غزلیات اهلی شیرازی
به مهر او اثرم جز دریغ و درد نماند
به مهر او اثرم جز دریغ و درد نماند بباد رفت غبارم چنانکه گرد نماند گذشت رقص کنان جان چو کرد یاد از خود که…
بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد؟
بکوی دوست که از ما پیام خواهد برد؟ سلام ما که بدار السلام خواهد برد؟ چنین که نام و نشانم بزندگی محو است چو بی…
بسکه به دل می زنم سنگ که دلدار رفت
بسکه به دل می زنم سنگ که دلدار رفت کار دل از دست شد دست هم از کار رفت حال چه پرسی زمن از هجر…
بر صید حرم تیغ مزن زانکه حرام است
بر صید حرم تیغ مزن زانکه حرام است کار دل صد خسته به یک غمزه تمام است در خیل محبان تو مجنون که شناسد؟ عشاق…
باورم ناید که شد در پوست مجنون سوی دوست
باورم ناید که شد در پوست مجنون سوی دوست عاشق اندر پوست کی گنجد که بیند روی دوست کعبه وصل حبیب از راه نومیدی طلب…
با همه شاد و ملول از من بیچاره شود
با همه شاد و ملول از من بیچاره شود بیم آنست کزین غصه دلم پاره شود آنکه ناشسته لب از شیر چنین میکشدم وای بر…
با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و طناز هم
با چون تو شوخی سرو قد عاشق کش و طناز هم گل را نزیبد ناز کی سرو سهی را ناز هم هرچند خونم میخوری هرگه…
ایشوخ پر کرشمه کم التفات من
ایشوخ پر کرشمه کم التفات من تلخست بی لب شکرینت حیات من من جرعه حیات هوس داشتم ز خضر خط لبت نوشت بکوثر برات من…
ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما
ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی جز سیهرویی نباشد…
ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من
ای چرخ پی مجلس او ز آب و گل من جامی کن و بنویس بر آن حال دل من گر دانه غم کاری و گر…
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا هرکه شد…
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود کارم ز دست عشق بمردن کشید دل از کار خود هنوز پشیمان نمیشود…
آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گردنش
آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گردنش تا ندارد دست از عالم نگیرد دامنش باشد از گمگشتگی یابی چو مجنون ره بدوست ورنه آن…
یار شد مست و دل ما بفغان باز آورد
یار شد مست و دل ما بفغان باز آورد گریه بد مستی ماهم بمیان باز آورد عاقبت بخت سیاه ستم پیشه چنان کرد که یار…
وصل تو گر زمانه نصیب رقیب کرد
وصل تو گر زمانه نصیب رقیب کرد شکر خدا که درد تو ما را نصیب کرد در عشق صرفه یی نبرد جز کسی که او…
همه راست میل خالی که بر آن رخ جمیلست
همه راست میل خالی که بر آن رخ جمیلست چه رسد بما ازین خوان عدسی و صد خلیل است به بهشت و سلسبیلم چه دهی…
هرکه عاشق شد چو شمع آزاده از دلمردگی است
هرکه عاشق شد چو شمع آزاده از دلمردگی است زندگی دلگرمی عشق است و مرگ افسردگی است من به آزارت خوشم چون مرهم دیدار هست…
هرچند غمی همچو غم بی درمی نیست
هرچند غمی همچو غم بی درمی نیست آنرا که بود گنج غمت هیچ غمی نیست مردم ز خمار غم و جامم ندهد یار در نرگس…
هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند
هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند سودا زده برخیزد و مدهوش نشیند از گرد میفشان برخ آن کاکل مشکین ترسم که غباری به بناگوش…
نیست از همت خود با دو جهانم کاری
نیست از همت خود با دو جهانم کاری همتی دارم اگر هیچ ندارم باری قیمت عمر ندانست و نداند هرگز هرکرا نیست بیوسف صفتی بازاری…
نمود چاک گریبان تنت که نسترن است
نمود چاک گریبان تنت که نسترن است تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد میان خضر و…
نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد
نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد که سنگ تفرقه اش کوه بیستون باشد ننالم از تو گرم جای لطف قهر کنی که بر من…
نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند
نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند مرغ را ره بسر کوی تو دلبر ندهند گر بجنت سوی مستان نگری با همه چشم زهر چشم تو…
موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن
موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن آفت جوانی بین چشم اعتباری کن آخر ایکمان ابرو صید دل غنیمت دان تا بکف کمان داری از…
من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم
من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم گر بیتو لب بلب جام خون خورم تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ…
من آب خضر جویم بهر سگان کویش
من آب خضر جویم بهر سگان کویش او تشنه بر هلاکم تا نگذرم بسویش تاب نظر ندارم آن به که خاک گردم تا ذره ذره…
مستی که ذوق رندی و بیچارگی نیافت
مستی که ذوق رندی و بیچارگی نیافت مستی نکرد و لذت میخوارگی نیافت آن گل کجا گشاد رخ خویش ای پری کانجا هزار همچو تو…
مرا که جان پی قربان شدن بود پیشت
مرا که جان پی قربان شدن بود پیشت تو خواهی ام کش و خواهی رقیب بد کیشت ترا بشاهی حسن آن بزرگی از بختست که…
مجنون شوم و وارهم از بوالهوسی چند
مجنون شوم و وارهم از بوالهوسی چند باشد که برآرم بفراغت نفسی چند مردن به ازین زندگی تلخ که بینم بر شکر عیسی نفسان خرمگسی…
ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم
ما سایه صفت سوخته وصل تو ماهیم دور از تو ز بیطالعی بخت سیاهیم گر زندگی ما نه بدلخواه تو باشد بالله که ما زندگی…
لعل او از خون عاشق می بکام خود کشد
لعل او از خون عاشق می بکام خود کشد آه از آنروز که عاشق انتقام خود کشد بد مگو محمود را گر می کشد جور…
گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گردد
گنجی است عشق کز وی صد جان هلاک گردد صد دل خراب گردد صد سینه چاک گردد صافی دلان کدورت بر دل ز کس ندارند…
گرنه بر غم عاشقان کار جهان مشوش است
گرنه بر غم عاشقان کار جهان مشوش است خار چراست یار گل مرغ چرا در آتش است داغ درون چو لاله ام هیچ نگه نمیکنی…
گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدیم
گرچه در رسم ادب از دگران کم نشدیم تا ندیدیم سگ کوی تو آدم نشدیم آه ازین گرمی بازری که پروانه صفت سوخت شمع تو…
گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود
گر میل تو جان سوزس عشاق نمی بود جان همه عالم بتو مشتاق نمی بود بر آینه رویان نظرت گر نفتادی یکصورت مطبوع در آفاق…
گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد
گر صد هزار رنج و تعب باغبان برد گل چون شکفت باد صبا از میان برد آب بقا مجوی که ظلمات روزگار مشکل که خضر…
گر تن شکسته دوا جز هلاک نیست
گر تن شکسته دوا جز هلاک نیست دل با تو گر درست بود هیچ باک نیست هرکس که از غم تو غباریش بر دل است…
گر با من مستی حذر از بیهده گو کن
گر با من مستی حذر از بیهده گو کن در سینه من آی و در فتنه فرو کن چون غنچه دمد بوی ترا ایگل ز…
کوی تو که من از همه کس واپسم آنجا
کوی تو که من از همه کس واپسم آنجا معراج مراد است کجا می رسم آنجا هر کس سخن همنفسی پیش تو گوید ازمن که…
کسی کش بوی آن گل در دماغ است
کسی کش بوی آن گل در دماغ است ز گلزار بهشت او را فراغ است مگر آن گل به بستان شد که لاله ز شرم…
کام از می لعلم مده کز می خمار آید مرا
کام از می لعلم مده کز می خمار آید مرا من عاشق درد توام درمان چه کار آید مرا در انتظار همدمان جانم شد و…
فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید
فیروزی بخت همه کس لعل تو بخشید فیروزه ما بود که هرگز ندرخشید چشم همه بر راه تو بازاست و تو از ناز یکچشم زدن…
غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکین تو
غم نیست کز زهر بلا تلخی کشد مسکین تو تریاک صد تلخی بود یک خنده شیرین تو هرچند بیدردی بود غمگین برآید عاقبت هرکو نشیند…
عمریست کز عشق بتان این شور و مستی میکنم
عمریست کز عشق بتان این شور و مستی میکنم پیرانهسر با کودکان صورتپرستی میکنم جان طایر عشرست و من با دانه خالی خوشم او سوی…
عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش
عاقبت بگذرد این تیره شب غم خوشباش صبح امید شود همدم ما هم خوشباش همه عالم بتو ای خواجه گرفتم که بدند تو گرانی مکن…
صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو
صیدم نکرد غنچه لبی جز بگفتگو من مرغ زیرکم ندهم دل برنگ و بو من کیستم که دولت وصلش کنم خیال خوش دولتی است گر…
شیشه پر از زهر چند چرخ ستم پیشه را
شیشه پر از زهر چند چرخ ستم پیشه را کیست که سنگی زند بشکنداین شیشه را رهزن نقد حیات جز غم و اندیشه نیست می…
شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن کن
شبی در آ ز در ایشمع و خانه روشن کن چراغ طلعت خود نور دیده من کن اگر چو خرمن گل در کنار من نایی…
سینه ایصوفی اگر صاف است چو آیینه ات
سینه ایصوفی اگر صاف است چو آیینه ات هر چه خواهی رو نماید از صفای سینه ات خاطرت گنجینه مهرست بیمهری مباش حیف باشد کر…
سگ کوی تو که شب تا بسحر پیش من است
سگ کوی تو که شب تا بسحر پیش من است مهربانیش ز بهر جگر ریش من است غیرتم با تو چنان است که با خویش…