ترکی ‌که همی بر سمن از مشک نشان ‌کرد

ترکی ‌که همی بر سمن از مشک نشان ‌کرد یک باره سمن برگ به شمشاد نهان‌کرد تا ساده زَنَخ بود همه قصد به ‌دل داشت…

ادامه مطلب

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را مه نماید در صفت رخسار آن دلجوی را شب ‌کجا جوشن بود کافور دیبا رنگ را…

ادامه مطلب

از غم عشقت نگارا دیده پرخون‌کرده‌ام

از غم عشقت نگارا دیده پرخون‌کرده‌ام تا رخ و عارض زخون دیده گلگون کرده‌ام ای بسا شبها که من از آرزوی روی تو از سرشک…

ادامه مطلب

ای خوبتر ز یوسف ز این خوبتر مشو

ای خوبتر ز یوسف ز این خوبتر مشو از چشم بد بترس و زخانه به در مشو یارت منم ز عالم و جایت دل من…

ادامه مطلب

جانا کجا شدی‌ که ز بهر تو غم خوریم

جانا کجا شدی‌ که ز بهر تو غم خوریم هر ساعت از غمان تو آشفته دل‌تریم لیلی دیگری تو به خوبی و دلبری ما در…

ادامه مطلب

عمری گذاشتم صنما در وفای تو

عمری گذاشتم صنما در وفای تو وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو آن چیست از جفا که نکردی به جای من وان چیست از وفا…

ادامه مطلب

اگر یگانه شوی با تو دل یگانه‌کنم

اگر یگانه شوی با تو دل یگانه‌کنم زعشق و مهر دگر دلبران‌کرانه کنم وگر جفا کنی و بگذری ز راه وفا دو دیده تیر جفای…

ادامه مطلب

ای داده روی خوب تو خورشید را نظام

ای داده روی خوب تو خورشید را نظام ای‌گشته عالمی به سر زلف تو غلام بر ماه لاله داری و بر لاله سلسله هرگز که…

ادامه مطلب

جز تو مرا یار و غمگسار نشاید

جز تو مرا یار و غمگسار نشاید بی تو مرا جاودان بهشت نباید صبر من از دل همی بکاهد هر روز عشق توام هر زمان…

ادامه مطلب

عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند

عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزل‌کند دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او عشق او…

ادامه مطلب

امروز بتم تیغ جفا آخته دارد

امروز بتم تیغ جفا آخته دارد خون دلم از دیده برون تاخته دارد او را دلم آرامگه است و عجب این است کارامگه خویش برانداخته…

ادامه مطلب