باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم

باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم باز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیم گر بدامن دوستان گل می‌برند از بوستان ما بکام دوستان با…

ادامه مطلب

این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده‌ئی

این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده‌ئی مرحبا کارام جان مرغ زار آورده‌ئی بهر جان بیقرار آدم خاکی نهاد نکتهی از روضهٔ دارالقرار آورده‌ئی…

ادامه مطلب

ایکه زلف سیهت برگل روی آشفتست

ایکه زلف سیهت برگل روی آشفتست زآتش روی تو آب گل سوری رفتست در دهانت سخنست ار چه بشیرین سخنی لب شکر شکنت عذر دهانت…

ادامه مطلب

ای لبت میگون و جانم می پرست

ای لبت میگون و جانم می پرست ما خراب افتاده و چشم تو مست همچو نقشت خامهٔ نقاش صنع صورتی صورت نمی‌بندد که بست دین…

ادامه مطلب

ای کفر سر زلف تو غارتگر ایمان

ای کفر سر زلف تو غارتگر ایمان جان داده بر نرگس مست تو حکیمان دست ازطلبت باز نگیرم که بشمشیر کوته نشود دست فقیران ز…

ادامه مطلب

ای شب زلفت غالیه سا وی مه رویت غالیه پوش

ای شب زلفت غالیه سا وی مه رویت غالیه پوش نرگس مستت باده پرست لعل خموشت باده فروش نافهٔ مشک از گل بگشا بدر منیر…

ادامه مطلب

ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می

ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می فرخنده روز آنکه بروی تو هر دمش…

ادامه مطلب

ای خوشا وصل یار و فصل بهار

ای خوشا وصل یار و فصل بهار نغمهٔ بلبل و گل و گلزار شب و شمع و شراب و نالهٔ چنگ لب ساقی و جام…

ادامه مطلب

ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی

ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی روشن بگو حکایت آن ماه خرگهی بگذر ز بوستان نعیم و ریاض خلد ما را ز دوستان قدیم…

ادامه مطلب

ای از شب قمرسا بر مه نقاب بسته

ای از شب قمرسا بر مه نقاب بسته پیوسته طاق خضرا برآفتاب بسته از قیر طیلسانی بر مشتری کشیده بر مهر سایبانی از مشک ناب…

ادامه مطلب

آن نه رویست مگر فتنهٔ دور قمرست

آن نه رویست مگر فتنهٔ دور قمرست وان نه زلفست و بنا گوش که شام و سحرست ز آرزوی کمرت کوه گرفتم هیهات کوه را…

ادامه مطلب

آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست

آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست یا ماه شب چارده بر روی زمینست در ابر سیه شعشهٔ بدر منیرست یا در شکن کاکل او نور…

ادامه مطلب

اشکست که می‌گردد در کوی تو همرازم

اشکست که می‌گردد در کوی تو همرازم و آهست که می‌آید در عشق تو دمسازم سر حلقهٔ رندان کرد آن طره طرارم دردیکش مستان کرد…

ادامه مطلب

آخر ای یار فراموش مکن یارانرا

آخر ای یار فراموش مکن یارانرا دل سرگشته بدست آر جگر خوارانرا عام را گر ندهی بار بخلوتگه خاص ز آستان از چه کنی دور…

ادامه مطلب

یا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول

یا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول بلغ تحیتی و سلامی کما اقول از تشنگان بادیهٔ هجر یاد کن روزی گرت بکعبهٔ قربت بود وصول یا…

ادامه مطلب

هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند

هیچکس نیست که وصل تو تمنا نکند یا جفا بر من دلخستهٔ شیدا نکند هر که سودای سر زلف تو دارد در سر این خیالست…

ادامه مطلب

هم عفی الله نی که ما را مرحبائی می‌زند

هم عفی الله نی که ما را مرحبائی می‌زند عارفانرا در سر اندازی صلائی می‌زند آشنایانرا ز بی خویشی نشانی می‌دهد بینوایانرا ز بی برگی…

ادامه مطلب

هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش

هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش شیرگیران جهان را بنظر صید کنند آن دو آهوی پلنگ افکن…

ادامه مطلب

نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست

نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست کان کسی نیست که هرلحظه دلش پیش کسیست تو کجا صید من سوخته خرمن باشی که شنیدست عقابی…

ادامه مطلب

میرود آب رخ از بادهٔ گلرنگ مرا

میرود آب رخ از بادهٔ گلرنگ مرا میزند راه خرد زمزمهٔ چنگ مرا دلق از رق به می لعل گرو خواهم کرد که می لعل…

ادامه مطلب

منزل پیر مغان کوی خرابات فناست

منزل پیر مغان کوی خرابات فناست آخر ای مغبچگان راه خرابات کجاست دست در دامن رندان قلندر زده‌ایم زانک رندی و قلندر صفتی پیشه ماست…

ادامه مطلب

مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل

مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل چو هست عهد مودت میان لیلی و مجنون چه غم…

ادامه مطلب

مردیم در خمار و شرابی نیافتیم

مردیم در خمار و شرابی نیافتیم گشتیم غرق آتش وآبی نیافتیم کردیم حال خون دل از دیدگان سؤال لیکن بجز سرشک جوابی نیافتیم تا چشم…

ادامه مطلب

ماه یا جنتست یا رخسار

ماه یا جنتست یا رخسار شهد یا شکرست یا گفتار آهوان صید مردمند و دلم صید آن آهوان مردمدار کار ما با ستمگری افتاد که…

ادامه مطلب

ما برکنار و با تو کمر در میان بماند

ما برکنار و با تو کمر در میان بماند وان چشم پرخمار چنان ناتوان بماند از پیش من برفتی و خون دل از پیت از…

ادامه مطلب

گل سوری دگر بجلوه گری

گل سوری دگر بجلوه گری می‌کند صید بلبل سحری بطراوت سمن رخان چمن می‌برند آب لاله برگ طری بوی گیسوی یار می‌شنوم یا نسیم بنفشهٔ…

ادامه مطلب

گر یار یار باشدت ای یار غم مخور

گر یار یار باشدت ای یار غم مخور گنجت چو دست می‌دهد از مار غم مخور بر مقتضای قول حکیمان روزگار اندک بنوش باده و…

ادامه مطلب

گر بفریب می‌کشی ور بعتاب می‌کشی

گر بفریب می‌کشی ور بعتاب می‌کشی دل به تو می‌کشد مر از آنکه لطیف و دلکشی آب حیات می‌برد لعل لب چو آتشت و آب…

ادامه مطلب

کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد

کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد معینست که از اژدها نمی‌ترسد مرا ز طعن ملامت گران مترسانید که برگ بید ز باد هوا نمی‌ترسد…

ادامه مطلب

کار من شکسته بسامان رسید باز

کار من شکسته بسامان رسید باز درد من ضعیف بدرمان رسید باز شاخ امید من گل صد برگ بار داد مرغ مراد من بگلستان رسید…

ادامه مطلب

عقل مرغی ز آشیانهٔ ماست

عقل مرغی ز آشیانهٔ ماست چرخ گردی ز آستانهٔ ماست شمس مشرق فروز عالمتاب شمسهٔ طاق تا بخانهٔ ماست خون چشم شفق که می‌بینی جرعه‌های…

ادامه مطلب

طره‌های تو کمند افکن طرارانند

طره‌های تو کمند افکن طرارانند غمزه‌های تو طبیب دل بیمارانند از رقیبان تو باید که پریشان نشوند که یقینست که آن جمع پری دارانند زان…

ادامه مطلب

شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم

شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم که ز فردوس نشان می‌دهد انفاس نسیم گر نباشد گل رخسار تو در باغ بهشت اهل دلرا نکشد…

ادامه مطلب

سری بالعیس اصحابی ولی فی العیس معشوق

سری بالعیس اصحابی ولی فی العیس معشوق الا یا راهب الدیر فهل مرت بک النوق فتاده ناقه در غرقاب از آب چشم مهجوران وفوق النوق…

ادامه مطلب

سبحان من یسبحه الرمل فی القفار

سبحان من یسبحه الرمل فی القفار سبحان من تقدسه الحوت فی البحار صانع مقدری که شه نیمروز را منصور کرد بریزک خیل زنگبار دانا مدبری…

ادامه مطلب

زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده

زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده مرا صد چشمه در چشم و ترا صد دیده در دیده نکرده در جهان کامی بجز…

ادامه مطلب

ز زلفش نافهٔ تاتار تاریست

ز زلفش نافهٔ تاتار تاریست که هر تار از سر زلفش تتاریست ز شامش صد شکن بر زنگبارست ولی هر چین ز شامش زنگباریست از…

ادامه مطلب

روضهٔ خلد برین بستانسرائی بیش نیست

روضهٔ خلد برین بستانسرائی بیش نیست طوطی خوش خوان جان دستانسرائی بیش نیست گنبد گردندهٔ پیروزه یعنی آسمان در جهان آفرینش آسیائی بیش نیست بگذر…

ادامه مطلب

رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را

رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را مهرماش چندان نیست ماه نیمروزی را روی پر نگارش بین چشم پرخمارش بین لعل آبدارش بین ماه نیمروزی…

ادامه مطلب

دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود

دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود قوت روان من ز شراب مغانه بود بود از خروش مرغ صراحی سماع من وز سوز سینه هر…

ادامه مطلب

دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور

دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور زانکه جانی تو و از جان نتوان بود صبور بی ترنج تو بود میوهٔ…

ادامه مطلب

دلا تا طلعت سلمی نیابی

دلا تا طلعت سلمی نیابی بدنیی روضهٔ عقبی نیابی ز هستی رونق مستی نبینی ز توبه لذت تقوی نیابی درین بتخانه تا صورت پرستی نشان…

ادامه مطلب

در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی

در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی چکنم باز گرفتار شدم در هوسی نفس صبح فرو بندد از آه سحرم گر شبی بر سر…

ادامه مطلب

خیز تا باده در پیاله کنیم

خیز تا باده در پیاله کنیم گل روی قدح چو لاله کنیم بی می جانفزای و نغمه چنگ تا بکی خون خوریم و ناله کنیم…

ادامه مطلب

خطر بادیهٔ عشق تو بیش از پیشست

خطر بادیهٔ عشق تو بیش از پیشست این چه دامست که دور از تو مرا در پیشست ایکه درمان جگر سوختگان می‌سازی مرهمی بردل ما…

ادامه مطلب

حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش

حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش که جز او کیست که برخورد ز سیمین بدنش می لعل ار چه لطیفست در آن جام عقیق…

ادامه مطلب

چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد

چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد آشوب در نهاد من ناتوان نهاد چشمت بقصد کشتن من می‌کند کمین ورنی خدنگ غمزه چرا در کمان…

ادامه مطلب

چو شام شد بشبستان باید کرد

چو شام شد بشبستان باید کرد ز ماه نو طلب آفتاب باید کرد لباس ازرق صوفی که عین زراقیست بخون چشم صراحی خضاب باید کرد…

ادامه مطلب

چه کرده‌ام که به یک بارم از نظر بفکندی

چه کرده‌ام که به یک بارم از نظر بفکندی نهال کین بنشاندی و بیخ مهر بکندی کمین گشودی و برمن طریق عقل ببستی کمان کشیدی…

ادامه مطلب

جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست

جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست نظری کن که بجانم خطر از بیماریست حال من نرگس بیمار تو داند زآنروی که در او…

ادامه مطلب