تا به کی ای خضر خواهی این چنین غافل نشست

تا به کی ای خضر خواهی این چنین غافل نشست کشتی دریا کشان از لای خم در گل نشست می شود نزدیکتر، غم را کنم…

ادامه مطلب

بیا که صحبت مرغان بوستان گرم است

بیا که صحبت مرغان بوستان گرم است شکفته شد گل و بازار باغبان گرم است فریب چون گل رعنا نمی خورم ز بهار درین چمن…

ادامه مطلب

بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت

بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت مرغ نغمه سر به زیر بال موسیقار داشت زهر از گوشم چکد چون شبنم از دامان گل…

ادامه مطلب

به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر بستان

به مردم عرض جمعیت کن از ایشان دگر بستان مقامرخانه است آفاق، زر بنما و زر بستان کسی چون مرغ بسمل چند برآهنگ غم رقصد؟…

ادامه مطلب

به راه عشق خطر نیست بینوایان را

به راه عشق خطر نیست بینوایان را گل است هر سر خاری برهنه پایان را به چشم خلق نیایند، کز کلاه نمد بود کلاه سلیمان…

ادامه مطلب

به افسون محبت دست آتش را به مو بندم

به افسون محبت دست آتش را به مو بندم چو غنچه بر گل کاغذ، طلسم رنگ و بو بندم گرفتم سهل کار عشق را، بر…

ادامه مطلب

برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را

برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را با گریبان کار افتد دست دامنگیر را نام من در دفتر اهل شهادت داخل است کرده ام…

ادامه مطلب

باده، ای عیسی لقا از دست نامحرم مکش

باده، ای عیسی لقا از دست نامحرم مکش گوهر ناموس را در رشتهٔ مریم مکش با بد و نیک جهان در دشمنی یکرو مکن تیغ…

ادامه مطلب

ای نغمه سرای چمنت بلبل کاغذ

ای نغمه سرای چمنت بلبل کاغذ رنگین شده از شبنم لطفت گل کاغذ شوقت به ره قافله ی موج ز حکمت چون آب سخن بسته…

ادامه مطلب

ای دل ز آیینه تعلیم تن آسانی بگیر

ای دل ز آیینه تعلیم تن آسانی بگیر خرقه را دور افکن و دامان عریانی بگیر زلف خوبان می پذیرد گر غباری می رسد هرچه…

ادامه مطلب

آهم چو جوش زد، دل ناشاد بشکند

آهم چو جوش زد، دل ناشاد بشکند چون شیشه ی حباب که از باد بشکند نزدیک شد که ناخن شوقم به بیستون بازار تیز تیشه…

ادامه مطلب

آن بلبلم که هرگاه، از دل کشم فغان را

آن بلبلم که هرگاه، از دل کشم فغان را از خون چو ساغر می، پر سازم آشیان را نه الفتی به مرغان، نه رغبتی به…

ادامه مطلب

ازین حسرت که دور از دامن دلدار می‌ماند

ازین حسرت که دور از دامن دلدار می‌ماند ز شیون پنجهٔ دستم به موسیقار می‌ماند درین گلشن کسی را چون امید عافیت باشد؟ که رنگ…

ادامه مطلب

از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ام

از زمین آزرده ام، وز آسمان رنجیده ام دوستان! رنجیده ام زین دشمنان، رنجیده ام همچو بادامم اگر بر چشم صد سوزن زنند چشم نگشایم…

ادامه مطلب

از بس که مرا بخت زبون شور برآمد

از بس که مرا بخت زبون شور برآمد گر دانه فشاندم به زمین، مور برآمد! خمیازه کشان رفت دل از بزم وصالش شد مست به…

ادامه مطلب

وقت آن شد که جنون رخت به صحرا ببرد

وقت آن شد که جنون رخت به صحرا ببرد دست خود سبزه سوی گردن مینا ببرد بلبلان جمله هم آواز شوند از مستی سرو دستی…

ادامه مطلب

همای شوق من بر قاف همت آشیان دارد

همای شوق من بر قاف همت آشیان دارد قناعت می کند تا در تن خود استخوان دارد حذر از بستر آسودگی کن گر غمی داری…

ادامه مطلب

هر کجا موج زند جام شرابی دام است

هر کجا موج زند جام شرابی دام است ساغر باده، گل صبح و چراغ شام است روشنایی ز فروغ می گلگون داریم روزن خانه ی…

ادامه مطلب

نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن

نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن خون غم ریخته در جام فراموشی کن در صف خرقه بدوشان نتوان بود چو گل خرقه دور…

ادامه مطلب

نگذرد فتنه ز راهی که پی او باشد

نگذرد فتنه ز راهی که پی او باشد از برای چه کسی این همه بدخو باشد مار هرچند ضعیف است، نه آخر مار است؟ ایمن…

ادامه مطلب

می‌کشان روی تمنا کی به زمزم می‌نهند

می‌کشان روی تمنا کی به زمزم می‌نهند جام می‌گیرند و منت بر سر جم می‌نهند ترک عالم لازم مستی‌ست، میخواران از آن وقت جام می…

ادامه مطلب

مهر و کین تو هر دو مطلوب است

مهر و کین تو هر دو مطلوب است خوب هر کار می کند خوب است حرف عشق است نقش جبهه ی ما این چه مضمون…

ادامه مطلب

مگذار ز دستم که گل باغ وفایم

مگذار ز دستم که گل باغ وفایم بر دست تو شایسته تر از رنگ حنایم از بس به ره عشق درو خار خلیده ست همچون…

ادامه مطلب

مژده ی حسن قبولم در سخن از اول است

مژده ی حسن قبولم در سخن از اول است وصل گل پیراهنان تعبیر خواب مخمل است نشأه ی دولت ندارد کبریای علم را نخوت دود…

ادامه مطلب

ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه‌ای

ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه‌ای هر زمان داریم با هم گفتگوی تازه‌ای نه به مهر و ماه ماند، نه به گل‌های چمن…

ادامه مطلب

لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را

لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را نمود زلف تو دود چراغ آینه را به صبر چاره ی درد دلم حواله مکن مبند…

ادامه مطلب

گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد

گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد لاله از شوق تو همچون شمع گردن می کشد هرچه با دل کرده بودم،…

ادامه مطلب

کینهٔ ما را از او صبر و تحمل می‌کشد

کینهٔ ما را از او صبر و تحمل می‌کشد انتقام از یار بی‌پروا، تغافل می‌کشد هیچ معشوقی پریشان‌گرد و هرجایی مباد فاخته این حرف را…

ادامه مطلب

کسی که قسمت او غیر بینوایی نیست

کسی که قسمت او غیر بینوایی نیست گلش به دست، کم از کاسه ی گدایی نیست بیا شکسته ی خود را درست کن اینجا که…

ادامه مطلب

قطرهٔ خونابه‌ای تا سوی مژگان می‌کشم

قطرهٔ خونابه‌ای تا سوی مژگان می‌کشم از دل مجروح، پنداری که پیکان می‌کشم دامن صحرا ز موج گریه‌ام شد لاله‌زار رنگ می‌ریزم به هرسو، طرح…

ادامه مطلب

فصل گل شد، نالهٔ عیشی ز بلبل قرض کن

فصل گل شد، نالهٔ عیشی ز بلبل قرض کن گر نداری زر برای باده، از گل قرض کن بی‌پریشانی نگردد جمع اسباب نشاط بهر دل…

ادامه مطلب

عشق دیگر در فغان آورده ناقوس مرا

عشق دیگر در فغان آورده ناقوس مرا غنچهٔ گلبرگ آتش کرده فانوس مرا کاشکی اندیشه ای از باطن عصمت کند عشق بر گردن نگیرد خون…

ادامه مطلب

صبحدم چون صاحبان غیب بر اهل نیاز

صبحدم چون صاحبان غیب بر اهل نیاز چون در رحمت، در میخانه را کردند باز از سجود شیشه ها، میخانه شد بیت الحرام ناله ی…

ادامه مطلب

شمع بر روی تو سرگرم نگاه افتاده ست

شمع بر روی تو سرگرم نگاه افتاده ست کار آیینه ز شوق تو به آه افتاده ست در سرشت همه کس شوق تو مادرزاد است…

ادامه مطلب

شد خزان و در چمن رنگ دگر افلاک ریخت

شد خزان و در چمن رنگ دگر افلاک ریخت برگ جمعیت فراهم کن که برگ تاک ریخت بر مشامم بوی او هرگاه آمد از نسیم…

ادامه مطلب

سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد

سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد قاصد دلش خوش است که مکتوب می برد از روی خوب آنچه بماند شکیب ما آواز خوب…

ادامه مطلب

سخن بست از لبم احرام طوف کعبهٔ دل‌ها

سخن بست از لبم احرام طوف کعبهٔ دل‌ها تماشا کن در او چون کاروان کعبه محمل‌ها ز زهد و توبه در کار دلم صد عقده…

ادامه مطلب

ساغر گلی ز گلشن بیهوشی من است

ساغر گلی ز گلشن بیهوشی من است سرمه غبار کوچه ی خاموشی من است من شعله ام، نهان نتوان داشت شعله را ایام بی سبب…

ادامه مطلب

زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش

زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش غنچهٔ گل هست، پیکان گر نباشد گو مباش کشتی ما چشم دارد بر خطر همچون حباب…

ادامه مطلب

ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید

ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید به رنگ گل که شود در میان آب سفید برابری به مه من نمی کند هرگز چنین…

ادامه مطلب

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را ز کجا شنیده یارب که غبار…

ادامه مطلب

روز و شبم اگر به حضوری چه فایده

روز و شبم اگر به حضوری چه فایده نامهربان و طفل [و] غیوری چه فایده همچون زلال بادیه از تشنگی مرا شیرین به چشم آیی…

ادامه مطلب

ذوقی ز باغ نیست دل غم پذیر را

ذوقی ز باغ نیست دل غم پذیر را کوته کنید رشته ی مرغ اسیر را برهیچ کس به غیر وجود ضعیف من حیرت قفس نساخته…

ادامه مطلب

دلم در باغ نتوانست امشب خواب راحت کرد

دلم در باغ نتوانست امشب خواب راحت کرد سحر را شورش مرغان به من صبح قیامت کرد دلی بر باد دادم در ره مهر و…

ادامه مطلب

دلم از رهگذر فقر، حکایت نکند

دلم از رهگذر فقر، حکایت نکند حکم شاه است که درویش شکایت نکند توبه ام خضر ره کعبه ی مقصود نشد آه اگر پیر خرابات…

ادامه مطلب

دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند

دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند چون گره، بسته ی صد سلسله مویم بیند صاف سرچشمه ی حیوان، تهی از دردی نیست خضر…

ادامه مطلب

در مقام بی خطر، آزادگان را خواب نیست

در مقام بی خطر، آزادگان را خواب نیست جوهر آیینه را دلگیری از گرداب نیست واصلان عشق را نبود به غیری احتیاج طاعت اهل حرم…

ادامه مطلب

در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود

در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود بر سنگ زدم آینه را، عیب نما بود عنقا که به من بر سر دعوی ست،…

ادامه مطلب

در چمن ای گلرخان تا چند منزل خوش کنید

در چمن ای گلرخان تا چند منزل خوش کنید یا به چشم من گذارید و مرا دل خوش کنید دلنشین باشد حدیث عشق در وارستگی…

ادامه مطلب

خویش را بر محرمان آن بت چین بسته‌ایم

خویش را بر محرمان آن بت چین بسته‌ایم بلبلیم و بال بر دامان گلچین بسته‌ایم محفل روشندلان را با چراغان کار نیست خانه را از…

ادامه مطلب