دوست دارم در وصفت

دوست دارم در وصفت کلمات را عوض کنم اما جایت را نه نامت را بر سینه‌ام خال کوبی می‌کنم تا در هر نفس کشیدن با…

ادامه مطلب

در جغرافیای زندگی

در جغرافیای زندگی مرز های بسته را از سیم های خاردار ، رد کن شما می توانید بانو انعکاس صدای تان نان! کار! آزادی! تا…

ادامه مطلب

تنها ترين مسافرى جامانده

تنها ترين مسافرى جامانده در امتداد خستگىِ جاده به مقصد آغوش تو مى انديشد اما تو ! چقدر بى خيال از كنار خاطرات شب هاى…

ادامه مطلب

بهار آمد

بهار آمد یک دامن گل چیدم تا فرش قدم‌هایت کنم لبخندت موسیقی زندگی ست که بر رگ‌هایم شناور است طنین صدایت عاشقانه بر قلبم حک…

ادامه مطلب

بر شانه‌ی بهار

بر شانه‌ی بهار بغض زنان را بدرقه کنید از اشک های ریخته‌ی در خیابان نقاشان فقط موج موهای خالی از لبخند را می‌کشند زنی آرزو…

ادامه مطلب

اگر جنگ

اگر جنگ نمى بود! كاش جنگ نمى بود سفرها نان مى داشت سلاح گل شليک مى كرد گلوله ها گل مى نوشتند كلمه مهاجر رنگ…

ادامه مطلب

هنوز طعم بوسه هایت

هنوز طعم بوسه هایت بر لب هایم مانده نسیم نفس هایت بر چهره ام می وزد هنوز عطر تنت را حس میکنم ماهی های احساس…

ادامه مطلب

نامت را دوباره صدا میزنم

نامت را دوباره صدا میزنم از گلوی آرامم که زمزمه عاشقانه را هر روز برایت میخواند تنگ در آغوش خیال گرمی دستان نوازشگرات را بر…

ادامه مطلب

ما دچار شادی امواج شدیم

ما دچار شادی امواج شدیم صخره ها بر قایق نیمه جان ما شلیک کردند چه بی رحمانه! هوای غصه بر تن ما بارید مثل طعمه…

ادامه مطلب

قایق را پارو باید زد

قایق را پارو باید زد صخره ها را طی کرد تا به جزیره چشمانت رسید در محاصره آغوشت قلبم می تپد بلندی قامتت لبخندت کودک…

ادامه مطلب

زیر چتر ، برگ‌های طلایی

زیر چتر ، برگ‌های طلایی آرام آرام پاییز را به یاد روز های، با تو بودن نقاشی می‌کنم وزش باد برگ‌ها را به رقص آورده…

ادامه مطلب

دل لرزه هایم ، از حد گذشته

دل لرزه هایم ، از حد گذشته دستانم می لرزد دیگر تن خاکی ام را نقاشان با مداد می کشند خنده هایم را زیر چادر…

ادامه مطلب

خیابان

خیابان در خیابان های مزدحم در میان هزاران عابر سر گردان می گردم تا عطر تن ات را دو باره بشنوم در میان بوق های…

ادامه مطلب

جرمم عشق است

جرمم عشق است كه از نيم نگاهى دزدانه ات آغاز شد تا پشت ميله هاى تاريك چشمانت كشاندم بگذار حبس آغوشت باشم آزادى نميخواهم عاقله…

ادامه مطلب

به تو مى‌ انديشم

به تو مى‌ انديشم به فاصله ها قايق را عبور از آب پارو بايد زد صخره ها را گل بايد كاشت دريا را پلى از…

ادامه مطلب

بر ساقه های بی‌جان

بر ساقه های بی‌جان جوانه می‌زند نو نهالان تا صدای شان انعکاس کند بر جنگلی که پرندگان‌اش می‌خزند و‌ مردمان شهر سرگردان به دنبال هیچ‌اند…

ادامه مطلب

آغوشت

آغوشت آرام ترین‌ بستر روی زمین‌ است بوسه هایت مسافران زود گذر اند نگران نیستم دفترم را پر کردم از خنده هایت عاقله قریشی

ادامه مطلب