غزلیات – حزین لاهیجی
ای شور خیالت، نمک زخم جگرها
ای شور خیالت، نمک زخم جگرها مجنون بیابان سراغ تو، نظرها بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت خورشید بر آرد رگ خامی، ز…
ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط
ای تاب سنبلت زده بر مشک ناب خط حسنت کشیده بر ورق آفتاب خط رسم است موی را رسد از شعله پیچ و تاب زانرو…
آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد
آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد سیلی کزو خرابهٔ دنیا به هم خورد از دل تلاطم و ز تو دامن فشاندنی از یک…
اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم
اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم خون دلم، ز دیدهٔ گریان فروچکم تا گوهرم طراز کلاه و کمر شود از ابر تیغ بر سر میدان…
از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار
از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار زیر بار خود بود دستم، چو شاخ میوه دار معصیت را خرد مشمر در دیار بندگی عالمی…
از زلف تو داریم پریشانی خود را
از زلف تو داریم پریشانی خود را وز آینه ی روی تو حیرانی خود را دیگر چومن امروز به شیرین سخنی نیست از لعل تو…
آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد
آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد غنچه را جام شکفتن، لب خندان تو داد بامدادان نکنم پاره گریبان، چه کنم؟ سینه ی…
دل گواه است که در پرده دلارایی هست
دل گواه است که در پرده دلارایی هست هستی قطره دلیل است که دریایی هست گر غرورت نکشد کلفت هم صحبتیم نگه عجز مرا عرض…
هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید
هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید به توبه نامهٔ من، یار خط جام کشید خوشا حریف شرابی که فکر شام نداشت نهاد لب…
هر زخم که از ناوک آن تازه نهال است
هر زخم که از ناوک آن تازه نهال است بر پیکر من شوختر از چشم غزال است حالی شده سرمست مرا، بس که تغافل یک…
ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کرد
ننگ در عشق و جنون نام مرا عالی کرد آمد ادبار درین کوچه و اقبالی کرد نیست امروز عجب گر غمش از شادی ماست آنکه…
نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟
نگارین جلوهٔ من، تا به کی هر جا نهی پا را؟ چه خواهد شد اگر بر چشم خون پالا نهی پا را؟ رکاب از مقدمت…
نبود عجب که از دل ما شور شد بلند
نبود عجب که از دل ما شور شد بلند جایی که دود حوصلهٔ طور شد بلند شد موج زن ز جلوهٔ او سیل فتنه ای…
من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟
من نه حریف وعده ام طاقت انتظار کو؟ تا به اجل سپارمش جان امیدوار کو؟ می رسی ای صبا اگر از سرکوی یار من بویی…
مطلوب در لباس طلبکار آمده
مطلوب در لباس طلبکار آمده خود را به صد نیاز پرستار آمده مستور بود چهره ی زیبا نگار ما مستانه باز بر سر اظهار آمده…
محبّت خون گرمی بخشد این گلبن مثالان را
محبّت خون گرمی بخشد این گلبن مثالان را به فرقم گستراند، سایهٔ نازک نهالان را در این محفل که ربط آشنایی نسبتی خواهد به آن…
لطف و قهرت به من سوخته جان هر دو یکی ست
لطف و قهرت به من سوخته جان هر دو یکی ست دانه چون سوخت، بهاران و خزان هر دو یکی ست تا تو مهجوری من…
گل داغی ز عشق او، بیاراید جهانی را
گل داغی ز عشق او، بیاراید جهانی را که یک خورشید بس باشد زمین و آسمانی را خراب طاقتم در عاشقی، کز دل تپیدنها پیاپی…
گر در رَهِ عشق تو به کار است دل ما
گر در رَهِ عشق تو به کار است دل ما دریاب که بس زار و نزار است دل ما نگشود مرا غنچه، سرانگشت نسیمی گویا…
کند خون دل من، چشم تر را خانه آرایی
کند خون دل من، چشم تر را خانه آرایی که دیگر می کند بهتر ز می، پیمانه آرایی؟ چراغانی ز داغت، رخنه های سینه ام…
کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار
کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار امروز، پاس دولت فردا نگاه دار هر گوشه جوش جلوهٔ یار است، دیده را آیینه وار محو تماشا…
فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد
فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد شب روشن سوادان از خطت صبح تجلّی شد شنیدی شکوهام، از شرم طاقت آب گردیدم به حرفم…
عشق عالی مقام را نازم
عشق عالی مقام را نازم مایهٔ احتشام را نازم می پزم با خود آرزوی وصال سود سودای خام را نازم نسخهُ مرهمم دل ریش است…
طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما
طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما طالع به وصال تو نویسد صلهٔ ما یاران سبک سیر، رسیدند به منزل چون نقش قدم، مانده…
صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون سازد؟
صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون سازد؟ ملاحت کو که بر داغم نمکدان را نگون سازد؟ نباشد اینقدر،گر تیغ مژگانش گران تمکین…
شلایین نرگسش مست شراب آلوده را ماند
شلایین نرگسش مست شراب آلوده را ماند نگاه ناز او مژگان خواب آلوده را ماند کدامین چشمه نوش است یارب تیغ ناز او؟ به زخمم…
سواد هند، خاطرخواه باشد بی کمالان را
سواد هند، خاطرخواه باشد بی کمالان را نماید خانهٔ تاریک، روشن چشم عریان را درین محفل، سپندم بر دل بی تاب می لرزد مباد از…
سحر اشکم خروشان بود و آهم شیون افکن هم
سحر اشکم خروشان بود و آهم شیون افکن هم دل شوریده می نالید و ناقوس برهمن هم نه ای هم چشم من، ای شمع محفل…
ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان
ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان دور زمانه یکدم، حسب المرام گردان بی می زلال کوثر زهر است در روانها تلخ است کام جانها…
زاهد از ساغر شراب گریخت
زاهد از ساغر شراب گریخت شب پر، از نور آفتاب گریخت مرد میدان عشق، عقل نشد صعوه از صولت عقاب گریخت تاب قید جنون نداشت،…
ز لوح سینه ستردیم، علم فتوا را
ز لوح سینه ستردیم، علم فتوا را به آب میکده شستیم، لوث تقوا را به بوی سنبل خلد، آستین فشان بینم مقیدان سر زلف عنبرآسا…
ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نمی دانم
ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نمی دانم جدا از موج، دریا را نمی دانم نمی دانم دمید از مشرق هر ذره ای،…
روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چنین؟
روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چنین؟ زلف کِه دیده ام که پریشانم این چنین؟ دست غم کِه بر زده است آستین ناز؟ رسوا…
راه از همه سو بر خبر خویش گرفتیم
راه از همه سو بر خبر خویش گرفتیم در سنگ، فروغ شرر خویش گرفتیم تا خیره ز نورش نظر مهر نگردد در گرد یتیمی گهر…
دمی که حرف وداعت به گوش میآید
دمی که حرف وداعت به گوش میآید دلم به رنگ جرس در خروش میآید نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما که اشک از مژه،…
دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو
دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو خون مشک می شود به رگ گل ز بوی تو باید به سینه نیشتر ناله بشکنم…
در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است
در کوی تو نقش قدمم، حالتم این است برخاستنم نیست ز جا، طاقتم این است با عشق تو زادم من و با درد تو بودم…
در دل سخت تو هر چند که جا نتوان کرد
در دل سخت تو هر چند که جا نتوان کرد دامن وصل تو از دست رها نتوان کرد به همین جرم که از کوی تو…
دارم ز ریزش مژه، جیب و کنار خوش
دارم ز ریزش مژه، جیب و کنار خوش باشد چمن به سایهٔ ابر بهار خوش چون شیشهی شکسته، در افسرده انجمن می آیدم ز گریهٔ…
خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره کنم
خوش آنکه خرقهٔ ناموس و ننگ پاره کنم به جان غلامی رند شراب خواره کنم حصاریم غم دنیا و آخرت دارد ازین میانه به مستی…
خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید
خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید لله الحَمْد مرا دیده به دیدار رسید بگریز ای خرد خام که عشق آمد مست برو ای عربده…
حین طفت حول الحی اذ مررت بالجانی
حین طفت حول الحی اذ مررت بالجانی رهزن دل و دین شد، چشم نامسلمانی آفت مسلمانی، زلف دین براندازش زیر هر شکنجش دل، دیر و…
چون گرد باد حیرت، از خود رهاند ما را
چون گرد باد حیرت، از خود رهاند ما را سرگشتگی به جایی، آخر رساند ما را خار ترم که بارم، بر دوش باغ و گلبن…
چه گیرایی ست یارب جلوه گیسوکمندان را؟
چه گیرایی ست یارب جلوه گیسوکمندان را؟ که بگسست از صنم، پیوند جان زناربندان را قیامت پیش ازین می ریخت بر دل طرح آشوبی کنون…
چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را
چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را در کام ورع ریخت می توبه شکن را تا نام شب وصل تو آمد به زبانم چون…
جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک
جاری چو به یاد رخ جانان شودم اشک گلپوش تر از صحن گلستان شودم اشک بی قدر شود رشته چو خالی ز گهر شد کو…
تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا بس
تلخ از لبت، ای خسرو خوبان به گدا بس از همچو تویی قسمت ما جور و جفا بس پیش تو کند فاش، پریشانی عاشق پیغام…
تا شد سر غم گرم به طوفان من از اشک
تا شد سر غم گرم به طوفان من از اشک شد حلقهٔ گرداب، گریبان من از اشک تا رفته گرامی گهر من ز کنارم چون…
پری گر وا کنم، پروانهٔ شمع تو خواهم شد
پری گر وا کنم، پروانهٔ شمع تو خواهم شد سمندر ساز آتشخانهٔ شمع تو خواهم شد شبی پروانه سان گرد سرت گشتم، چه دانستم که…
بوی زلفی به گریبان صبا ریخته اند
بوی زلفی به گریبان صبا ریخته اند طرفه شوری به دماغ دل ما ریخته اند به سر کوی تو ای قبلهٔ ارباب نیاز نقش پیشانی…