سهل مشمر همت پیران با تدبیر را

سهل مشمر همت پیران با تدبیر را کز کمال بال و پر پرواز باشد تیر را دشمن خونخوار را کوته به احسان ساز، دست هیچ…

ادامه مطلب

از ناله نسیمیش به بستان نرسیده

از ناله نسیمیش به بستان نرسیده از گریه غباریش به دامان نرسیده عشقی نفشرده است به سرپنجه دلش را شهباز به آن کبک خرامان نرسیده…

ادامه مطلب

سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟

سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟ که گلبانگ رحیل افسانه خواب است غافل را ز نقصان بصیرت طامعان را نیست پروایی که…

ادامه مطلب

از مردمان اگر چه کناری گرفته ای

از مردمان اگر چه کناری گرفته ای این گوشه را برای شکاری گرفته ای بر هر چه جز خدای دل خویش بسته ای آیینه دام…

ادامه مطلب

سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست

سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست شمع را در بزم دلسوزی به از پروانه نیست حسن ذاتی فارغ است از صنعت مشاطگان زلف…

ادامه مطلب

از گهر گرد یتیمی شست آب چشم من

از گهر گرد یتیمی شست آب چشم من توتیا شد خاک در عهد سحاب چشم من جوهر بینایی من پرده سوز افتاده است کی سفیدی…

ادامه مطلب

سرگشته چند فکر پریشان کند ترا؟

سرگشته چند فکر پریشان کند ترا؟ در خانه گردبد بیابان کند ترا از شربت مسیح بود خوشگوارتر دردی که بی نیاز ز درمان کند ترا…

ادامه مطلب

از کینه پاک کن دل افگار خویش را

از کینه پاک کن دل افگار خویش را صبح امید ساز شب تار خویش را گردد درین ریاض به آزادگی علم چون سرو هر که…

ادامه مطلب

سرکشی از زلف آن خودکام می باید کشید

سرکشی از زلف آن خودکام می باید کشید وحشت چشم غزال از دام می باید کشید می به روی تازه رویان نشأه دیگر دهد در…

ادامه مطلب

از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح

از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح دایم بود ز صدق طلب پخته نان صبح مگذر ز حرف راست که از رهگذار صدق پر زر…

ادامه مطلب

سر منصور بار آن تیغ بی زنهار می آرد

سر منصور بار آن تیغ بی زنهار می آرد نهالی را که خون آبش بود سربار می آرد به خورشید درخشان می رسد چون قطره…

ادامه مطلب

از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند

از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند دیدنی نادیده و نادیدنی در دیده ماند گرچه هر خاری به دامن گل ازان گلزار چید بیشتر…

ادامه مطلب

سر به پیش انداختن از بردباری پیشه کن

سر به پیش انداختن از بردباری پیشه کن رخنه در بنیاد کوه بیستون زین تیشه کن بگسل از طول امل سررشته پیوند دل میوه نخل…

ادامه مطلب

از صبوری در گشاد کارها بگزین کلید

از صبوری در گشاد کارها بگزین کلید بر نیاید هیچ قفل محکمی با این کلید بند دست و پاست سامان جهان، اما به جود می…

ادامه مطلب

سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن

سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن بود به گوش گران حرف بی صدا گفتن نه آنچنان تو به بیگانگی برآمده ای…

ادامه مطلب

از شش جهت به کعبه مقصد سبیل هست

از شش جهت به کعبه مقصد سبیل هست در هر زمین که جاده نباشد دلیل هست دل را ز دوستان گرانجان نگاه دار بر گرد…

ادامه مطلب

ستاره سوخته عشق را پناهی نیست

ستاره سوخته عشق را پناهی نیست در آفتاب قیامت گریزگاهی نیست به داغ کهنه و نو، روز و شب شود معلوم به عالمی که منم…

ادامه مطلب

از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام

از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام می کشد از لفظ دامن معنی بیگانه ام داغ دارد پاکی دامان من فانوس را شمع را…

ادامه مطلب

سبکروان ز غم روزگار بیخبرند

سبکروان ز غم روزگار بیخبرند چو دامن فلک از زخم خار بیخبرند جهان به دیده روشندلان نمی آید ستاره های فلک از غبار بیخبرند جماعتی…

ادامه مطلب

از سر کوی قناعت به در شاه مرو

از سر کوی قناعت به در شاه مرو چون خسیسان ز پی مال و زر و جاه مرو شب تارست جهان، سیم و زرست آتش…

ادامه مطلب

سبزه خط دود از آن رخسار آتشناک کرد

سبزه خط دود از آن رخسار آتشناک کرد دیده آیینه را جوهر پر از خاشاک کرد سرنوشت جوهر از آیینه خواندن مشکل است آن خط…

ادامه مطلب

از زیر چشم در رخ مستور می نگر

از زیر چشم در رخ مستور می نگر مستور رابه دیده مستور می نگر از پاکدامنی نکنی گر به می نگاه باری درآن دو نرگس…

ادامه مطلب

ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش

ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش از خویش رفتگان خبری می گرفته باش رفتیم ما ولی دل و جان ماند پیش تو از بازماندگان…

ادامه مطلب

از روی لاله گون تو در خون تپید رنگ

از روی لاله گون تو در خون تپید رنگ دیوانه وار پیرهن گل درید رنگ تا روی آتشین تو درباغ جلوه کرد از روی گل…

ادامه مطلب

ساغر از غیر گرفتن گل بی پروایی است

ساغر از غیر گرفتن گل بی پروایی است به حریفان مزه دادن ثمر رسوایی است صحبت همنفسان باد بهار طرب است زردی چهره خورشید گل…

ادامه مطلب

از دل گم گشته خود گر نشان می یافتم

از دل گم گشته خود گر نشان می یافتم یوسف خود را میان کاروان می یافتم چشم من از نقش تا بر خامه نقاش بود…

ادامه مطلب

زیرتیغ از مرغ بسمل پرفشانی یاد گیر

زیرتیغ از مرغ بسمل پرفشانی یاد گیر از سبکروحان نصیحت بی گرانی یاد گیر عمر فرصت درگذارووقت پرواز ست تنگ در حریم بیضه بال و…

ادامه مطلب

از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم

از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم چون شیشه نیمه گشت کمر بسته می شود شد…

ادامه مطلب

زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب

زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب عرق به روی تو جام شراب در مهتاب به پای آبله ریز آنقدر ترا جستم که غوطه زد…

ادامه مطلب

از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن

از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن تا قیامت خیمه در دارالامان حال زن روزگاری رشته تاب آرزو بودی، بس است چند روزی هم…

ادامه مطلب

زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد

زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد از زمین سبزه خوابیده گران می خیزد دیده ای آب ده از چهره گل چون شبنم که…

ادامه مطلب

از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟

از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟ سیل یک مهمان ناخوانده است این ویرانه را؟ چاک سازند آسمان ها خیمه نیلوفری دست اگر بردارم…

ادامه مطلب

زمین از ترکتاز او غباری

زمین از ترکتاز او غباری فلک از کاروانش شیشه باری بهشت از گلشن لطفش نسیمی جحیم از آتش قهرش شراری بهار از گلستانش برگ سبزی…

ادامه مطلب

از حریص افزون به قانع فیض احسان می رسد

از حریص افزون به قانع فیض احسان می رسد روزی مور از شکرخند سلیمان می رسد حاصل عالم بود از قانعان، کز کشتزار هر چه…

ادامه مطلب

زلف گرد عارض او رشته گلدسته است

زلف گرد عارض او رشته گلدسته است کز لب و رخ غنچه و گل را به هم پیوسته است خوی عالمسوز او بی زینهار افتاده…

ادامه مطلب

از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من

از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من گوش خصم سفله تابیدن نمی آید ز من دست بیعت با توکل داده ام روز ازل از…

ادامه مطلب

کاهلانی که درین ره به هوس می آیند

کاهلانی که درین ره به هوس می آیند دو قدم راه نپیموده به پس می آیند هست در هرزه درایی خطر راهروان رهزنان بیش به…

ادامه مطلب

از تماشا دل افسرده ما نگشاید

از تماشا دل افسرده ما نگشاید گره از غنچه پیکان به صبا نگشاید آن که در خانه اغیار کمر باز کند از کمر تیغ به…

ادامه مطلب

قید عیال، پست کند رای مرد را

قید عیال، پست کند رای مرد را گهواره تخته بند کند پای مرد را پهلو ز زن بدزد که این رخنه فساد در خون گرم…

ادامه مطلب

از تب رشک تو خورشید هلالی شده است

از تب رشک تو خورشید هلالی شده است طوبی از غیرت سرو تو خلالی شده است (خون ما گر چه حرام است چو می، خوردن…

ادامه مطلب

قسم به خط لب ساقی و دعای قدح

قسم به خط لب ساقی و دعای قدح که آب خضر نیرزد به رونمای قدح گذشت عید بهار و ز تنگدستیها رخی به رنگ نداریم…

ادامه مطلب

از بصیرت نیست دنبال تمنا تاختن

از بصیرت نیست دنبال تمنا تاختن همچو طفلان هر طرف بهر تماشا تاختن تا چو سوزن رشته پیوند مریم نگسلی از زمین بر آسمان نتوان…

ادامه مطلب

قدم برون مگذار از سرای درویشی

قدم برون مگذار از سرای درویشی که مار گنج بود بوریای درویشی اگر ز سیل حوادث جهان شود ویران خلل پذیر نگردد بنای درویشی ز…

ادامه مطلب

از باد دستی خود ما میکشان خرابیم

از باد دستی خود ما میکشان خرابیم در کاسه سرنگونی همچشم با حبابیم با محتسب به جنگیم از زاهدان به تنگیم با شیشه ایم یکدل،…

ادامه مطلب

قامت ز آه شرط بود در نماز عشق

قامت ز آه شرط بود در نماز عشق بی آب دیده نیست نمازی نیاز عشق خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد ناخن به هر…

ادامه مطلب

از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد

از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد که با دست تهی صد بینوا را زیر پا دارد به کیش مردم بیدار دل کفرست نومیدی…

ادامه مطلب

فقر بی قدر کند سلطنت عالم را

فقر بی قدر کند سلطنت عالم را هوس ملک نباشد پسر ادهم را می کند کار خرد، نفس چو گردید مطیع دزد چون شحنه شود…

ادامه مطلب

احوال دل ز دیده خونبار روشن است

احوال دل ز دیده خونبار روشن است حال درون خانه نمایان ز روزن است روشندلان همیشه سفر در وطن کنند استاده است شمع و همان…

ادامه مطلب

فسردگان که اسیر جهان اسبابند

فسردگان که اسیر جهان اسبابند به چشم زنده دلان نقش پرده خوابند ز خویشتن سرمویی چو نیستند آگاه چه سود ازین که نهان در سمور…

ادامه مطلب

آتش به دل از گرمی این مرحله دارم

آتش به دل از گرمی این مرحله دارم پا بر سر گنج گهر از آبله دارم آتش به زر اینجا نفروشند و من خام گرمی…

ادامه مطلب