نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست

نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست ز خامه آنچه برون ریخت نقش پیشانیست درین جریده به تسخیر وحشیان خیال صریر خامه نفس‌سوزی پریخوانیست سروش انجمن…

ادامه مطلب

نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین

نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین سرنوشت ماست نام دیگران ‌همچون نگین یار در آغوش و ما را از جدایی چاره نیست جلوه در کار…

ادامه مطلب

هر که آمد در جان بیکس‌تر از ما می‌رود

هر که آمد در جان بیکس‌تر از ما می‌رود کاروانها زین ره باریک تنها می‌رود از شکست اعتبار آگاه باید زیستن نیست بی‌گرد پری راهی…

ادامه مطلب

هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را

هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را پشت پایی بود معراج این بنای پست را بر فضولی ناکجا خواهی دکان ناز چید جزگشاد و…

ادامه مطلب

هرکه در اظهار مطلب هرزه‌نالی می‌کند

هرکه در اظهار مطلب هرزه‌نالی می‌کند گر همه ‌کهسار باشد شیشه خالی می‌کند بهر حاجت پیش هر کس رو نباید ساختن خفت این تصویر را…

ادامه مطلب

هستی نیاز دیده نمناک کرده‌ام

هستی نیاز دیده نمناک کرده‌ام تا شمع سان جبین زعرق پاک کرده‌ام راهم به کوچهٔ دگر است از رم نفس زبن موج می سراغ رگ…

ادامه مطلب

همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما

همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما کس درتن محفل حریف امتیاز ما نشد پرفشانیهای بی‌رنگ پریزادیم ما…

ادامه مطلب

هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع

هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع به‌کجاست‌کنج قناعتی ‌که در قسم زند از طمع به دو روزه فرصت بی‌بقا که نه…

ادامه مطلب

واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است

واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است سرنوشتم نیز چون نقش نگین گردیده است عمرها شد چون نگاه دیده آیینه‌ام حیرت دیدار حصن آهنین‌ گردیده است…

ادامه مطلب

وضع خطوط جبین از قلم مبهمیست

وضع خطوط جبین از قلم مبهمیست شبهه چه خواند کسی د رورق ما نمیست درکلف ‌آباد وهم درد محبت کراست مقتضی دود و گرد گریهٔ…

ادامه مطلب

یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی

یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی در خطاب غیر هم با من پیامی داشتی یاد باد آن ساز شفقتها که بی ناموس غیر…

ادامه مطلب

یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ

یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ سرکوب پرفشانی چندین سحر برآ با نشئهٔ حلاوت درد آشنا نه‌ای چون نی به ناله پیچ وسراپا شکربرآ ای…

ادامه مطلب

اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع

اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع چه خوش است حرف وصال هم نکند کسی رقم از طمع اگر امتحان دهدت عنان به…

ادامه مطلب

ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم

ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم به پا چو آبله فرسودنست تسکینم ز محو یاد تو آزار کس چه امکان است مژه ندید گرانی ز…

ادامه مطلب

از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد

از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد دیوانه هم از خار بیابان گله دارد در عالم آسودگی از خویش روانیم موج گهر از چیدن دامان…

ادامه مطلب

از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب

از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب صد غنچه وگل است به منقار عندلیب دارم دلی به سینه ز داغ خیال دوست طراح آشیانهٔ گلزار عندلیب…

ادامه مطلب

از ضعف بسکه در همه جا دیر می‌رسم

از ضعف بسکه در همه جا دیر می‌رسم تا پای خود چو شمع‌ به شبگیر می‌رسم وهم علایق از همه سو رهزن دل است پا…

ادامه مطلب

از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند

از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند بوی این‌ گل از ضعیفی در طلسم رنگ ماند سوختیم و مشت خاشاکی ز ما روشن نشد شعلهٔ…

ادامه مطلب

آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست

آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست هیچکس‌غیر از جبین‌آنجا قدم‌بر خاک نیست گریه‌کو، تا عذر غفلت خواهد از ابرکرم می‌کشد رحمت‌تری‌تا چشم ما نمناک نیست…

ادامه مطلب

آفات از هوس به سرت هاله می‌شود

آفات از هوس به سرت هاله می‌شود این شعله‌ها ز دست تو جواله می‌شود زبن‌کاروان چه سودکه هرکس چونقش پا از سعی پیش تاخته دنباله…

ادامه مطلب

اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد

اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد نشان خود به جهانی برم که نام نباشد چه لازم ست به دوشم غم آدا فکند کس حق بقا…

ادامه مطلب

اگر معنی خامشی ‌گل کند

اگر معنی خامشی ‌گل کند لب غنچه تعلیم بلبل ‌کند بساط جهان جای آرام نیست چرا کس وطن بر سر پل‌ کند درین انجمن مفلسان…

ادامه مطلب

امروز ناقصان به کمالی رسید‌ه اند

امروز ناقصان به کمالی رسید‌ه اند کز خودسری به حرف سلف خط‌کشیده‌اند نکارکاملان همه را نقل مجلس ‌است تاکس‌گمان بردکه به معنی رسیده‌اند این امت…

ادامه مطلب

آن فتنه ‌که آفاقش شور من و ما باشد

آن فتنه ‌که آفاقش شور من و ما باشد دل نام بلایی هست یارب به‌کجا باشد بابد به سراب اینجا از بحر تسلی بود نزدیک…

ادامه مطلب

آه از این جلوهٔ نقاب فروش

آه از این جلوهٔ نقاب فروش بحر در جیب و ما حباب فروش تو و صد موج‌ گوهر تمکین من و یک اشک اضطراب فروش…

ادامه مطلب

ای آب رخ از خاک درت دیدهٔ تر را

ای آب رخ از خاک درت دیدهٔ تر را سرمایه ز خون‌گرمی داغ تو جگر را تاگشت خیال تو دلیل ره شوقم جوشیدن اشک آبله…

ادامه مطلب

ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو

ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو شور سپند محفل حسرت شنیده رو از پیچ و تاب دام هوس احتراز کن زین دود همچو…

ادامه مطلب

ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا

ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا بر رخت نظاره‌ها را لغزش از جوش صفا نشئهٔ صدخم شراب‌از چشم‌مستت‌غمزه‌ای خونبهای صد چمن از جلوه‌هایت یک…

ادامه مطلب

ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی

ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی دستار به کهسار میفکن تل برفی همنسبتی جوهر رازت چه خیال است از وهم برون ‌آ،‌ کف این…

ادامه مطلب

ای منت عرق زجبینت برآفتاب

ای منت عرق زجبینت برآفتاب ساغر زند مگر به چنین‌کوثر آفتاب بر صفحه‌ای‌که وصف جمالت رقم زنند از رشتهٔ شعاع‌کشد مسطر آفتاب هیهات بی‌رخت شب…

ادامه مطلب

این انجمن چو شمع مپندار جای ماست

این انجمن چو شمع مپندار جای ماست هر اشک در چکیدنش آواز پای ماست جان می‌دهیم و عشرت موهوم می‌خریم چون‌گل همان تبسم ما خونبهای…

ادامه مطلب

اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کرد‌ند

اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کرد‌ند دل نداری ورنه دل از درد پیدا کرده‌اند هچکس از اختراع این بساط آگاه نیست رنگ می‌بازیم…

ادامه مطلب

با عشق نه نامیست نه ننگم‌ که برآیم

با عشق نه نامیست نه ننگم‌ که برآیم از خانه دگر با که بجنگم‌که بر آیم در عرصهٔ توفیق چو تیغ‌ کف نامرد نگرفت ‌نیام…

ادامه مطلب

باز اشکم به خیالت چه فسون می‌ریزد

باز اشکم به خیالت چه فسون می‌ریزد مژه می ا‌فشرم آیینه برون می‌ریزد هرکجا می‌گذری‌گرد پر طاووس است نقش پایت چقدر بوقلمون می‌ریزد چه اثر…

ادامه مطلب

بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است

بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است سرمهٔ‌خط‌که امشب نور چشم‌کوکب است تشنگان وادی امید را ترکن لبی ای‌که‌جوش‌چشمهٔ‌خضرت‌به‌چاه‌غبغب است یاد زلفت‌گر نباشد دل تپش آواره…

ادامه مطلب

بحث و جدل به افت جان می‌کند طرف

بحث و جدل به افت جان می‌کند طرف سرها به تیغ فتنه زبان می‌کند طرف طعن خسان مقابل صدق مقال توست اظهار راستی به سنان…

ادامه مطلب

بر خیالی چیده‌ایم از دیده تا دل انتظار

بر خیالی چیده‌ایم از دیده تا دل انتظار لیلی این انجمن وهم است و محمل انتظار تا دل از امید غافل بود تشویشی نبود ساز…

ادامه مطلب

برآسمان رسانم وگر بر هوا برم

برآسمان رسانم وگر بر هوا برم مشت غبار خویش ز راهت‌کجا برم گر استخوان من بپذیرد سگ درت بر عرش ناز سایهٔ بال هما برم…

ادامه مطلب

برگ و ساز عندلیبان زین چمن‌ گفتار بود

برگ و ساز عندلیبان زین چمن‌ گفتار بود پرفشانیها بقدر شوخی منقار بود سطر آهی‌ کز جگر خواندم سواد ناله داشت مسطر این صفحه یکسر…

ادامه مطلب

بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است

بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است چشم زخمی‌گر هجوم آرد دعای جوشن است سینه چاکان می‌کنند از یکدگرکسب نشاط از نسیم صبح شمع…

ادامه مطلب

بسکه چون طاوو‌س‌، پیچیده‌ست مستی در سرم

بسکه چون طاوو‌س‌، پیچیده‌ست مستی در سرم جام‌ها در گردش آید گر به خود جنبد پرم گرد بادم‌، مستی‌ام موقوف کوه و دشت نیست هر…

ادامه مطلب

بسکه نیرنگ قدح چیده‌ست در اندیشه‌ام

بسکه نیرنگ قدح چیده‌ست در اندیشه‌ام می‌کند طاووس فریاد از شکست شیشه‌ام تخم عجزم در زمین ناامیدی کشته‌اند ناله می‌بالد به رنگ تار ساز از…

ادامه مطلب

به این تمکین خرامت فتنه در خوابست پنداری

به این تمکین خرامت فتنه در خوابست پنداری تبسم از حیا گل بر سر آبست پنداری غبارم از خرامت ششجهت دست دعا دارد حضور چین…

ادامه مطلب

به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری

به جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری ببالد از مژه انگشتهای زنهاری چوگردباد اسیران حلقهٔ زلفت کشند محمل پرواز برگرفتاری نگه ز پردهٔ آن…

ادامه مطلب

به خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن

به خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن به رنگ رشته فربه گشته‌ام لیک از گره خوردن حضور زندگی، آنگاه استغنا، چه حرفست این نفس را…

ادامه مطلب

به ذوق عافیت ای ناله تا کی در جگر پیچی

به ذوق عافیت ای ناله تا کی در جگر پیچی چه باشد یک نفس خون گردی و بر چشم تر پیچی به جیب زندگی‌تهمت شمرنقد…

ادامه مطلب

به سعی ضعف ‌گرفتم ز دام خویش نجستم

به سعی ضعف ‌گرفتم ز دام خویش نجستم بس است این که طلسم غرور رنگ شکستم ز بس که سرخوشم از جام بی‌نیازی شبنم بهار…

ادامه مطلب

به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان‌ گیر

به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان‌ گیر به رنگ آبله چندی زمین به دندان گیر به سربلندی اقبال اعتبار مناز چو شمع…

ادامه مطلب

به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را

به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را هجوم ناله‌ام آشفته سازد زلف سنبل را چرا عاشق نگیرد ازخطش درس ز خود رفتن که‌بلبل…

ادامه مطلب

به هر جا رفته‌ام از خویشتن راه تو می‌پویم

به هر جا رفته‌ام از خویشتن راه تو می‌پویم اگر نزدیک اگر دورم غبار آن سرکویم هوای ناوکی دارم ‌که هر جاگل‌ کند یادش ببالد…

ادامه مطلب