چو دستان برکشد مرغ صراحی

چو دستان برکشد مرغ صراحی برآید نوحهٔ مرغ از نواحی قدح در ده که چشم مست خوبان قد اتضحت لنا ای اتضاح الا والله لا…

ادامه مطلب

چه خوش باشد میان لاله زاران

چه خوش باشد میان لاله زاران بر غم دشمنان با دوستداران گرامی دار مرغان چمن را الا ای باغبان در نو بهاران نفیر عاشقان در…

ادامه مطلب

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست سنبلش در پیچ و ما را رشتهٔ جان تافتست آن دو افعی سیاه مهره بازش از چه…

ادامه مطلب

ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او

ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او ماه من خورشید بین در سایهٔ بغطاق او خان اردوی فلک را کافتابش می‌نهند بوسه گاهی نیست…

ادامه مطلب

تخفیف کن از دور من این باده که مستم

تخفیف کن از دور من این باده که مستم وزغایت مستی خبرم نیست که هستم بر بوی سر زلف تو چون عود برآتش می‌سوزم و…

ادامه مطلب

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد خویشتن را هدف تیر بلا نتوان کرد کشتهٔ تیغ ملامت برضا نتوان شد حذر از ضربت شمشیر…

ادامه مطلب

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود خیالت از سر پر شور من بدر نشود اگر بدیده موری فرو روم صد بار معینست که…

ادامه مطلب

به عقل کی متصور شود فنون جنون

به عقل کی متصور شود فنون جنون که عقل عین جنونست والجنون فنون ز عقل بگذر و مجنون زلف لیلی شو که کل عقل عقیله‌ست…

ادامه مطلب

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن

بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن مطربهٔ سرای شد بلبل باغ انجمن خادم عیشخانه کو تا بکشد چراغ را زانکه زبانه می‌زند شمع زمردین…

ادامه مطلب

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز دوش می‌گفتی که چشم ناتوانم خوشترست خوشترست اما منش بیمار می‌یابم…

ادامه مطلب

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای نقاب نسترن…

ادامه مطلب

با منت کینه و با جمله صفاست

با منت کینه و با جمله صفاست اینهم از طالع شوریدهٔ ماست راستی را صنما بی قد تو کار ما هیچ نمی‌آید راست هر گیاهی…

ادامه مطلب

این چنین صورت گر از آب و گلست

این چنین صورت گر از آب و گلست چون بمعنی بنگری جان و دلست نرگسش خونخواره‌ئی بس دلرباست سنبلش شوریده‌ئی بس پر دلست هندوی زلفش…

ادامه مطلب

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود سلام من برسان و پیام…

ادامه مطلب

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست

ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم…

ادامه مطلب

ای غره ماه از اثر صنع تو غرا

فی التوحید ای غره ماه از اثر صنع تو غرا وی طره شب از دم لطف تو مطرا نوک قلم صنع تودر مبدا فطرت انگیخته…

ادامه مطلب

ای سرو خرامندهٔ بستان حقایق

ای سرو خرامندهٔ بستان حقایق آزاد شو از سبزهٔ این سبز حدائق برگلبن ایجاد توئی غنچهٔ خندان در گلشن ابداع توئی برگ شقائق منزلگه انس…

ادامه مطلب

ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری

ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری نافهٔ مشک تتار از سر زلفت تاری خط مشکین تو از غالیه بر صفحهٔ ماه گرد آن نقطهٔ…

ادامه مطلب

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش وی خنده زده شکر شیرین تو بر نوش از کوه نتابد چو تو خورشید کمربند وز باغ…

ادامه مطلب

ای پرده سرایان که درین پرده سرائید

ای پرده سرایان که درین پرده سرائید از پرده برون شد دلم آخر بسرآئید یکدم بنشینید که آشوب جهانید یکره بسرائید چو مرغ دو سرائید…

ادامه مطلب

اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم

اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم تحفهٔ جان جهان جان و جهان آوردیم چون نمی‌شد ز در کعبه گشادی ما را رخت خلوت…

ادامه مطلب

آن ماه پری رخ را در خانه نمی‌بینم

آن ماه پری رخ را در خانه نمی‌بینم وین طرفه که بی رویش کاشانه نمی‌بینم بینم دو جهان یکموی از حلقهٔ گیسویش وز گیسوی او…

ادامه مطلب

امشب ای یار قصد خواب مکن

امشب ای یار قصد خواب مکن مرو و کار ما خراب مکن شب درازست و عمر ما کوتاه قصه کوته کن و شتاب مکن چشم…

ادامه مطلب

اسیر قید محبت ز جان نیندیشد

اسیر قید محبت ز جان نیندیشد قتیل ضربت عشق از سنان نیندیشد غریق بحر مودت ز سیل نگریزد حریق آتش مهر از دخان نیندیشد شکار…

ادامه مطلب

ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت

ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد بلبل…

ادامه مطلب

یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست

یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست چشمم ز غمت چشمهٔ یاقوت روانست آن موی میان تو که سازد کمر از موی موئی بمیان آمده…

ادامه مطلب

یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان

یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان وین خسته را بکام دل خویشتن رسان داغ فراق تا بکیم بر جگر نهی یک روز مرهمی…

ادامه مطلب

ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست

ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست راه پر آفت سودای ترا منزل نیست گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق خونبهای من دلسوخته…

ادامه مطلب

هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام

هردم آرد باد صبح از روضهٔ رضوان پیام کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العظام ماه ساقی حور عین و جام صافی کوثرست خاصه…

ادامه مطلب

نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم

نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم تا شدم بنده‌ات آزاد ز سرو چمنم منکه در صبح ازل نوبت مهرت زده‌ام تا ابد…

ادامه مطلب

نظری کن اگرت خاطر درویشانست

نظری کن اگرت خاطر درویشانست که جمال تو ز حسن نظر ایشانست روی ازین بندهٔ بیچارهٔ درویش متاب زانکه سلطان جهان بندهٔ درویشانست پند خویشان…

ادامه مطلب

می‌درم جامه و از مدعیان می‌پوشم

می‌درم جامه و از مدعیان می‌پوشم می‌خورم جامی و زهری بگمان می‌نوشم من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم چه غم از موعظهٔ زاهد…

ادامه مطلب

من ز دست دیده و دل در بلا افتاده‌ام

من ز دست دیده و دل در بلا افتاده‌ام ای عزیزان چون کنم چون مبتلا افتاده‌ام هر دم از چشمم چو اشک گرم روراندن که…

ادامه مطلب

معلوم نگردد سخن عشق بتقریر

معلوم نگردد سخن عشق بتقریر کایات مودت نبود قابل تفسیر مرغان چمن را به سحر همنفسی نیست در فصل بهاران بجز از ناله شبگیر زینگونه…

ادامه مطلب

مرا یاقوت او قوت روانست

مرا یاقوت او قوت روانست ولی اشکم چو یاقوت روانست رخش ماهست یا خورشید شب پوش خطش طوطیست یا هندوستانست صبا از طره‌اش عنبر نسیمست…

ادامه مطلب

ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست

ما هم از شب سایبان برآفتاب انداختست سروم از ریحان تر برگل نقاب انداختست برکنار لاله‌زار عارضش باد صبا سنبل سیراب را در پیچ وتاب…

ادامه مطلب

لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست

لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری گر چه چشم من دل…

ادامه مطلب

گل اندامی که گلگون می‌دواند

گل اندامی که گلگون می‌دواند بدان نازک تنی چون می‌دواند بگاه جلوه از چابک سواری فرس بر شاه گردون می‌دواند مگر خونم بخواهد ریخت امشب…

ادامه مطلب

گر می‌کشندم ور می‌کشندم

گر می‌کشندم ور می‌کشندم گردن نهادم چون پای بندم گفتم ز قیدش یابم رهائی لیکن چو آهو سر در کمندم سرو بلندم وقتی در آید…

ادامه مطلب

گر از جور جانان ننالی رواست

گر از جور جانان ننالی رواست که دردی که از دوست باشد دواست چه بویست کارام دل می‌برد مگر بوی زلف دلارام ماست عجب دارم…

ادامه مطلب

کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی

کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی زانکه در شهر شدم شهره بدرد آشامی آنچنان خوار و حقیرم که مرا دشمن و دوست چون…

ادامه مطلب

قلم گرفتم و می‌خواستم که بر طومار

قلم گرفتم و می‌خواستم که بر طومار تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار برآمد از جگرم دود آه و آتش دل فتاد در نی کلکم…

ادامه مطلب

عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود

عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود تا ز خون دل من مرحله تر می‌نشود خاطرم در پی او می‌رود از هر طرفی گر چه…

ادامه مطلب

صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم

صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم از نسیم صبح بوی زلف جانان یافتم چون بمهمانخانهٔ قدسم سماع انس بود آسمان را سبزه‌ای برگوشهٔ خوان…

ادامه مطلب

شاید آنزلف شکن بر شکن ار می‌شکنی

شاید آنزلف شکن بر شکن ار می‌شکنی دل ما را مشکن بیش بپیمان شکنی کار زلف سیه ار سر ز خطت برگیرد چشم بر هم…

ادامه مطلب

سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش

سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش قدحی خوردم و صد نیش جفا کردم نوش من همان لحظه که بر طلعتش افکندم چشم گفتم…

ادامه مطلب

ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند

ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند شاهدان خوابم بچشم جادوی شهلا برند گه بسوی دیرم از مقصورهٔ جامع کشند گه به معراجم ز بام…

ادامه مطلب

زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار

زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار گل روی تو برده آب گلنار از آن پوشم رخ از زلفت که گویند نمی‌باید نمودن زر به طرار…

ادامه مطلب

ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی

ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی طف حول ربع سلمی یا ذارع البوادی غافل مشو ز سوزم چون آه سینه دیدی و اندیشه کن…

ادامه مطلب

روز رخسار تو ماهی روشنست

روز رخسار تو ماهی روشنست خال هندویت سیاهی روشنست منظر چشمم که خلوتگاه تست راستی را جایگاهی روشنست گر برویت کرده‌ام تشبیه ماه شرمسارم کاین…

ادامه مطلب