جانا بیا که صحبت جانانم آرزوست

جانا بیا که صحبت جانانم آرزوست جامی ز باده لب خندانم آرزوست از زاهدی و زهد ریائی دلم گرفت می خوارگی و مجلس رندانم آرزوست…

ادامه مطلب

تا نقاب از مهر رویش دور شد

تا نقاب از مهر رویش دور شد جمله ذرات غرق نور شد حسن او در پرده ذرات کون هم هویدا گشت و هم مستور شد…

ادامه مطلب

تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم

تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم چتر رفعت را بملک لامکان افراختیم چون ظهور کل او اول بنقش ما نمود بار دیگر ما جهان را…

ادامه مطلب

بنمود حسن دوست ز ما آنچنانکه هست

بنمود حسن دوست ز ما آنچنانکه هست آمد عیان بصورت ما هر نهان که هست آئینه ساخت عالم و خود رابخود نمود عکس جمال اوست…

ادامه مطلب

بختم مدد نداد که بینم وصال دوست

بختم مدد نداد که بینم وصال دوست ای کاشکی ز دور به بینم جمال دوست از جان و از جهان بهوایش برآمدم بیرون نرفت از…

ادامه مطلب

ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاینات

ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاینات گشت ذرات جهان پیدا ز انوار صفات مهر ذاتت بی جهات و کیف و کم باشد ولی…

ادامه مطلب

ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شوریده‌ام

ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شوریده‌ام سودای عشق آن صنم بر جان و دل بگزیده‌ام شهباز سلطانم چرا باشد مکانم آشیان چون در هوای…

ادامه مطلب

ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو

ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو جان شیدایم اسیر حلقه گیسوی تو در نماز عشق هرجا روی آورند خلق بود محراب دعا طاق…

ادامه مطلب

ای پرتو جمال تو نورالیقین ما

ای پرتو جمال تو نورالیقین ما گیسوی عنبرین تو حبل المتین ما افسون غمزه تو دلم را ز ره ببرد چشمت برهزنی شده سحر مبین…

ادامه مطلب

آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد

آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد از پیش من بیدل دیوانه چرا شد چون مونس و غمخوار دل خسته ما بود از بهر چه…

ادامه مطلب

از مطرب جمال تو آفاق پر صداست

از مطرب جمال تو آفاق پر صداست عالم زساز عشق چه گویم چه بانو است ساقی بکف پیاله و مطرب سرود گو عالم برقص و…

ادامه مطلب

آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان

آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان از غم عشق یک نفس نیست امان عاشقان نیست بدور ما دلی بی غم عشق یکنفس پرز…

ادامه مطلب

واین الاثافی و این الطلال

واین الاثافی و این الطلال واین الخیام واین الظلال واین الاثاث واین الرثاث واین النساء واین الرجال وفی کل حی و فی کل شئی للیلی…

ادامه مطلب

هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید

هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید هر دم بمن از باب دگر یار درآید جانا بدل پاک نظر کن رخ او بین آئینه صافی…

ادامه مطلب

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان مهر رخسار…

ادامه مطلب

من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسماستم

من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسماستم هم نقش موج و قطره ام، هم جوی و هم دریاستم اول منم، آخر منم، باطن…

ادامه مطلب

مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ام

مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ام منتهای مقصد از خلق جهان من بوده ام پیش ازآن کاسرار غیب آید بصحرای شهود برزخ غیب…

ادامه مطلب

ما رند خراباتی میخواره و مستیم

ما رند خراباتی میخواره و مستیم در عشق تو ازننگ و ز ناموس برستیم بیگانه ز صبر و خرد امروز نبودیم ما عاشق دیوانه هم…

ادامه مطلب

گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم

گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم گه درد نوش خانه خمار کثرتیم در پرتو جمال جهان سوز روی دوست شیدا و والهیم و…

ادامه مطلب

گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف

گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف آن یکی بهتر ز صد حج پیاده بی گزاف در هوای حور و جنت زاهد از دیدار…

ادامه مطلب

عاشقیم و رند و بی نام و نشان

عاشقیم و رند و بی نام و نشان در فنای عشق جانان جان فشان واله و شیدای حسن روی دوست مست جام وصل و فارغ…

ادامه مطلب

شفای این دل بیمار جز لقای تو نیست

شفای این دل بیمار جز لقای تو نیست طبیب جان خرابم کسی ورای تو نیست کسیکه پرسش خسته دلان کند دایم بدور حسن تو جانا…

ادامه مطلب

زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری دگر

زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری دگر از خدنگ غمزه او گشته ام زیر و زبر آن دو ابرو مصحف آیات حسن ایزدیست…

ادامه مطلب

رویش ببین زلف گرفتار آمده

رویش ببین زلف گرفتار آمده سودای سود کرده ببازار آمده بینا که عارفست بوحدت بود مقر اعمی چو منکرست بانکار آمده چون خانه خالی است…

ادامه مطلب

رند و قلاشیم و مست و می پرست

رند و قلاشیم و مست و می پرست از شراب عشق تو رفته ز دست معتکف در کعبه و مسجد بدم در خراباتم کنون افتاده…

ادامه مطلب

دلا در عاشقی مردانه می باش

دلا در عاشقی مردانه می باش بلاکش عاشق فرزانه می باش بهجرش آشنای محنت و غم بوصل از خویشتن بیگانه می باش بصورت گر گدای…

ادامه مطلب

در مقام لی مع الله سیر نیست

(در مقام لی مع الله سیر نیست وحدت محض است اینجا غیر نیست) (در قلندر خانه توحید عشق کعبه و مسجد کنشت و دیر نیست)…

ادامه مطلب

دادیم دل بدست غم عشق آن صنم

دادیم دل بدست غم عشق آن صنم گو دل نگاه دار و مکن بیش ازین ستم بگذر زفکر عالم و با یاد دوست باش چون…

ادامه مطلب

حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه‌ام

حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه‌ام دیدن دیدار تو باشد صفا و مروه‌ام جامه احرام من باشد تجرد از هوا لازم درگاه تو…

ادامه مطلب

چون خیال وصل جانان هست سودای محال

چون خیال وصل جانان هست سودای محال جان شیدایم ز وصلش گشت قانع با خیال تا ز هستی هست باقی یکسر مو وصل نیست نیست…

ادامه مطلب

چه نسبت است به روی تو ماه تابان را

چه نسبت است به روی تو ماه تابان را به پیش مهر توان گفت ذره کیوان را نظر بدیده ما گر کنی عیان بینی ز…

ادامه مطلب

جان ما مست می عشقست از روز ازل

جان ما مست می عشقست از روز ازل کی شود کی تا ابد هشیار مست لم یزل یاد می نارد ز لذات بهشت جاودان گر…

ادامه مطلب

تجلی العشق فی کل المجالی

تجلی العشق فی کل المجالی بوجه جل عن وصف الجمال نیاید شرح حسنش در عبارت کجا در قال آید ذوق حالی درآمد یار در کوی…

ادامه مطلب

تا بما دیدی جمال خویشتن

تا بما دیدی جمال خویشتن واقفی کلی ز حال خویشتن عشق در آئینه روی خویش دید گشت مفتون برجمال خوریشتن عشق در هرجا ظهوری میکند…

ادامه مطلب

بما پیداست حسن طلعت ذات

بما پیداست حسن طلعت ذات صفات و ذات را مائیم مرآت بیا نور تجلی بین ز موسی که موسی میرسد از طور و میقات بتحقیق…

ادامه مطلب

ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغمائی

ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغمائی بغمزه چشم مست او ربود از من من و مائی گناه ما بگو تا چیست جز عشق…

ادامه مطلب

ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس

ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس ماه و خور از مهر رویت نور کرده اقتباس ما براه عشق ترک دین و دنیا گفته…

ادامه مطلب

ای طلعت تو مطلع انوار سعادات

ای طلعت تو مطلع انوار سعادات خورشید جمال تو عیان از همه ذرات حسن همه خوبان شده آیات جمالت ای مصحف رخسار تو مجموعه آیات…

ادامه مطلب

ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خوار باش

ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خوار باش با دشمن و با دوستان یکسر گل بی خار باش گر عاشقی یکرنگ شو، از…

ادامه مطلب

ای بیخبر از حالت رندان خرابات

ای بیخبر از حالت رندان خرابات زین می نچشیدی که شدی سوی مناجات گر نوش کنی جرعه زین جام مصفا آنگاه شوی صوفی صافی ز…

ادامه مطلب

آن هادی ره روان کجا شد

آن هادی ره روان کجا شد وان سرور عارفان کجا شد آن مطلب طالبان صادق وان مونس عاشقان کجا شد آن حجت حق و رهبر…

ادامه مطلب

ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام

ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام شدم در زهد و هشیاری نکونام بده ساقی شراب آتشینم که سازد پخته از یک جرعه صد خام…

ادامه مطلب

از آفتاب روی تو عالم پر از ضیاست

از آفتاب روی تو عالم پر از ضیاست هر ذره را ز مهر جمال تو صد صفاست یکدم نقاب زلف ز رخسار برفکن با عاشقان…

ادامه مطلب

واله و شیداست جانم در هوای عشق تو

واله و شیداست جانم در هوای عشق تو سرنهد دیوانه دل آخر بپای عشق تو بی بلای عشق در عالم نبودم یکزمان تا که بودم…

ادامه مطلب

هر نفس آید صدای عشق کای عاشق درآ

هر نفس آید صدای عشق کای عاشق درآ از حجاب ما و من مردانه یکساعت برآ در هوای وصل جانان بگذر از جان و جهان…

ادامه مطلب

مهر روی تو که تابان ز همه ذراتست

مهر روی تو که تابان ز همه ذراتست حسن او را همه کون و مکان مرآتست نیستی جمله بهستی تو پیدا شده است غیر ازین…

ادامه مطلب

مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد

مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد شادم که غم عشق تو ما را بسرآورد هر عاشق بیدل که شود کشته بعشقش نامرد…

ادامه مطلب

محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس

محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس درخور این شیوه جان پاکبازانست و بس جز خیال زلف و رویت جان مارا روز و شب مونس…

ادامه مطلب

ما رند خراباتی بی نام و نشانیم

ما رند خراباتی بی نام و نشانیم صد خرمن ناموس بیک جو نستانیم ما را بکتابی نبود حاجت ازآن رو کاسرار جهان از ورق روی…

ادامه مطلب

گر وصال دوست میخواهی دلا

گر وصال دوست میخواهی دلا از مقام کفر و ایمان برتر آ تا تو بیگانه نخواهی شد ز خود با خدای خود نگردی آشنا پاکباز…

ادامه مطلب