نه سیم نه دل نه یار

نه سیم نه دل نه یار داریم پس ما به جهان چه کار داریم غفلت‌زدگان پر غروریم خجلت‌زدگان روزگاریم ای دل تو ز سیم و…

ادامه مطلب

من که باشم که به تن رخت

من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمال کنم بار جفای تو کشم ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد…

ادامه مطلب

ماه شب گمرهان عارض زیبای

ماه شب گمرهان عارض زیبای تست سرو دل عاشقان قامت رعنای تست همت کروبیان شعبدهٔ دست تست سرمهٔ روحانیان خاک کف پای تست رای همه…

ادامه مطلب

گفتی که نخواهیم ترا گر

گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی بر آتش تیزم بنشانی بنشینم بر دیدهٔ خویشت بنشانم…

ادامه مطلب

کار دل باز ای نگارینا ز

کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت شد حقیقت عشق و از حد مجازی در گذشت گر به بازی بازی از عشقت همی…

ادامه مطلب

عاشقم بر لعل شکرخای تو

عاشقم بر لعل شکرخای تو فتنه‌ام بر قامت رعنای تو ماه بر راه اوفتاد از روی تو سرو شرمنده شد از بالای تو پوست در…

ادامه مطلب

سکوت معنویان را بیا و

سکوت معنویان را بیا و کار بساز لباس مدعیان را بسوز و دور انداز سکوت معنویان چیست عجز و خاموشی لباس مدعیان چیست گفتگوی دراز…

ادامه مطلب

زهی سروی که از شرمت همه

زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من…

ادامه مطلب

رورو که دل از مهر تو بد

رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم وز دام هوای تو بجستیم و برستیم چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی ما…

ادامه مطلب

دلم برد آن دلارامی که در

دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش زره مویی که چون…

ادامه مطلب

در زلف تو دادند نگارا

در زلف تو دادند نگارا خبر دل معذورم اگر آمده‌ام بر اثر دل یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو یا راه…

ادامه مطلب

حلقهٔ ارواح بینم گرد

حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو آفتاب و ماه بینم حامل شبپوش تو بی‌دلان را نرگس گویای تو خاموش کرد عاشقان را کرد گویا…

ادامه مطلب

چه رنگهاست که آن شوخ

چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد گهی ز طیره گری نکته‌ای دراندازد گهی به بلعجبی فتنه‌ای برانگیزد…

ادامه مطلب

جانا ز غم عشق تو من زارم

جانا ز غم عشق تو من زارم من زار از تودهٔ سیسنبر در بارم در بار هر چند که بیزار شدم من ز جفاهات زین…

ادامه مطلب

تا من به تو ای بت اقتدی

تا من به تو ای بت اقتدی کردم بر خویش به بی دلی ندی کردم از بهر دو چشم پر ز سحر تو دین و…

ادامه مطلب

تا جهان باشد نخواهم در

تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان نام…

ادامه مطلب

بندهٔ یک دل منم بند قبای

بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز…

ادامه مطلب

باز بر عاشق فروش آن سوسن

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان آن…

ادامه مطلب

ای وصل تو دستگیر مهجوران

ای وصل تو دستگیر مهجوران هجر تو فزود عبرت دوران هنگام صبوح و تو چنین غافل حقا که نه‌ای بتا ز معذوران گر فوت شود…

ادامه مطلب

ای مسلمانان ندانم چارهٔ

ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر صدهزاران دل…

ادامه مطلب

ای کرده دلم سوختهٔ درد

ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی از محنت تو نیست مرا روی رهایی معذوری اگر یاد همی نایدت از ما زیرا که نداری خبر از…

ادامه مطلب

ای زلف تو تکیه کرده بر

ای زلف تو تکیه کرده بر گوش ای جعد تو حلقه گشته بر دوش ای کرده دلم ز عشق مفتون وی کرده تنم ز هجر…

ادامه مطلب

ای جور گرفته مذهب و کیش

ای جور گرفته مذهب و کیش این کبر فرو نه از سر خویش جز خوب مگو از آن لب خوب جز خوبی و لطف هیچ…

ادامه مطلب

ای برادر در ره معنی قدم

ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن در صف آزادگان چون دم زنی بیدار زن شو خرد را جسم ساز و عقل رعنا را…

ادامه مطلب

آمد گه آنکه ساغر آریم

آمد گه آنکه ساغر آریم آواز چو عاشقان برآریم بر پشت چمن سمن برآمد ما روی بر آن سمنبر آریم در باغ چو بنگریم رویش…

ادامه مطلب

از فلک در تاب بودم دی و

از فلک در تاب بودم دی و دوش وز غمت بی تاب بودم دی و دوش با لب خشک از سرشک دیدگان در میان آب…

ادامه مطلب

هر گه که به تو در نگرم

هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم من روی ترا ای بت مانند ندانم هر گه که برآیی به سر کو به تماشا…

ادامه مطلب

هر آن روزی که باشم در

هر آن روزی که باشم در خرابات همی نالم چو موسی در مناجات خوشا روزی که در مستی گذارم مبارک باشدم ایام و ساعات مرا…

ادامه مطلب

مکن آن زلف را چو دال مکن

مکن آن زلف را چو دال مکن با دل غمگنان جدال مکن پردهٔ راز عاشقان بمدر کار بر کام بدسگال مکن خون حرامست خیره خیره…

ادامه مطلب

ماه رویا گرد آن رخ زلف

ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست وندران زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست گر بود زنجیر جانان از پی دیوانگان…

ادامه مطلب

گفتم از عشقش مگر بگریختم

گفتم از عشقش مگر بگریختم خود به دام آمد کنون آویختم گفتم از دل شور بنشانم مگر شور ننشاندم که شور انگیختم بند من در…

ادامه مطلب

قومی که به افلاس گراید

قومی که به افلاس گراید دل ایشان جز کوی حقیقت نبود منزل ایشان وقتی که شود کار برایشان همه مشکل جز باده بگو حل که…

ادامه مطلب

عاشقا قفل تجرد بر در

عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن در صف مردان قدم بر جادهٔ اهوال زن خاک کوی دوست خواهی جسم و جان بر باد ده…

ادامه مطلب

سرگران از چشم دلبر دوش

سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت اشک خون کردم ز غم چون بر من از عمدا گذشت من ز غم رفتم ولی…

ادامه مطلب

زهی چابک زهی شیرین

زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد زهی خسرو زهی شیرین بنامیزد بنامیزد میان مجلس عشرت ز گم گویی و خوشخویی زهی سوسن زهی نسرین بنامیزد…

ادامه مطلب

روا داری که بی روی تو

روا داری که بی روی تو باشم ز غم باریک چون موی تو باشم همه روز و همه شب معتکف‌وار نشسته بر سر کوی تو…

ادامه مطلب

دلم بربود شیرینی نگاری

دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی شگرفی چابکی چستی وفاداری به آیینی جهانسوزی دل افروزی که دارد از پی فتنه ز شکر بر قمر میمی…

ادامه مطلب

در ره روش عشق چه میری چه

در ره روش عشق چه میری چه اسیری در مذهب عاشق چه جوانی و چه پیری آنجا که گذر کرد بناگه سپه عشق رخها همه…

ادامه مطلب

خنده گریند همی لاف زنان

خنده گریند همی لاف زنان بر در تو گریه خندند همی سوختگان در بر تو دل آن روح گسسته که ندارد دل تو سر آن…

ادامه مطلب

چه رسمست آن نهادن زلف بر

چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش نمودن روز را در زیر شب پوش گه از بادام کردن جعبهٔ نیش گه از یاقوت کردن چشمهٔ…

ادامه مطلب

جانا دل دشمنان حزین کن

جانا دل دشمنان حزین کن با خود شبکی مرا قرین کن تیغ عشرت ز باده برکش اسب شادی به زیر زین کن من خاتم کرده‌ام…

ادامه مطلب

تا معتکف راه خرابات

تا معتکف راه خرابات نگردی شایستهٔ ارباب کرامات نگردی از بند علایق نشود نفس تو آزاد تا بندهٔ رندان خرابات نگردی در راه حقیقت نشوی…

ادامه مطلب

تا به گرد روی آن شیرین

تا به گرد روی آن شیرین پسر گردم همی چون قلم گرد سر کویش به سر گردم همی بهر آن بو تا که خورشیدی به…

ادامه مطلب

بند ترکش یک زمان ای ترک

بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن با رهی یک دم بساز و خرمی را ساز کن جامهٔ جنگ از سر خود برکش…

ادامه مطلب

باز این چه عیاری را شب

باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی آشوب دل ما را بر جوش نهادستی باز آن چه شگرفی را بر شعلهٔ کافوری صد کژدم…

ادامه مطلب

ای یار سر مهر و مراعات

ای یار سر مهر و مراعات تو دارم ای دولت دل خدمت و طاعات تو دارم طاعات و مراعات ترا فرض شناسم جان و دل…

ادامه مطلب

ای مستان خیزید که هنگام

ای مستان خیزید که هنگام صبوحست هر دم که درین حال زنی دام فتوحست آراست همه صومعه مریم که دم صبح صاحبت خبر گلشن و…

ادامه مطلب

ای شادی و غم ز صلح و جنگ

ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو وی داد و ستد ز سیم و سنگ تو ای آفت و راحت شب و روزم…

ادامه مطلب

ای ز آب زندگانی آتشی

ای ز آب زندگانی آتشی افروخته واندر او ایمان و کفر عاشقان را سوخته ای تف عشقت به یک ساعت به چاه انداخته هر چه…

ادامه مطلب

ای جهانی پر از حکایت تو

ای جهانی پر از حکایت تو گه ز شکر و گه از شکایت تو برگشاده به عشق و لاف زبان خویشتن بسته در حمایت تو…

ادامه مطلب