غزلیات – صائب تبریزی
با روی تو آیینه روشن چه نماید
با روی تو آیینه روشن چه نماید بی چهره گلرنگ تو از گل چه گشاید در روز چسان جلوه کند کرم شب افروز با چهره…
لاله است این که از جگر خاک سرزده؟
لاله است این که از جگر خاک سرزده؟ یا لیلی است سر ز سیه خانه برزده عنبر به جام باده گلگون فکنده اند؟ یا بخت…
با تنگدلی از لب خندان چه گشاید
با تنگدلی از لب خندان چه گشاید از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست چون…
گوشه گیران که ز ایام کناری دارند
گوشه گیران که ز ایام کناری دارند همچو صیاد کمینگاه شکاری دارند بوسه آن لب تیغ است و کنار از هستی عاشقان گر هوس بوس…
این نه هاله است نمایان شده از دور قمر
این نه هاله است نمایان شده از دور قمر پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر دل به مضمون خط پشت لب او نرسید آه…
گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است
گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است لبی که می شکند دیدنش خمار این است بلند بخت نهالی که از خجالت او الف…
این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است
این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است تیغ دایم آب در جو دارد و خون می خورد خون عاشق را چو آب آن…
گلبانگ به از زرست ای گل
گلبانگ به از زرست ای گل غافل نشوی ز حال بلبل با گوش تو نسبت در گوش سر گوشی شبنم است با گل کاری نگشود…
ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است
ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است آه ازین راه درازی که ترا در پیش است پیش جمعی که ز باریک خیالان شده…
گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد
گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد نه کم ظرفی است گر زیر…
ای فتنه سایه پرور سرو روان تو
ای فتنه سایه پرور سرو روان تو مه در کمند کاکل عنبرفشان تو از خاک چون تو شاخ گلی برنخاسته است بر سرو، کج نگاه…
گریه سوختگان اشک کباب است ترا
گریه سوختگان اشک کباب است ترا خون این بی گنهان باده ناب است ترا ناله ای کز جگر سنگ برون آرد آه از دل همچو…
ای زلف تو شیرازه دیوان قیامت
ای زلف تو شیرازه دیوان قیامت هم سلسله، هم سلسله جنبان قیامت خاموشی و گفتار دهان تو دهد یاد از بست و گشاد در دکان…
گرفتم این که نظر باز می توان کردن
گرفتم این که نظر باز می توان کردن به بال چشم چه پرواز می توان کردن؟ کلاه گوشه همت اگر بلند افتد به مطلب دو…
ای دل ز اوضاع جهان بیگانه شو بیگانه شو
ای دل ز اوضاع جهان بیگانه شو بیگانه شو با آن نگار خانگی همخانه شو همخانه شو از اهل دنیا نیستی در فکر عقبی نیستی…
گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد
گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند…
ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها
ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها گنجینه گوهر ز مدیح تو دهن ها یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی سر…
گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم
گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم جوهر تیغم ز پیچ و تاب درهم نیستم جنگ دارد طرز من با مردم این روزگار در…
ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی
ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی کوه الم از دامن صحرای تو سنگی در دشت خطرناک تو هر خار سنانی از بحر پرآشوب تو…
گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد
گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد خورشید نفس سوخته آمد به تماشا تا آن رخ…
اهل همت خرده خود پیش درویشان نهند
اهل همت خرده خود پیش درویشان نهند مایه داران مروت گنج در ویران نهند با جگر خوردن قناعت کن که این دون همتان کفش پیش…
گر در اقلیم رضا کاشانه ای می داشتم
گر در اقلیم رضا کاشانه ای می داشتم در بهشت نقد اینجا خانه ای می داشتم کرد تنهایی به من این خاکدان را دلنشین می…
آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟
آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟ برق را پیراهن فانوس پوشیدن چرا در میان رفته و آینده داری یک نفس اینقدر هنگامه بر یک…
گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا
گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا در سواد دل بهاری هست چون عنبر مرا آرزویی هر زمان در دل بر آتش می…
اندیشه نبود عشق را از موجه شمشیرها
اندیشه نبود عشق را از موجه شمشیرها سیر چراغان می کند مجنون ز چشم شیرها چون موجه ریگ روان در دشت جولان می زند از…
گر چه از مشق جنون خواب پریشان شده ام
گر چه از مشق جنون خواب پریشان شده ام خط آزادی اطفال دبستان شده ام خود فروشی است گران بر دل آزاده من راضی از…
آنچنان بلبل من واله و حیران گل است
آنچنان بلبل من واله و حیران گل است که شکاف قفسم چاک گریبان گل است هر طرف می نگری نعمت الوان گل است قاف تا…
گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول
گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول گر گنج خواهی می گرد خراب اول ان نقطه خاموشی درحرف نمی گنجد بر طاق فراموشی بگذار کتاب…
آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا
آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا همچو شمع از تن خود زاد سفر داد مرا قطع پیوند ازین سبز چمن مشکل بود…
گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش
گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش جام پراز شراب شود طوق غبغبش میگون لبی که سوخت مرا درخمار می پیمانه برنگشته تهی هرگز ازلبش…
آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم
آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم از آب همین گریه تلخی است به جویم حاشا که پر از می نکند پیر خرابات روزی که…
گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش
گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش باسفال و جام زریکرنگ همچون باده باش کوته است از صفحه ننوشته دست اعتراض از…
آن را که در وطن لب نانی میسرست
آن را که در وطن لب نانی میسرست سی شب ز ماه عید سرایش منورست در خانه های کهنه بود مور و مار بیش حرص…
کی شود کشت امید از دیده نمناک سبز؟
کی شود کشت امید از دیده نمناک سبز؟ تاک را هرگز نسازد آب چشم تاک سبز خط مشکین سرزد از خالش به اندک فرصتی تخم…
آن آفتاب رو چو خریدار من شود
آن آفتاب رو چو خریدار من شود گوهر سپند گرمی بازار من شود من کیستم که یار خریدار من شود گوهر فروز گرمی بازار من…
کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟
کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟ خونی که می خوریم زیاد از دهان ماست خاری است غم که در دل ما ریشه…
حسن را در هر لباسی دیده بان در کار هست
حسن را در هر لباسی دیده بان در کار هست در بساط گل ز شبنم دیده بیدار هست نیست همت غافل از احوال دورافتادگان بحر…
کوه سنگین را سبک جولان کند جام بهار
کوه سنگین را سبک جولان کند جام بهار پر برآرد لنگر تمکین درایام بهار خنده شادی نمی دارد دوامی همچو برق طی به لب وا…
حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را
حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را بشکند بهر شگون اول کلاه خویش را سوختم، چند از حجاب عشق دارم زیر لب چون…
کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟
کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟ چون شفق سازد فلک پرواز گلگون مرا از محک افزون شود قدر زر کامل عیار سرکشی…
حساب زخم دل ما که می تواند کرد؟
حساب زخم دل ما که می تواند کرد؟ شمار موجه دریا که می تواند کرد؟ ستاره های فلک را شمردن آسان است حساب داغ دل…
که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟
که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟ کدامین دست را دیدی که دایم در حنا ماند؟ زشوق جستجوی یار از گردش نمی…
حذر کن از عرق روی لاله رخساران
حذر کن از عرق روی لاله رخساران که می کند به دل سنگ رخنه این باران دو چشم شوخ تو با یکدگر نمی سازند که…
کناره گرد خطرهای بیکران دارد
کناره گرد خطرهای بیکران دارد میانه رو ز دو جانب نگاهبان دارد شکایتی که ز گردون کنند بی هنران شکایتی است که تیر کج از…
حاصل دنیای فانی جز غم و تشویش نیست
حاصل دنیای فانی جز غم و تشویش نیست مد عمر جاودانش آه حسرت بیش نیست پشه تا بر دیده من خواب شیرین تلخ کرد گشت…
کعبه مقصود را در نقطه دل یافتم
کعبه مقصود را در نقطه دل یافتم چون ز خود بیرون روم اکنون که منزل یافتم گوشه ای و توشه ای می خواستم از روزگار…
چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما
چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما پیچ و تاب بی قراری ها بود مکتوب ما پیش ما وصل لباسی پرده بیگانگی است چشم…
کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد
کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد که چون آیینه از جوهر زره زیرقبا دارد در آن وادی که من از تشنگی بر خاک می…
چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل
چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل بال مرغان غنچه گشت از تنگی آغوش گل جلوه گاه یار هم دیوانگی می آورد…
کرده ام بر خود گوارا تلخی دشنام را
کرده ام بر خود گوارا تلخی دشنام را دیده ام در عین ناکامی جمال کام را انتقام هرزه گویان را به خاموشی گذار تیغ می…