صبح تمنا دمید، دل چمنستان ‌کنیم

صبح تمنا دمید، دل چمنستان ‌کنیم یوسف ما می‌رسد آینه سامان ‌کنیم حاصل باغ مراد حوصله خواه وفاست آنچه نگنجد به جیب تحفهٔ دامان‌ کنیم…

ادامه مطلب

صفا گل‌ کرده‌ای تا کی غبار رنگ نشکستن‌

صفا گل‌ کرده‌ای تا کی غبار رنگ نشکستن‌ تحیر دارد از مینا طلسم سنگ نشکستن به این عجزی که ساز توست از وضع ادب مگذر…

ادامه مطلب

طبع خاموشان به نور شرم روشن می‌شود

طبع خاموشان به نور شرم روشن می‌شود درچراغ حسن گوهر آب روغن می‌شود پای آزادان به زنجیر علایق بند نیست نام را قش نگینها چین…

ادامه مطلب

عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است

عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است در بهار رنگ هر جا چشم واگردد گل است گر تأمل زین چمن رمز خموشان واکشد در نمکدان…

ادامه مطلب

عبرت انجمن جایی‌ست مأمنی که من دارم

عبرت انجمن جایی‌ست مأمنی که من دارم غیر من کجا دارد مسکنی که من دارم در بهار آگاهی ناز خودفروشی نیست رنگ و بو فراموش…

ادامه مطلب

عزت ‌و خواری دهر آن همه دور از هم نیست

عزت ‌و خواری دهر آن همه دور از هم نیست افسری نیست‌ که با نقش قدم توأم نیست روز و شب ناموران در قفس سیم…

ادامه مطلب

علم و عیان خلق بجز شک نمی‌شود

علم و عیان خلق بجز شک نمی‌شود زین صفحه آنچه نیست رقم حک نمی‌شود تمثال جزو از آینهٔ کل نموده‌اند بسیار تا نمی‌دمد اندک نمی‌شود…

ادامه مطلب

عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم

عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم از شرم خودنمایی خون دلیم و آبیم جوشیده‌ایم از دل با صد خیال باطل دود همین سپندیم اشک همین…

ادامه مطلب

عید است غبار سر راه تو توان شد

عید است غبار سر راه تو توان شد قربانی قربان نگاه تو توان شد امید شهید دم شمشیر غروری‌ست بسمل ز خم طرف ‌کلاه تو…

ادامه مطلب

غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد

غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد به ملک بی‌خللی خاتم جمی دارد گذشتن از سر جرأت‌ کمال غیرت ماست نفس تبسم تیغ تنک دمی دارد…

ادامه مطلب

غیر از حیا چه پیش توان برد در عرق

غیر از حیا چه پیش توان برد در عرق چون اشک سعی تا قدم افشرد در عرق با این هجوم عجز به هرجا قدم زدیم…

ادامه مطلب

فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد

فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد که قطره‌ای به ‌گهر نارسیده سنگ نگردد صفای جوهر آزادگی مسلم طبعی که ‌گرد آینه‌داران نام و…

ادامه مطلب

فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست

فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست عقده چندان نیست اما رشتهٔ ‌ما لاغریست تا بود ممکن نفس نشمرده‌ کم باید زدن ای ز آفت…

ادامه مطلب

قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست

قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست زین ساز مگو تا نفست سرمه نوا نیست از هرچه اثر واکشی افسانه دلیل است سرمایهٔ این…

ادامه مطلب

خودنماییها کثافت جوهریست

خودنماییها کثافت جوهریست شیشه تا در سنگ می‌باشد پریست اعتبار اینجا ندارد عافیت شمع سرتاپاش پامال سریست ‌سروگل ناکرده آزادی مخواه این ثمر وقف بهار…

ادامه مطلب

خیال آن مژه عمریست در نظر دارم

خیال آن مژه عمریست در نظر دارم درین چمن قلم نرگسی به سر دارم نیاز من همه ناز، احتیاجم استغنا گل بهار توام رنگ از…

ادامه مطلب

کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست

کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست ببند لب‌ که جز این نقطه انتخاب تو نیست برون دل نتوان یافت هرچه خواهی یافت کدام‌گنج‌که…

ادامه مطلب

کسی از التفات چشم خوبان‌ کام بردارد

کسی از التفات چشم خوبان‌ کام بردارد که بر هر استخوان صد زخم چون بادام بردارد به قدر زخم چون گل شوخیی انداز مستی کن…

ادامه مطلب

کلک مصوراز چه ننگ‌،‌کرد نظربه‌سوی ما

کلک مصوراز چه ننگ‌،‌کرد نظربه‌سوی ما رنگ شکسته غیرشرم خنده نزدبه روی ما چارهٔ عیب زندگی غیر عدم‌که می‌کند سخت به روی ما فتاد بخیهٔ…

ادامه مطلب

کو شعلهٔ دردی‌که به ذوق اثر داغ

کو شعلهٔ دردی‌که به ذوق اثر داغ خاکستر من سرمه‌ کشد در نظر داغ افسردگی از طینت من رنگ نگیرد چون‌کاغذ آتش زده‌ام بال و…

ادامه مطلب

کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است

کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است هر‌کجا تخم شرردیدیم سنگش خرمن است خاکساران‌، قاصد افتادگیهای همند جاده را طومار نقش پا به منزل…

ادامه مطلب

گر از سایه یک نقش پا برترم

گر از سایه یک نقش پا برترم به اقبال وهم آسمان منظرم به خاکم مده منصب‌ گرد باد مباد از تعین بگردد سرم چو عنقا…

ادامه مطلب

گر بی‌تو نگه را به تماشا هوس افتاد

گر بی‌تو نگه را به تماشا هوس افتاد بر هرچه گشودم مژه در دیده خس افتاد از بخت سیه چاره ندارم چه توان کرد چون…

ادامه مطلب

گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه

گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه خیل طاووس توان ریخت ز پرواز نگاه قید یک حلقهٔ زنجیر خیالی‌است محال دیده تا چندکند منع‌ جنون‌تاز…

ادامه مطلب

گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست

گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست زنگ بر آینه‌ام آب رخ آینه‌هاست نیست آهنگ دگر ذوق گرفتار غمت الفت دام تمنای تو پرواز رساست کشتهٔ…

ادامه مطلب

گرکماندار خیالت در زه آرد تیر را

گرکماندار خیالت در زه آرد تیر را هر بن مو چشم امیدی شود نخجیر را یاد رخسارت جبین فکر را آیینه ساخت حرف زلفت‌کرد سنبل…

ادامه مطلب

گل بر رخت‌گشود نقاب‌کشیده را

گل بر رخت‌گشود نقاب‌کشیده را آیینه آب داد ز روی تو دیده را عمریست درسم‌از لب‌لعل خموش تست یعنی شنیده‌ام سخن ناشنیده را ماییم و…

ادامه مطلب

گهی حجاب وگه آیینهٔ جمال توام

گهی حجاب وگه آیینهٔ جمال توام به حیرتم‌ که چها می‌کند خیال توام مزاج شوقم از آب وگل تسلی نیست جنون سرشته غبار رم غزال…

ادامه مطلب

ما راکه نفس آینه پرداخته باشد

ما راکه نفس آینه پرداخته باشد تدبیر صفا حیرت بی‌ساخته باشد فرداست که زیر سپر خاک نهانیم گو تیغ تو هم به سپهر آخته باشد…

ادامه مطلب

مباد دامن‌ کس‌ گیرم از فسون غرض

مباد دامن‌ کس‌ گیرم از فسون غرض کف امید حنا بسته‌ام به خون غرض توهم آینهٔ احتیاج یکدگرست منزهیم وگرنه ز چند و چون غرض…

ادامه مطلب

محرمانی‌ که به آهنگ فنا مسرورند

محرمانی‌ که به آهنگ فنا مسرورند تپش آماده‌تر از خون رگ منصورند نامجویان هوس را ز شکست اقبال کاسه‌ها آمده بر سنگ و همان فغفورند…

ادامه مطلب

مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری

مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری آبله‌ای ‌کو که نهم در قدم خویش سری نیست درین هفت چمن چون قدت ای غنچه دهن گلبن…

ادامه مطلب

مطلبی‌ گر بود از هستی همین آزار بود

مطلبی‌ گر بود از هستی همین آزار بود ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود زندگی‌جز نقد وحشت درگره چیزی نداشت کاروان رنگ و بو…

ادامه مطلب

مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد

مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد که همچون مو خط پیشانی‌ام بالیدنی دارد خیال توست دل را ساغر تکلیف معشوقی ز پهلوی جمال آیینه‌ام…

ادامه مطلب

من و دیوانه‌خو طفلی ‌که هر جا سر کند بازی

من و دیوانه‌خو طفلی ‌که هر جا سر کند بازی دو عالم رنگ بر هم چیند و ابتر کند بازی خیال چین ابروی تو هر…

ادامه مطلب

می جام قناعت اگر بچشی المی ز جنون هوس نکشی

می جام قناعت اگر بچشی المی ز جنون هوس نکشی چه ‌کم است عروج دماغ غنا که خمار توقع ‌کس‌ نکشی درجات سعادت پاس ادب…

ادامه مطلب

ناتمام همتی تا عجز سامان نیست سر

ناتمام همتی تا عجز سامان نیست سر حیف این پرگار قدرت پا به دامان نیست سر بی‌جگر در عرصهٔ غیرت علم نتوان شدن جز به‌…

ادامه مطلب

نباشد یاد اسباب طرف وحشت‌گزینی را

نباشد یاد اسباب طرف وحشت‌گزینی را شکست دامنم بر طاق نسیان ماند چینی را ز احسان جفا تمهید گردون نیستم ایمن که افغان‌کرد اگر برداشت…

ادامه مطلب

ندانم بازم آغوش‌که خواهد شد دچار امشب

ندانم بازم آغوش‌که خواهد شد دچار امشب کنارم می‌رمد چون پرتو شمع ازکنار امشب ز جوش ماهتاب این دشت و درکیفیتی دارد که‌گویی پنبهٔ میناست…

ادامه مطلب

نشاط این بهارم بی‌گل روبت چه‌کار آید

نشاط این بهارم بی‌گل روبت چه‌کار آید توگرآیی طرب آید بهشت آید بهارآید ز استقبال نازت‌گر چمن را رخصتی باشد به صد طاووس بندد نخل…

ادامه مطلب

نغمه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما

نغمه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما مطربی کوکز سر ناخن‌کشد تصویر ما سرمه تفسیر حیا عنوان‌کتاب عبرتیم تهمت تقریرنتوان بست برتحریر ما قبل و…

ادامه مطلب

نفس را شور دل از عافیت بیگانه‌ای دارد

نفس را شور دل از عافیت بیگانه‌ای دارد ز راحت دم مزن زنجیر ما دیوانه‌ای دارد غبارم در عدم هم می‌تپد گرد سر نازی چراغم…

ادامه مطلب

نقطهٔ دل‌گرد خودگشت و خط پرگار شد

نقطهٔ دل‌گرد خودگشت و خط پرگار شد گردش این سبحه تا هموار شد زنار شد ساز استعداد این محفل تحیر نغمه بود قلقل مینا به…

ادامه مطلب

نمی‌دانم ز گلزارش چه گل چیده‌ست حیرانی

نمی‌دانم ز گلزارش چه گل چیده‌ست حیرانی به چشمم می‌کند موج پر طاووس مژگانی شوم محو فنا تا خاک آن ره بر سرم باشد مباد…

ادامه مطلب

نه تنها ناامید وصل یارم دورم از دل هم

نه تنها ناامید وصل یارم دورم از دل هم زبس حرمان نصیبم پیش من لیلی‌ست محمل هم حضور عافیت از فکر خویشم برنمی‌آرد درین بحر…

ادامه مطلب

نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست

نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست دل و دیده غوغای مستانه ایست ز دل ششجهت شیشه‌ها چیده‌اند جهان حلب خوش پریخانه‌ایست به هرگردبادی‌کزین دشت…

ادامه مطلب

نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست

نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست بهزادیِ تو دست ز دنیا کشیدنست چون موم با ملایمت طبع ساختن درکوچه‌های زخم چو مرهم دویدنست این…

ادامه مطلب

نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم

نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم صاحب خفتان شرمم عیب‌پوشی چلقدم منفعل نشو و نمای سر به جیبم داده‌اند رستن مو می‌کشد…

ادامه مطلب

هر کجا شمع تماشای تو روشن می‌شود

هر کجا شمع تماشای تو روشن می‌شود از زمین تا آسمان آیینه خرمن می‌شود ما ضعیفان لغزشی داریم اگررفتار نیست سایه را از پا فتادن…

ادامه مطلب

هرچه از مدت هست و بود است

هرچه از مدت هست و بود است دیرها پیش خرام زود است نفیت اثبات حقیقت دارد خاک گشتن همه جا موجود است اگر از بندگی…

ادامه مطلب