با روی تو آیینه روشن چه نماید

با روی تو آیینه روشن چه نماید بی چهره گلرنگ تو از گل چه گشاید در روز چسان جلوه کند کرم شب افروز با چهره…

ادامه مطلب

لاله است این که از جگر خاک سرزده؟

لاله است این که از جگر خاک سرزده؟ یا لیلی است سر ز سیه خانه برزده عنبر به جام باده گلگون فکنده اند؟ یا بخت…

ادامه مطلب

با تنگدلی از لب خندان چه گشاید

با تنگدلی از لب خندان چه گشاید از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست چون…

ادامه مطلب

گوشه گیران که ز ایام کناری دارند

گوشه گیران که ز ایام کناری دارند همچو صیاد کمینگاه شکاری دارند بوسه آن لب تیغ است و کنار از هستی عاشقان گر هوس بوس…

ادامه مطلب

این نه هاله است نمایان شده از دور قمر

این نه هاله است نمایان شده از دور قمر پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر دل به مضمون خط پشت لب او نرسید آه…

ادامه مطلب

گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است

گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است لبی که می شکند دیدنش خمار این است بلند بخت نهالی که از خجالت او الف…

ادامه مطلب

این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است

این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است تیغ دایم آب در جو دارد و خون می خورد خون عاشق را چو آب آن…

ادامه مطلب

گلبانگ به از زرست ای گل

گلبانگ به از زرست ای گل غافل نشوی ز حال بلبل با گوش تو نسبت در گوش سر گوشی شبنم است با گل کاری نگشود…

ادامه مطلب

ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است

ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است آه ازین راه درازی که ترا در پیش است پیش جمعی که ز باریک خیالان شده…

ادامه مطلب

گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد

گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد نه کم ظرفی است گر زیر…

ادامه مطلب

ای فتنه سایه پرور سرو روان تو

ای فتنه سایه پرور سرو روان تو مه در کمند کاکل عنبرفشان تو از خاک چون تو شاخ گلی برنخاسته است بر سرو، کج نگاه…

ادامه مطلب

گریه سوختگان اشک کباب است ترا

گریه سوختگان اشک کباب است ترا خون این بی گنهان باده ناب است ترا ناله ای کز جگر سنگ برون آرد آه از دل همچو…

ادامه مطلب

ای زلف تو شیرازه دیوان قیامت

ای زلف تو شیرازه دیوان قیامت هم سلسله، هم سلسله جنبان قیامت خاموشی و گفتار دهان تو دهد یاد از بست و گشاد در دکان…

ادامه مطلب

گرفتم این که نظر باز می توان کردن

گرفتم این که نظر باز می توان کردن به بال چشم چه پرواز می توان کردن؟ کلاه گوشه همت اگر بلند افتد به مطلب دو…

ادامه مطلب

ای دل ز اوضاع جهان بیگانه شو بیگانه شو

ای دل ز اوضاع جهان بیگانه شو بیگانه شو با آن نگار خانگی همخانه شو همخانه شو از اهل دنیا نیستی در فکر عقبی نیستی…

ادامه مطلب

گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد

گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند…

ادامه مطلب

ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها

ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها گنجینه گوهر ز مدیح تو دهن ها یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی سر…

ادامه مطلب

گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم

گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم جوهر تیغم ز پیچ و تاب درهم نیستم جنگ دارد طرز من با مردم این روزگار در…

ادامه مطلب

ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی

ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی کوه الم از دامن صحرای تو سنگی در دشت خطرناک تو هر خار سنانی از بحر پرآشوب تو…

ادامه مطلب

گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد

گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد خورشید نفس سوخته آمد به تماشا تا آن رخ…

ادامه مطلب

اهل همت خرده خود پیش درویشان نهند

اهل همت خرده خود پیش درویشان نهند مایه داران مروت گنج در ویران نهند با جگر خوردن قناعت کن که این دون همتان کفش پیش…

ادامه مطلب

گر در اقلیم رضا کاشانه ای می داشتم

گر در اقلیم رضا کاشانه ای می داشتم در بهشت نقد اینجا خانه ای می داشتم کرد تنهایی به من این خاکدان را دلنشین می…

ادامه مطلب

آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟

آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟ برق را پیراهن فانوس پوشیدن چرا در میان رفته و آینده داری یک نفس اینقدر هنگامه بر یک…

ادامه مطلب

گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا

گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا در سواد دل بهاری هست چون عنبر مرا آرزویی هر زمان در دل بر آتش می…

ادامه مطلب

اندیشه نبود عشق را از موجه شمشیرها

اندیشه نبود عشق را از موجه شمشیرها سیر چراغان می کند مجنون ز چشم شیرها چون موجه ریگ روان در دشت جولان می زند از…

ادامه مطلب

گر چه از مشق جنون خواب پریشان شده ام

گر چه از مشق جنون خواب پریشان شده ام خط آزادی اطفال دبستان شده ام خود فروشی است گران بر دل آزاده من راضی از…

ادامه مطلب

آنچنان بلبل من واله و حیران گل است

آنچنان بلبل من واله و حیران گل است که شکاف قفسم چاک گریبان گل است هر طرف می نگری نعمت الوان گل است قاف تا…

ادامه مطلب

گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول

گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول گر گنج خواهی می گرد خراب اول ان نقطه خاموشی درحرف نمی گنجد بر طاق فراموشی بگذار کتاب…

ادامه مطلب

آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا

آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا همچو شمع از تن خود زاد سفر داد مرا قطع پیوند ازین سبز چمن مشکل بود…

ادامه مطلب

گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش

گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش جام پراز شراب شود طوق غبغبش میگون لبی که سوخت مرا درخمار می پیمانه برنگشته تهی هرگز ازلبش…

ادامه مطلب

آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم

آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم از آب همین گریه تلخی است به جویم حاشا که پر از می نکند پیر خرابات روزی که…

ادامه مطلب

گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش

گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش باسفال و جام زریکرنگ همچون باده باش کوته است از صفحه ننوشته دست اعتراض از…

ادامه مطلب

آن را که در وطن لب نانی میسرست

آن را که در وطن لب نانی میسرست سی شب ز ماه عید سرایش منورست در خانه های کهنه بود مور و مار بیش حرص…

ادامه مطلب

کی شود کشت امید از دیده نمناک سبز؟

کی شود کشت امید از دیده نمناک سبز؟ تاک را هرگز نسازد آب چشم تاک سبز خط مشکین سرزد از خالش به اندک فرصتی تخم…

ادامه مطلب

آن آفتاب رو چو خریدار من شود

آن آفتاب رو چو خریدار من شود گوهر سپند گرمی بازار من شود من کیستم که یار خریدار من شود گوهر فروز گرمی بازار من…

ادامه مطلب

کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟

کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟ خونی که می خوریم زیاد از دهان ماست خاری است غم که در دل ما ریشه…

ادامه مطلب

حسن را در هر لباسی دیده بان در کار هست

حسن را در هر لباسی دیده بان در کار هست در بساط گل ز شبنم دیده بیدار هست نیست همت غافل از احوال دورافتادگان بحر…

ادامه مطلب

کوه سنگین را سبک جولان کند جام بهار

کوه سنگین را سبک جولان کند جام بهار پر برآرد لنگر تمکین درایام بهار خنده شادی نمی دارد دوامی همچو برق طی به لب وا…

ادامه مطلب

حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را

حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را بشکند بهر شگون اول کلاه خویش را سوختم، چند از حجاب عشق دارم زیر لب چون…

ادامه مطلب

کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟

کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟ چون شفق سازد فلک پرواز گلگون مرا از محک افزون شود قدر زر کامل عیار سرکشی…

ادامه مطلب

حساب زخم دل ما که می تواند کرد؟

حساب زخم دل ما که می تواند کرد؟ شمار موجه دریا که می تواند کرد؟ ستاره های فلک را شمردن آسان است حساب داغ دل…

ادامه مطلب

که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟

که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟ کدامین دست را دیدی که دایم در حنا ماند؟ زشوق جستجوی یار از گردش نمی…

ادامه مطلب

حذر کن از عرق روی لاله رخساران

حذر کن از عرق روی لاله رخساران که می کند به دل سنگ رخنه این باران دو چشم شوخ تو با یکدگر نمی سازند که…

ادامه مطلب

کناره گرد خطرهای بیکران دارد

کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو ز دو جانب نگاهبان دارد شکایتی که ز گردون کنند بی هنران شکایتی است که تیر کج از…

ادامه مطلب

حاصل دنیای فانی جز غم و تشویش نیست

حاصل دنیای فانی جز غم و تشویش نیست مد عمر جاودانش آه حسرت بیش نیست پشه تا بر دیده من خواب شیرین تلخ کرد گشت…

ادامه مطلب

کعبه مقصود را در نقطه دل یافتم

کعبه مقصود را در نقطه دل یافتم چون ز خود بیرون روم اکنون که منزل یافتم گوشه ای و توشه ای می خواستم از روزگار…

ادامه مطلب

چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما

چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما پیچ و تاب بی قراری ها بود مکتوب ما پیش ما وصل لباسی پرده بیگانگی است چشم…

ادامه مطلب

کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد

کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد که چون آیینه از جوهر زره زیرقبا دارد در آن وادی که من از تشنگی بر خاک می…

ادامه مطلب

چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل

چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل بال مرغان غنچه گشت از تنگی آغوش گل جلوه گاه یار هم دیوانگی می آورد…

ادامه مطلب

کرده ام بر خود گوارا تلخی دشنام را

کرده ام بر خود گوارا تلخی دشنام را دیده ام در عین ناکامی جمال کام را انتقام هرزه گویان را به خاموشی گذار تیغ می…

ادامه مطلب