر گلستان ناله‌ام

بشنود بلبل اگر اندر گلستان ناله‌ام می‌کند اندر چمن تمهید سامان ناله‌ام بهر ساز خویش نی از چوب طوبا بایدم تا رسد در گوش آن…

ادامه مطلب

بتی دارم که چتر مهر باشد زیب اورنگش

بتی دارم که چتر مهر باشد زیب اورنگش فلک بر چشم سازد سرمه خاک لعل شبرنگش ز هجرانش به تلخی جان شیرین می‌کنم لیکن چو…

ادامه مطلب

ای غنچه خندان من از بوستان کیستی؟!

ای غنچه خندان من از بوستان کیستی؟! وی دشمن ایمان من از دوستان کیستی؟ تیری زده بر جان من مژگان ناوک‌افکنت ای ترک تیرانداز من…

ادامه مطلب

آه از جوش صفای طبع معنی‌زای من

آه از جوش صفای طبع معنی‌زای من زنگ غم آیینه‌سان بگرفته سر تا پای من! عاقبت از دست نیرنگ زلیخای قدر گوشه زندان محنت شد…

ادامه مطلب

از نگه تیری به جانم آن کمان‌ابرو زند

از نگه تیری به جانم آن کمان‌ابرو زند شکر الطافش مرا بر تن سر از هر مو زند تاب لعل میْ‌پرستش قیمت از گوهر برد…

ادامه مطلب

یار به من باز جفا می‌کند

یار به من باز جفا می‌کند ترک مدارا و وفا می‌کند می‌زندم گرچه به تیر نگه رحمت و بی‌رحمی نما می‌کند می‌کشدم هر نفسی چند…

ادامه مطلب

هر کس که رخ تو دید جانا

هر کس که رخ تو دید جانا عاشق به تو گشت آن زمانا مرغ دل صد هزار عاشق در قید تو شد ز بحر دانا…

ادامه مطلب

هر کجا آن شوخ گر صیدی به ابرو می‌زند

هر کجا آن شوخ گر صیدی به ابرو می‌زند بسملش چون ماه نو بر چرخ پهلو می‌زند دی به گلگشت چمن نخلش خرام آورد بار…

ادامه مطلب

می‌روم از خویش هر ساعت ز دنبال نفس

می‌روم از خویش هر ساعت ز دنبال نفس محمل ما را بود ساز شکست دل جرس می‌توان امروز بودن فرش پای آفتاب شب‌روان راه را…

ادامه مطلب

گرچه در راه محبت در تک و تازم هنوز

گرچه در راه محبت در تک و تازم هنوز نیست مضرابم برون پرده سازم هنوز بس که بودم از بهار حسن گلچین وفا از شکست…

ادامه مطلب

کاش در بزم ادب من دلبری می‌داشتم

کاش در بزم ادب من دلبری می‌داشتم پیش خود مانند مینا ساغری می‌داشتم رایتم از عشق او می‌سود سر اندر فلک گر ز نقش خاک…

ادامه مطلب

عبدالکریم

عبدالکریم عشق را حسن تو قانون دگر پیدا کند وامق از مهر تو ترک پیشه عذرا کند بلبل و قمری به باغ از حسرت قد…

ادامه مطلب

شب که در دل عکس خورشید رخ او جا گرفت

شب که در دل عکس خورشید رخ او جا گرفت ظلمت هر ذره‌ام باج از ید بیضا گرفت سرفرازان را به عالم جو تواضع چاره…

ادامه مطلب

ز عارض برقع افکندی کشودی روی زیبا را

ز عارض برقع افکندی کشودی روی زیبا را ز برق رخ زدی آتش بساط خرمن ما را سفید از انتظار مقدمت شد چشم امیدم خوشا…

ادامه مطلب

در کشور ملاحت شاهی تو را تمام است

در کشور ملاحت شاهی تو را تمام است شمشاد و سرو و طوبی با قامتت غلام است در هر کجا که بینم اوصاف خلق و…

ادامه مطلب

چون نی گرفته ملک جهان را فغان ما

چون نی گرفته ملک جهان را فغان ما نبود به غیر ناله متاع دکان ما ما عاشقیم و شهره آفاق گشته‌ایم عالم پر است از…

ادامه مطلب

تا کمند زلف او صد دل به یک مو می‌کشد

تا کمند زلف او صد دل به یک مو می‌کشد بار منت مرغ دل از خال هندو می‌کشد مردم چشم مرا از شش جهت تسخیر…

ادامه مطلب

پرده صبح نگه را بر رخ دلدار در

پرده صبح نگه را بر رخ دلدار در توتیا با چشم خود از خاک این دربار بر رنگ زردم از طلا گشتن به وصلش راه…

ادامه مطلب

بساط هستی خود را به راهت خاک می‌سازم

بساط هستی خود را به راهت خاک می‌سازم اگر باشد زمین ناساز با افلاک می‌سازم! لبم از آتش شوق محبت خشک شد لیکن ز اشک…

ادامه مطلب

بتی دارم که صد میخانه باشد در کنار او

بتی دارم که صد میخانه باشد در کنار او بتان را فرض باشد سجده طواف مزار او نباشد باغ امکان را گلی همچون گل رویش…

ادامه مطلب

ای عارض گلگون تو از باده گهرریز

ای عارض گلگون تو از باده گهرریز شمشیر جفای تو بود بر سر من تیز ابروی تو خم گشته است از بار تغافل از باده…

ادامه مطلب

آنکه تسلیم سجود خاک پایش شد سر است

آنکه تسلیم سجود خاک پایش شد سر است رهبر آیینه مطلب صفای جوهر است طائر عشق از پر و بال هوس باشد بری آنکه در…

ادامه مطلب

از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما

از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما ریشه نخل امید از چشم تر داریم ما بس که باشد جنس ما را گرمی بازار غم…

ادامه مطلب

یاد ایامی که سوی ما خرامی داشتی

یاد ایامی که سوی ما خرامی داشتی با کف از میخانه الطاف جامی داشتی! از بهار عارضت نظاره‌ام می‌چید گل چون نگه در خانه چشمم…

ادامه مطلب

هرکجا شوق توام ساغر کش آمال بود

هرکجا شوق توام ساغر کش آمال بود صبح عشرت سربلند و شام غم پامال بود داشتم از زلف او سرمایه عیش ابد تا سواد خط…

ادامه مطلب

نرگس مست تو آلوی هراتم ندهد

نرگس مست تو آلوی هراتم ندهد حلقه زلف تو از بند نجاتم ندهد! جانب کوی تو خواهم که کنم پروازی شهپر بال رسایی به قناتم…

ادامه مطلب

می‌رسد از ناله بر گردون لوای عندلیب

می‌رسد از ناله بر گردون لوای عندلیب شاخ گل چون تخت جم باشد برای عندلیب در چمن امروز در دربار شاهنشاه گل هیچ کس را…

ادامه مطلب

لبت لعل و قدت طوبی رخت گل

لبت لعل و قدت طوبی رخت گل منم در گلشن حسن تو بلبل به دور مه فکندی زلف مشکین کشیدی خط بطلان تسلسل ازآن روزی…

ادامه مطلب

قدر مسیحا برد لعل سخندان او

قدر مسیحا برد لعل سخندان او عقد ثریا درد گوی گریبان او روضه فردوس را نسبت کویش مده! گلشن جنت کجا طرف گلستان او؟! شحنه…

ادامه مطلب

طرب‌پیمای عشقم خاکساری‌هاست معراجم

طرب‌پیمای عشقم خاکساری‌هاست معراجم تپیدن‌ها بود طومار نبض سعی‌الحاجم چراغم یافت آخر از خموشی سرفرازی‌ها مرصع شد ز سنگ سرمه گویا گوهر تاجم سفیر بلبل…

ادامه مطلب

سیدجان

سیدجان سرو و صنوبر شد خجل از قامت زیبای او آشفته سنبل با سمن از زلف عنبرسای او یک سو دریده پیرهن گل از گل…

ادامه مطلب

ز خود چندان فراموشم که نآیم هیچ در یادش

ز خود چندان فراموشم که نآیم هیچ در یادش اگرچه همچو بلبل روز و شب باشم به فریادش درین گلشن ندانم آتش شوق کی بالا…

ادامه مطلب

در غمت جان دادم و اما تو در نازی هنوز

در غمت جان دادم و اما تو در نازی هنوز در بساط عشق رخماتم تو شهبازی هنوز تیغ ابرو بی‌گنه عریان به قتلم کرده‌ای چون…

ادامه مطلب