غزلیات – سوزنی سمرقندی
لذت عشق
لذت عشق عمرم افزونی گرفت از لذت عشق عمر لذت عشق عمر عمر مرا نارد بسر بسر خواهد شدن عمر من اندر عشق تو هم…
با من چرا نگفتی
با من چرا نگفتی چرا نگفتی با من بتا بروز نخست که عهد و وعده و پیمان من مدار درست به من مده دل و…
عهد و وفا
عهد و وفا ای شده عهد تو بر کینه و پیکار درست بهوفا عهد تو ناآمده یکبار درست با من ار عهد تو را نیست…
بوی بنفشه
بوی بنفشه یار مرا خط بنفشه زار برآمد بوی بنفشه ز خد یار برآمد یار سر از شرم چون بنفشه فرو برد گرد گلش تا…
فریاد از جور تو
فریاد از جور تو ای نگار از حد گذشت این فتنه و بیداد تو کی توان فریاد کرد از جور بی بنیاد تو فتنه و…
با ما تو کجم؟
با ما تو کجم؟ راست اینست که جز با تو بدل راست نیم جز بر آنراه که رای دل تو خواست نیم گر کجم با…
روی تو
روی تو ای رنگ خواسته ز لبان تو فام لعل وی خواسته ز رنگ رخان تو فام لعل خرم رخان تو که ازو ساخت لعل…
بغدادی نگاری
بغدادی نگاری بیا ای دیده در بغداد دجله اگر داری بدل بر یاد دجله بچشم من نگر تا هست افزون یکی چشم من از هفتاد…
زلفک تو
زلفک تو چرا کند بسر زلفک تو گل سپری چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری ز بوی زلف تو و رنگ و بوی…
ای سیمین سرو
ای سیمین سرو ای جفت دل من از تو فردم وی راحت جان ز تو بدردم تا با دل و جان من تو جفتی من…
سپید دلم را سیاه کردی
سپید دلم را سیاه کردی سپید کارا کردی دلم بعشق سیاه بگازری در مانا نکو نبردی راه تو گازری سره دانی بامه شستن لیک چو…
ایدوست
ایدوست ما را ز غم عشق تو ایدوست بس آخر آن شادی وصل تو کجا رفت پس آخر وصل تو ز من رفت و پس…
دو نرگس او
دو نرگس او بسم ز نرگس سیراب و لاله خودروی که نرگس بت من لاله درکشید بروی سیاه و لعل چو لاله است نرگس بت…
ای پسر
ای پسر ای پسری کان دو زلف بر زده داری وآتش رویت به زلف در زده داری سرزده زلف تا بعشق رخ خویش سرزده ما…
دلبر جانان
دلبر جانان باز دیگر ره دل من دلبری جانان گرفت باز کاری کان بلا بد بر دل و بر جان گرفت باز بیچاره دلم در…
با تو روی آشتی ندارم
با تو روی آشتی ندارم ندارم با تو روی آشتی رو طریق آشتی نگذاشتی رو ره ناداشتی را پیشه کردی گرت نیک آید از ناداشتی…
عشق و بهار
عشق و بهار عشق و بهار و فرقت یار و تن نزار آورده اند بر دل من کار و صعب کار تیمار دوست با من…
خواهی بوفا گوش بتا خواهی کین توز
خواهی بوفا گوش بتا خواهی کین توز بنمود بمن روی نگارین خود امروز دلبند من آن کرد که مه روی کله دوز در آرزوی روی…
خاک زمستان
خاک زمستان زنده شد خاک زمستان کشته از باد بهار ساقیا زان آب همچون نار افروزان بیار خاک بستانرا بده زان آب آتشگون نصیب تا…
در دل ترا هواست که با من جدل کنی
در دل ترا هواست که با من جدل کنی از روی تو چو چشمه خورشید در حمل وز زلف تو زنند شب تیره را مثل…
چون گل نوروز
چون گل نوروز مشکین کله بر گل نهی ای ماه کله دوز تا در مه دی باز نمایی گل نوروز ای چون گل نوروز برخسار…
لعبت نخجیری چشم
لعبت نخجیری چشم زلف چون قیر تو ای بی تو مرا روز چو قیر هست شبگیر و رخ خوب تو مه در شبگیر مه بشبگیر…
خط نگار من
خط نگار من خط نگار ترک من چون طوق قمری بر قمر یا چون قطار مور بر گرد قمر بسته کمر وان زلفق پرچین و…
لاله رخ
لاله رخ تا بسته ام بدان دو رخ لاله فام دل مانند لاله سوخته دارم مدام دل گشت از طپانچه لاله رخ من رخام رنگ…
تو چو آهویی
تو چو آهویی غالیه غاشیه زلف پریش تو کشد تو ازو باز به بیگانه و خویش تو کشد ریشه جیش ترا خاصیتی دان که ز…
لعبت بدیع
لعبت بدیع ای سرو رسته از طرف جویبار بر بر سرو و ماه سلسله مشکبار بر ای لعبت بدیع و نگار بدیع چین بر صورت…
باده پیش آر
باده پیش آر ساقیا پیش آر باز آن آب آتشفام را جام گردان کن ببر غمهای بیانجام را زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی…