ای بوالفضول شکوه ز جور زمانه چیست؟

ای بوالفضول شکوه ز جور زمانه چیست؟ ای اسب خام، سرکشی از تازیانه چیست؟ چون هر چه می رسد به تو از کرده های توست…

ادامه مطلب

گر کند مادر زخشکی بخل دراعطای شیر

گر کند مادر زخشکی بخل دراعطای شیر اشگ طفلان را ید بیضاست دراجرای شیر ساغرلب تشنه آرد خون مینا را بجوش جذب کودک رادم عیسی…

ادامه مطلب

آهی که ز دلهای هوسناک برآید

آهی که ز دلهای هوسناک برآید دودی است که از بوته خاشاک برآید در سوزش دل کوش که در مزرعه امکان تخمی که شود سوخته…

ادامه مطلب

گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان می کنم

گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان می کنم ترک سرزین رهگذر بر خویش آسان می کنم سایلان از شرم احسان اب می گردند و…

ادامه مطلب

آه مظلومان برون آید ز لب بی اختیار

آه مظلومان برون آید ز لب بی اختیار ناوک دلدوز را آسودگی در کیش نیست گرچه از زخم زبان صائب نیاسودیم ما شکر کز تیغ…

ادامه مطلب

گر چه طبعم کم ز خورشید جهان افروز نیست

گر چه طبعم کم ز خورشید جهان افروز نیست در نظرها اعتبارم چون چراغ روز نیست دست اگربردارم از دل، می شکافد سینه را هیچ…

ادامه مطلب

آه از دل جویای تو بیتاب برآید

آه از دل جویای تو بیتاب برآید غواص نفس سوخته از آب برآید قانع به شکایت نگشاید لب خود را زین زخم محال است که…

ادامه مطلب

گر چه با هر موجه ای دام دگر می دارد آب

گر چه با هر موجه ای دام دگر می دارد آب از ته دل وصل دریا در نظر می دارد آب زود گردد لطف حق،…

ادامه مطلب

آنچه من برتافتم از درد، مجنون برنتافت

آنچه من برتافتم از درد، مجنون برنتافت این قدر کوه گران بر سینه هامون برنتافت راز عشق از پرده دل عاقبت بیرون فتاد خانه تنگ…

ادامه مطلب

گر چنین از کف عنان توسن دل می دهیم

گر چنین از کف عنان توسن دل می دهیم رفته رفته پشت بردیوار منزل می دهیم خلوت در انجمن را اعتبار دیگرست ما ز خلوت…

ادامه مطلب

آن نرگس بیمار، عجب هوش ربایی است

آن نرگس بیمار، عجب هوش ربایی است این ظالم مظلوم نما طرفه بلایی است در چشم تو گل پرده نشین است، وگرنه هر موجه ای…

ادامه مطلب

گر به این دستور قد یار رعنا می شود

گر به این دستور قد یار رعنا می شود ناله بیتابی عاشق دوبالا می شود عمر باقی در زوال عمر فانی بسته است قطره چون…

ادامه مطلب

آن که از بال هما افسر دولت می خواست

آن که از بال هما افسر دولت می خواست کاش از سایه دیوار قناعت می خواست داشت از ریگ روان لنگر آرام طمع آن که…

ادامه مطلب

گذشت عمر ازین خاکدان برآ ای دل

گذشت عمر ازین خاکدان برآ ای دل چه همچو سنگ نشان مانده ای به جا ای دل جدا ز جسم چو بی اختیار خواهی شد…

ادامه مطلب

آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا

آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا در زندگی به تنگی قبرست مبتلا هر چند آب شد دل من بی شعور نیست بیگانه را…

ادامه مطلب

کیست دست من آزاده ز یاران گیرد؟

کیست دست من آزاده ز یاران گیرد؟ سرو را دست مگر ابر بهاران گیرد نقس سوخته اش نقطه حیرت گردد نی سواری که پی برق…

ادامه مطلب

آن ترک که خون می چکد از تیغ نگاهش

آن ترک که خون می چکد از تیغ نگاهش برقی است که از چشم بود ابر سیاهش این زخم نمایان من از شاهسواری است کز…

ادامه مطلب

کی دوبین می شود از سایه تماشایی سرو؟

کی دوبین می شود از سایه تماشایی سرو؟ هر سیه رو نشود پرده یکتایی سرو نشود دیده حق بین دودل از کثرت خلق چه خلل…

ادامه مطلب

حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد

حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد که ز هر حلقه خط چشم نیازی دارد گر چه از غمزه بیرحم تو دل نومیدست به سر…

ادامه مطلب

کوهکن کیست به گرد من شیدا برسد؟

کوهکن کیست به گرد من شیدا برسد؟ جنبش قاف محال است به عنقا برسد جگر تشنه صحرای علایق ترسم سیل ما را نگذارد که به…

ادامه مطلب

حسن چو بی پرده شد دلها به خون غلطان شود

حسن چو بی پرده شد دلها به خون غلطان شود خاک اطلس پوش گردد تیغ چون عریان شود عشق عالمسوز را تسلیم سازد مهربان بر…

ادامه مطلب

کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست

کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست باده بیرنگ از ظرف بلورین فارغ است سرو سیمین را…

ادامه مطلب

حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد

حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد عشق در پرده زنگار تماشا می کرد از نفس سوختگی خال لب ساحل شد گوهر ما که…

ادامه مطلب

که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟

که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟ فرد خورشید که می گفت که باطل گردد؟ می تواند ز رخ شمع کسی گل چیدن…

ادامه مطلب

حرص را تشنگی افزون به زر و مال شود

حرص را تشنگی افزون به زر و مال شود چشم آیینه کجا سیر ز تمثال شود؟ بهره خواجه ز اسباب بجز محنت نیست عرق از…

ادامه مطلب

کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم

کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم هزار مرحله ره تا به خویشتن دارم مدار رزق به اقبال قسمت است که من در…

ادامه مطلب

حال من از نظر یار نهان می دارند

حال من از نظر یار نهان می دارند خبر مرگ ز بیمار نهان می دارند دردمندان که ز درد دگران داغ شوند درد خود را…

ادامه مطلب

کلفت ز چرخ دیده بیدار می کشد

کلفت ز چرخ دیده بیدار می کشد روزن ز دود بیشتر آزارمی کشد زحمت درین بساط به قدر بصیرت است سوزن ز پای راهروان خارمی…

ادامه مطلب

چین ز جبین در مقام جنگ گشایم

چین ز جبین در مقام جنگ گشایم همچو فلاخن بغل به سنگ گشایم دوست کنم خصم را به چرب زبانی جوی شکر از رگ شرنگ…

ادامه مطلب

کسی که کشته آن تیغ آبدار شود

کسی که کشته آن تیغ آبدار شود اگر چه قطره بود بحر بیکنار شود محیط حسن ز خط عنبرین کنار شود عقیق لب ز خط…

ادامه مطلب

چون کند آن غمزه خونریز عریان تیغ را

چون کند آن غمزه خونریز عریان تیغ را بخیه جوهر شود زخم نمایان تیغ را ریخت خون عالم و مژگان او خونین نشد تیزی سرشار…

ادامه مطلب

کریم اوست که خود را بخیل می داند

کریم اوست که خود را بخیل می داند عزیز اوست که خود را ذلیل می داند درین محیط چو غواص هر که محرم شد نفس…

ادامه مطلب

چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم

چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم گر به دندان می گرفتم عقد گوهر داشتم بستر وبالین من بود از پروبال هما تا درین…

ادامه مطلب

کدام زهره جبین بی نقاب گردیده است؟

کدام زهره جبین بی نقاب گردیده است؟ که آتش از عرق شرم، آب گردیده است نفس ز سینه مجروح ما دریغ مدار ترا که خون…

ادامه مطلب

چون سبو تا ما ز دست خویش بالین کرده ایم

چون سبو تا ما ز دست خویش بالین کرده ایم خانه خود از شراب لعل رنگین کرده ایم در خطر گاهی که دامن بر کمر…

ادامه مطلب

کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ می گردد؟

کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ می گردد؟ که نخل بارور را دل سبک از سنگ می گردد زدست انداز گردون کوته اندیشی که…

ادامه مطلب

چون دهد پیغام تسکین بی قرار بوسه را؟

چون دهد پیغام تسکین بی قرار بوسه را؟ حرف وصوت از دل برد کی خارخار بوسه را آنچنان کز سر خمار می به می بیرون…

ادامه مطلب

وادید کرده است به من تلخ، دید را

وادید کرده است به من تلخ، دید را در رجعت است عادت اعداد، عید را بر گوش و لب ستم نتوان کرد بیش ازین مسدود…

ادامه مطلب

چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من

چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من کز ابر نوبهار شود تازه داغ من منت کند سیاه، دل روشن مرا دست حمایت است نفس…

ادامه مطلب

هوالغفور ز جوش شراب می شنوم

هوالغفور ز جوش شراب می شنوم صریر باب بهشت از رباب می شنوم تفاوت است میان شنیدن من و تو تو بستن در و من…

ادامه مطلب

چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم

چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم به دیده خار ز اندیشه خزان داریم جگر شکاف محیط است چون عصای کلیم ز آه…

ادامه مطلب

همین نه چشم مرا روشن آن دلارا کرد

همین نه چشم مرا روشن آن دلارا کرد که ذره ذره خاک مرا سویدا کرد امید هست کند رحم بر غریبی ما همان که قطره…

ادامه مطلب

چو بیدردان به روی سبزه غلطیدن نمی دانم

چو بیدردان به روی سبزه غلطیدن نمی دانم اگر گل از گریبانم دمد چیدن نمی دانم زبان شکوه ام کندست از روی گشاد او رخ…

ادامه مطلب

همت ما را مکانی دیگرست

همت ما را مکانی دیگرست آسمان را آسمانی دیگرست لطف او در پرده دارد چشم را مغز او را استخوانی دیگرست گو اجل این جان…

ادامه مطلب

چهره زرد، مرا ساغر زر می بخشد

چهره زرد، مرا ساغر زر می بخشد سینه چاک، مرا فیض سحر می بخشد گرچه آهونگهان روح فزایند همه چشم بیمار، مرا جان دگر می…

ادامه مطلب

هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما

هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما چه کند خشکی عالم به دماغ تر ما؟ علم لشکر ما از سر جان خاستن است زهره کیست…

ادامه مطلب

چه نسبت بانسیم مصر دارد شوخی بویش؟

چه نسبت بانسیم مصر دارد شوخی بویش؟ که خون رامشک سازد در دل صیاد، آهویش ز گل پیراهنی چشم نسیم آشنادارم که از رنگ است…

ادامه مطلب

هرگز به چشم شوخی ابرو نمی رسد

هرگز به چشم شوخی ابرو نمی رسد پای به خواب رفته به آهو نمی رسد با صد زبان چگونه شود یک زبان طرف گفتار لب…

ادامه مطلب

چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد؟

چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد؟ چه خار از دل ما سوزنی برون آرد؟ مرا به گوشه عزلت کشید وحشت خلق خوشا رهی…

ادامه مطلب

هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد

هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد نفس صاف ز دل صبح قیامت نکشد هرکه خواهد که گرانسنگ بود میزانش به که امروز سر از…

ادامه مطلب