بت نامهربانم کی ز حال من خبر دارد

بت نامهربانم کی ز حال من خبر دارد ز مهرش نگذرم یک ذره گر از من گذر دارد روم هر دم به یاد آتش رخساره‌اش…

ادامه مطلب

ای لعل لب تو جان عاشق

ای لعل لب تو جان عاشق ابروی کژت کمان عاشق! روز و شب و سال و مه نباشد جز نام تو بر زبان عاشق! بی‌خنده…

ادامه مطلب

آمد و در پیش من از ناز جولان کرد و رفت

آمد و در پیش من از ناز جولان کرد و رفت خاطرم را همچو زلف خود پریشان کرد و رفت بس که سیلاب سرشکم آمد…

ادامه مطلب

از قامت بلندت قمری به لحن کوکو

از قامت بلندت قمری به لحن کوکو در پیچ و تاب سنبل زان حلقه دو گیسو مستانه گر خرامی از ناز در گلستان غوغا و…

ادامه مطلب

یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود

یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود شهد مضمون حدیث دلکشت در کام بود! دم به دم ساعت به ساعت از نوید نامه‌ات…

ادامه مطلب

هر کس که پر از باده عشق است ایاغش

هر کس که پر از باده عشق است ایاغش جز بوی گل عیش نباشد به دماغش چون سرو ز تشویش تعلق بود آزاد آن را…

ادامه مطلب

ندانم ساغر عشرت کرا سرشار می‌گردد

ندانم ساغر عشرت کرا سرشار می‌گردد که امشب چشم ساقی چون قدح بیدار می‌گردد! رگ دست مریض عشق دارد شوخی دیگر فلاطون از خمار نبض…

ادامه مطلب

مرحبا ای دلبر سیمین‌تن سیمین‌بدن

مرحبا ای دلبر سیمین‌تن سیمین‌بدن جعد مشکینت بود در گردن جانم رسن! تا خم ابروی پیوست تو شد محراب ما فرض آمد سجده با پیر…

ادامه مطلب

گرچه در میخانه بر لب خنده‌ها دارد قدح

گرچه در میخانه بر لب خنده‌ها دارد قدح چشم عبرت سوی این بزم فنا دارد قدح در جهان صد شور از یک جام تقسیم ازل…

ادامه مطلب

غم تو تا نفس باقیست با من هر نفس بادا

غم تو تا نفس باقیست با من هر نفس بادا به جز روی گلت دیگر به چشمم خار و خس بادا! خیالم در شب زلفت…

ادامه مطلب

عبدالاقدر

عبدالاقدر عارضت خورشید اوج دلبری صورتت رشک بتان آزری برهمن بیند اگر زلف تو را کافرم گر نگذرد از کافری! در شب زلفت دلم ره…

ادامه مطلب

سرو نازش هر طرف با قامت دلجو گذشت

سرو نازش هر طرف با قامت دلجو گذشت شور و غوغای جهان از گنبد مینو گذشت در چمن سنبل ز خجلت سر به پیش افکنده…

ادامه مطلب

رنگ رخسار تو از رخسار گل ننگ آورد

رنگ رخسار تو از رخسار گل ننگ آورد گل اگر روی تو بیند رنگ از رنگ آورد حلقه پر پیچ و تاب طره شبرنگ تو…

ادامه مطلب

در طریق عشق کس را رهبری در کار نیست

در طریق عشق کس را رهبری در کار نیست خانه آیینه را بام و دری در کار نیست می‌کشد قلاب جذب عشق سویت دم به…

ادامه مطلب

چو گل زین باغ یک دل غرق خونم

چو گل زین باغ یک دل غرق خونم کس آگه نیست از راز درونم! پریشانم شبیه زلف لیلی مثال بخت مجنون واژگونم! مپرسید از من…

ادامه مطلب

تا قماش حسن او را کاروان از ناز بود

تا قماش حسن او را کاروان از ناز بود مشتری را محمل سودا جرس آواز بود مردم از حسرت که زاستغنا نمی‌گوید سخن یاد ایامی…

ادامه مطلب

پریشان جعد سنبل از سر زلف سمن‌سایت

پریشان جعد سنبل از سر زلف سمن‌سایت گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت بود نظاره چون آیینه لذتگیر دیدارت سراپا دیده نرگس بود محو تماشایت…

ادامه مطلب

بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا

بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا کرده‌اند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟! غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او هرکه جوید چون…

ادامه مطلب

باسط‌جان

باسط‌جان با برگ رخسار گلت ای گل‌بدن خوارم مکن! ناز غمت را لایقم سوزان در نارم مکن! آزرده عشق توام نآزار و زاری را ببین…

ادامه مطلب

ای شوخ پریوشان آفاق

ای شوخ پریوشان آفاق بر باده ده شکیب عشاق! نبود به جهان کسی ز آدم یک تن که تو را بود نه مشتاق! بیچاره دلم…

ادامه مطلب

آهنگ کوهسار تو از گوش کر مپرس

آهنگ کوهسار تو از گوش کر مپرس تشویش پای آبله از نیشتر مپرس! از مهر سوی ذره توانی تو راه برد گر خوی یار دیده‌ای…

ادامه مطلب

اگر اینست اکنون قدر رفعت آشنایش را

اگر اینست اکنون قدر رفعت آشنایش را ز چرخ آید به شاگردی مسیحا پاسبانش را! به روی صفحه هردم از نی کلکم شکر ریزد به…

ادامه مطلب

یک نگاه از چشم مخمورش تو را باشد هوس

یک نگاه از چشم مخمورش تو را باشد هوس عرض مطلب کن مباد افتد قبول ملتمس دل کنون با سر خط درس تمنای ادب کرده…

ادامه مطلب

هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است

هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است ابروی کمان تو مگر کار فرنگ است؟! مشهور بود گل به چمن گر چه به خوبی…

ادامه مطلب

ندانم گرمی خونی که دارد رنگ تأثیرش

ندانم گرمی خونی که دارد رنگ تأثیرش که جوهر گل کند آیینه‌سان از آب شمشیرش اگر هوشم کند در ظلمت زلفش شبیخون را عسس گر…

ادامه مطلب

من از ساقی برای دفع غم توقیر می‌خواهم

من از ساقی برای دفع غم توقیر می‌خواهم ز جوش قل قل مینا چو می تشهیر می‌خواهم ز نزدیکان عشقم گرچه از طرح خرد دورم…

ادامه مطلب

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل

گر کسی چیند ز باغ عارضت یک بار گل در کنار خود کند تمهید صد گلزار گل کرده‌ای تا دیده خود محرم دیدار خویش جوهر…

ادامه مطلب

فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است

فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است رنگ و بوی باغ امکان همچو مهر شبنم است برگ گل در باغ از باد خزان…

ادامه مطلب

صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم

صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم قرعه فال طرب من از خط ساغر زدم مسند غم بارگاه شهریار عشق بود بی‌خود از…

ادامه مطلب

سرشکم دانه بی‌حاصل کیست؟!

سرشکم دانه بی‌حاصل کیست؟! قماش ناله بار محمل کیست؟! دلم هر لحظه دارد اضطرابی تپش فرسود شوق بسمل کیست؟! گهرریز است چشم انتظارم نمی‌دانم که…

ادامه مطلب

رندیم ما و بوقلمونی شعار ماست

رندیم ما و بوقلمونی شعار ماست رسوا شدن میان کسان اعتبار ماست ما پیروان پیر خرابات می شویم بی‌خود شدن به گوشه میخانه کار ماست…

ادامه مطلب

در دل خیال آن قد رعنا نگاه دار

در دل خیال آن قد رعنا نگاه دار یاد پری نمودی تو مینا نگاه دار آمد قماش حسن به بازار اعتبار سودای یوسفش به زلیخا…

ادامه مطلب

چه خاصیت بود یارب نصیب چشم زهگیرش

چه خاصیت بود یارب نصیب چشم زهگیرش که در پرواز می‌آید دل از شوق پر تیرش؟! خیال ابرویش کن قطعه رنگین هوس داری که سرمشق…

ادامه مطلب

تا نگه از چشم حیران کرده‌ایم

تا نگه از چشم حیران کرده‌ایم خانه آیینه ویران کرده‌ایم عالمی ما را مسخر شد مگر یاد انگشت سلیمان کرده‌ایم؟! خویش را در محفل بزم…

ادامه مطلب

تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست

تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست دست مجنون از تحیر با گریبان آشناست نیست اندر ساز قانون دل ما نغمه‌ای عمرها شد ناله…

ادامه مطلب

بس که هستی همه سامان وجود عدم است

بس که هستی همه سامان وجود عدم است ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است دوستان بیهوده در عالم امکان هرگز دل…

ادامه مطلب

باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ

باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ رنگ دامان شفق آمد کنون پیکار سرخ عالمی دارد خیال زخم تیغ ابرویش کاش از خونم بود…

ادامه مطلب

ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل

ای ز صبح عارضت شرمنده در گلزار گل پیش رخسارت بود امروز جای خار گل سوی گلشن ای بهار ناز بی‌پروا خرام کز نهگاهت می‌کند…

ادامه مطلب

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب

اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب نیم آسوده شوقش دمی از اضطراب دل پر پروانه دارد…

ادامه مطلب

از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس

از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس بر جراحت‌های قلبم یک نمکدان است و بس گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن از…

ادامه مطلب

هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را

هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را می‌کند درس ادب نیرنگ افسون تو را در طریق عشق اندر وسعت‌آباد جنون نگذرد غیر از…

ادامه مطلب

هرچه جز عشقش مرا عار است و بس

هرچه جز عشقش مرا عار است و بس مدعا از یاری‌ام یار است و بس نیست بار دیگری بر دوش من قامت خم زیر این…

ادامه مطلب

ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم

ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم که چون پروانه صرف سوختن‌ها شد پر و بالم اگر صد ره کتاب عشق را خوانی نمی‌یابی…

ادامه مطلب

می‌برد لعل لب او نشئه از موج شراب

می‌برد لعل لب او نشئه از موج شراب می‌کشد دامان زلفش از گریبان گلاب لمعه برق رخش هر دم به عشاق آن کند در بیابان…

ادامه مطلب

گر نه‌ای صندل برو درد سر خمار باش

گر نه‌ای صندل برو درد سر خمار باش مهره نتوانی شدن باری تو زهر مار باش! یا بم ساز خرد یا پرده زیر جنون یا…

ادامه مطلب

فیض‌الله‌جان

فیض‌الله‌جان فروزد شمع رخسارش اگر در کلبه تارم به آغوش تپش از بی‌خودی پروانه آثارم یکی سرگشته‌ام در وادی عشق پری‌رویی که جز اندوه و…

ادامه مطلب

شور دریای محبت موجی از آب من است

شور دریای محبت موجی از آب من است برق شمشیر حوادث لمعه تاب من است پرده‌دار ساز قانون بم و زیر غمم نغمه «عشاق »…

ادامه مطلب

سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت

سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت! شد دلم پروانه اندر آتش شمع رخت کز…

ادامه مطلب

رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز

رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز رهنورد ساحت صحرای هجرانم هنوز پر شد از دور قضا پیمانه‌ام از عهد او با…

ادامه مطلب

در حریم یار گر آری گذر

در حریم یار گر آری گذر ای صبا از من به او پیغام بر! از تو احوال مرا پرسد بگو بنده خود را ز محنت…

ادامه مطلب