قدم برون مگذار از حصار خاموشی

قدم برون مگذار از حصار خاموشی که خواب امن بود در دیار خاموشی ز خامشی دهن غنچه مشکبو گردید خوشا لبی که بود مهردار خاموشی…

ادامه مطلب

از بدگهری می شکند گوهر رز را

از بدگهری می شکند گوهر رز را در دل چه گره هاست ز زاهد بر رز را حاشا که گذارد کرم ساقی کوثر در گلشن…

ادامه مطلب

قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم

قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم می روم با آستانش کار یکرو می کنم می نویسم خط بیزاری به طرف عارضش باطل السحری…

ادامه مطلب

از ان گلشن دل گستاخ من گل چیده می آید

از ان گلشن دل گستاخ من گل چیده می آید که چشم باغبان آنجا زخود پوشیده می آید دل از گستاخی من جمع کن کز…

ادامه مطلب

فکنده شور محبت مرا به صحرایی

فکنده شور محبت مرا به صحرایی که موج می زند از هر کنار دریایی ندانم آن خط سحرآفرین چه مضمون است که در قلمرو دلهاست…

ادامه مطلب

آرزو چند به هر سوی کشاند ما را؟

آرزو چند به هر سوی کشاند ما را؟ این سگ هرزه مرس چند دواند ما را؟ نخل ما را ثمری نیست به جز گرد ملال…

ادامه مطلب

فصل بهار کرد مصور بهشت را

فصل بهار کرد مصور بهشت را پر حور ساخت عالم خاکی سرشت را هر موج سبزه صیقل زنگ کدورت است از کف درین دو هفته…

ادامه مطلب

آتش کباب کرده یاقوت آن لب است

آتش کباب کرده یاقوت آن لب است چشم سهیل در پی آن سیب غبغب است ای خضر چند تیر به تاریکی افکنی؟ سرچشمه حیات نهان…

ادامه مطلب

فروغ روی تو چون از نقاب می گذرد

فروغ روی تو چون از نقاب می گذرد عرق ز پیرهن آفتا می گذرد به خون دل گذرد روزگار سوختگان مدار شعله به اشک کباب…

ادامه مطلب

آب و رنگ حسن بیش از خانه زین می شود

آب و رنگ حسن بیش از خانه زین می شود در نگین دان دانه یاقوت رنگین می شود می شود ناز و غرور نیکوان از…

ادامه مطلب

فانوس حجاب است چراغ سحری را

فانوس حجاب است چراغ سحری را دامن به میان بر زده باید سفری را در دامن منزل نبود بیم ز رهزن همراه چه حاجت سفر…

ادامه مطلب

آب حیات شبنم آن روی چون گل است

آب حیات شبنم آن روی چون گل است عنبر خمیر مایه آن زلف و کاکل است یک چشم پر خمار به از صد قدح شراب…

ادامه مطلب

غیر از دل دو نیم که خندان چوپسته بود

غیر از دل دو نیم که خندان چوپسته بود بر هر دری که روی نهادیم بسته بود قسمت نگر که طوطی بی طالع مرا روی…

ادامه مطلب

پیش ما دشنام جانان از شکر شیرین ترست

پیش ما دشنام جانان از شکر شیرین ترست روی تلخ بحر از آب گهر شیرین ترست رتبه قبض است بیش از بسط پیش عارفان عقده…

ادامه مطلب

غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی

غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی به کف طفل نوآموز گلستان ندهی دست بیعت به گل داغ چو دادی، زنهار فرصت بند گشودن…

ادامه مطلب

پیش ازین حسن مجرد تشنه زیور نبود

پیش ازین حسن مجرد تشنه زیور نبود چشم دریا در خمار شبنم گوهر نبود بلبل ما هر زمان بر شاخساری می نشست بیضه افلاک ما…

ادامه مطلب

غم کجا از سینه بی غمخوار می آید برون؟

غم کجا از سینه بی غمخوار می آید برون؟ کی به پای خویش از پاخار می آید برون؟ عندلیبی را که سر در زیر بال…

ادامه مطلب

پیچ و خم لازمه رشته جان می باشد

پیچ و خم لازمه رشته جان می باشد نیست بی سلسله تا آب روان می باشد جان روشن نکند در تن خاکی آرام آب در…

ادامه مطلب

غفلت چه اثر در دل هشیارنماید

غفلت چه اثر در دل هشیارنماید افسانه چه با دولت بیدار نماید با بخت سیه حادثه سهل عظیم است هر خار سنانی به شب تارنماید…

ادامه مطلب

پند ناصح به جنون من افگار افزود

پند ناصح به جنون من افگار افزود شربت تلخ به بدخویی بیمار افزود هیچ کس عقده ای از کار جهان باز نکرد هرکه آمد گرهی…

ادامه مطلب

غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد

غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد بر آن عاشق سرشک شمع آب زندگی گردد…

ادامه مطلب

پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟

پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟ یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار چشم عیارش لباس شبروان پوشیده است؟ یاز…

ادامه مطلب

عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود

عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود در میان شیر خالص موی رسوا می شود زشت در سلک نکویان می نماید زشت تر پای…

ادامه مطلب

پخته می گردند از سودای زلفش خام ها

پخته می گردند از سودای زلفش خام ها این ره باریک، رهرو را دهد اندام ها این غزالی را که من صیاد او گردیده ام…

ادامه مطلب

عمری است حلقه در میخانه ایم ما

عمری است حلقه در میخانه ایم ما در حلقه تصرف پیمانه ایم ما مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی از تشنگان گریه مستانه…

ادامه مطلب

پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد

پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد هر که را سد رمق هست سکندر باشد هرکه چون بحر به تلخی گذراند ایام ظاهر…

ادامه مطلب

علایق دامن آزاده ما را نمی گیرد

علایق دامن آزاده ما را نمی گیرد کمند رشته مریم مسیحا را نمی گیرد کجا مجنون ما گستاخ گیرد دامن لیلی؟ که از پاس ادب…

ادامه مطلب

بیخودی رفتن است دلها را

بیخودی رفتن است دلها را هوش واماندن است دلها را آه بی اختیار از سر درد دامن افشاندن است دلها را چشم پوشیدن از جهان…

ادامه مطلب

عشقبازی بود دایم در جهان آیین من

عشقبازی بود دایم در جهان آیین من چون سمندر بود از آتش بستر و بالین من می شود در بستر تفسیده من گل گلاب می…

ادامه مطلب

بیجا سخن چو طوطی شکرشکن مکن

بیجا سخن چو طوطی شکرشکن مکن آیینه گر به حرف درآید سخن مکن تا ممکن است جامه احرام ساختن دستار صبح را کفن خویشتن مکن…

ادامه مطلب

عشق صیادی است گردون حلقه فتراک او

عشق صیادی است گردون حلقه فتراک او هر دو عالم در رکاب توسن چالاک او تا که را از خاک برگیرد، که را در خون…

ادامه مطلب

بی کسی را کعبه مقصود می دانیم ما

بی کسی را کعبه مقصود می دانیم ما خضر را شمشیر زهرآلود می دانیم ما هستی مطلق بود از خودنمایی بی نیاز هر چه آید…

ادامه مطلب

عشق را پرده ناموس نگهبان نشود

عشق را پرده ناموس نگهبان نشود بادبان پرده مستوری طوفان نشود خط پاکی است ز اوضاع جهان حیرانی وقت آیینه به هر نقش پریشان نشود…

ادامه مطلب

بی روی دل گره ز زبان وا نمی شود

بی روی دل گره ز زبان وا نمی شود طوطی ز پشت آینه گویانمی شود چندان که گرد محمل لیلی است در نظر مجنون غبار…

ادامه مطلب

عشق بالا دست بر خاک از وجود ما نشست

عشق بالا دست بر خاک از وجود ما نشست از گهر گرد یتیمی بر رخ دریا نشست عشق تن در صحبت ما داد از بی…

ادامه مطلب

بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت

بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت هر رگم در آستین صد نشتر فولاد داشت ذوق خاموشی زبانم را به حرف آورده بود…

ادامه مطلب

عرق نه از رخ آن گلعذار می ریزد

عرق نه از رخ آن گلعذار می ریزد ستاره از فلک فتنه بار می ریزد گره به رشته پرواز من گلی زده است که از…

ادامه مطلب

بوی گل می آیداز چاک گریبان بهار

بوی گل می آیداز چاک گریبان بهار تا ز تیغ کیست این زخم نمایان بهار می توان دانست داغ آتشین رخساره ای است زآتشی کز…

ادامه مطلب

عجب دارم که یار این نابسامان را به یاد آرد

عجب دارم که یار این نابسامان را به یاد آرد چه افتاده است کس خواب پریشان را به یاد آرد؟ فراموشی زیاران لازم افتاده است…

ادامه مطلب

بود به حفظ خدا دل قوی ضعیفان را

بود به حفظ خدا دل قوی ضعیفان را که سهم شیر نگهبان بود نیستان را وصال کعبه کسی را که در نظر باشد به چشم…

ادامه مطلب

عاقبت این مرغ وحشی زین قفس خواهد شدن

عاقبت این مرغ وحشی زین قفس خواهد شدن با نواسنجان قدسی همنفس خواهد شدن پرتو خورشید را زنجیر کردن مشکل است از همان راهی که…

ادامه مطلب

بهار می گذرد ساغر چو لاله بگیر

بهار می گذرد ساغر چو لاله بگیر هزار بوسه ز کنج لب پیاله بگیر ز نشأه پر طاوسی ار نداری رنگ به طاق ابروی قوس…

ادامه مطلب

عاشق سلسله زلف گرهگیرم من

عاشق سلسله زلف گرهگیرم من روزگاری است که دیوانه زنجیرم من نکنم چشم به هر نقش سبکسیر سیاه محو یک نقش چو آیینه تصویرم من…

ادامه مطلب

به یاد آتشین رخساره ای در انجمن رفتم

به یاد آتشین رخساره ای در انجمن رفتم به پای شمع افتادم چو اشک از خویشتن رفتم نشد قسمت کز آن آهوی وحشی نقش پا…

ادامه مطلب

عارف ز نه سپهر چو صرصر کند گذار

عارف ز نه سپهر چو صرصر کند گذار چون برق ازین سیاهی لشکر کند گذار از پیچ و تاب جسم، مسیح از فلک گذشت باریک…

ادامه مطلب

به هر کجا که خوری باده تن به خواب مده

به هر کجا که خوری باده تن به خواب مده بنای خانه ناموس را به آب مده ز خیره چشمی تردامنان ملاحظه کن کتان عصمت…

ادامه مطلب

طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم

طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم خیر از خانه در بسته تمنا دارم چون قدح چشم به احسان صراحی است مرا روزی خود…

ادامه مطلب

به نظر بازی از آن تنگ شکر ساخته ام

به نظر بازی از آن تنگ شکر ساخته ام به همین رشته ز دریای گهر ساخته ام زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف…

ادامه مطلب

صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است

صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است جام شیری که برد دل ز شکر مهتاب است شمع بالین من خسته تب گرم من است شربت…

ادامه مطلب

به مقدار بصیرت خاطر آگاه می لرزد

به مقدار بصیرت خاطر آگاه می لرزد که خورشید جهان افروز بیش از ماه می لرزد به نسبت می شود سر رشته پیوندها محکم که…

ادامه مطلب