عاقله قریشی
اگر جنگ
اگر جنگ نمى بود! كاش جنگ نمى بود سفرها نان مى داشت سلاح گل شليک مى كرد گلوله ها گل مى نوشتند كلمه مهاجر رنگ…
هنوز طعم بوسه هایت
هنوز طعم بوسه هایت بر لب هایم مانده نسیم نفس هایت بر چهره ام می وزد هنوز عطر تنت را حس میکنم ماهی های احساس…
نامت را دوباره صدا میزنم
نامت را دوباره صدا میزنم از گلوی آرامم که زمزمه عاشقانه را هر روز برایت میخواند تنگ در آغوش خیال گرمی دستان نوازشگرات را بر…
ما دچار شادی امواج شدیم
ما دچار شادی امواج شدیم صخره ها بر قایق نیمه جان ما شلیک کردند چه بی رحمانه! هوای غصه بر تن ما بارید مثل طعمه…
قایق را پارو باید زد
قایق را پارو باید زد صخره ها را طی کرد تا به جزیره چشمانت رسید در محاصره آغوشت قلبم می تپد بلندی قامتت لبخندت کودک…
زیر چتر ، برگهای طلایی
زیر چتر ، برگهای طلایی آرام آرام پاییز را به یاد روز های، با تو بودن نقاشی میکنم وزش باد برگها را به رقص آورده…
دل لرزه هایم ، از حد گذشته
دل لرزه هایم ، از حد گذشته دستانم می لرزد دیگر تن خاکی ام را نقاشان با مداد می کشند خنده هایم را زیر چادر…
خیابان
خیابان در خیابان های مزدحم در میان هزاران عابر سر گردان می گردم تا عطر تن ات را دو باره بشنوم در میان بوق های…
جرمم عشق است
جرمم عشق است كه از نيم نگاهى دزدانه ات آغاز شد تا پشت ميله هاى تاريك چشمانت كشاندم بگذار حبس آغوشت باشم آزادى نميخواهم عاقله…
به تو مى انديشم
به تو مى انديشم به فاصله ها قايق را عبور از آب پارو بايد زد صخره ها را گل بايد كاشت دريا را پلى از…
بر ساقه های بیجان
بر ساقه های بیجان جوانه میزند نو نهالان تا صدای شان انعکاس کند بر جنگلی که پرندگاناش میخزند و مردمان شهر سرگردان به دنبال هیچاند…
آغوشت
آغوشت آرام ترین بستر روی زمین است بوسه هایت مسافران زود گذر اند نگران نیستم دفترم را پر کردم از خنده هایت عاقله قریشی
یلدا
یلدا هنوز خورشید میدرخشید سفره یلدا را پهن کردم شاخه های گل را برای تزیین چیدم شمع و آیینه گذاشتم برای نور و روشنایی زندگی…
میخواهم شعری بنویسم
میخواهم شعری بنویسم در وصف میهن که آخرش ارتباطی به جنگ نداشته باشد عاقله قریشی
گناهِ چشم نبود
گناهِ چشم نبود برق چشم تو آتش افگند در خرمنم كاش اين قدر قشنگ نبود منظره رود چشمانت تا هر رهگذرى را شوق غرق شدن…
عید آمد و من هنوز
عید آمد و من هنوز خیال آمدنت در سر دارم تا شفق بیدارم استخاره می گیرم دانه های تسبیح آمدنت !را مژده میدهند لبخند روی…
زنی، در بافت خیالاش!
زنی، در بافت خیالاش! غرق پرواز بلندست رویا هایش را به آسمان شفاف میسپارد قلباش زخم خورده از نا بسامانی های روزگار! پیش خدا گله…
دفتر خاطراتم
دفتر خاطراتم با نوشته های اشک آلود سنگین تر شده نمیدانم کدام صفحه اش را بخوانم از غروب؟ درخشش خورشید از پشت پنجره؟ از عبور…
خیابان ها از عبور خالی اند
خیابان ها از عبور خالی اند وقتی دختران کتابهای شان را مخفیانه میخوانند حرف ها بغض شدند نمی ریزد از دهان لای چادری پر چین…
تند باد های وحشی
تند باد های وحشی آینده سازان را به یغما بردند دختران! به کجا کوچ نموده اید؟ که در و دیوار مکتب دل تنگ صدای تان…
به دنبالت ، سر گردان
به دنبالت ، سر گردان شبها را سحر میکنم تا خود را پیدا کنم گم شده ام ! میان آرزوهای که خیال اش را میبافم…
با هزاران امید
با هزاران امید میخواستم همسفرم بمانی ابر باریدن گرفت هر دو زیر چتر پناه بردیم اما باد حسود نگذاشت میدانم ! سهم من نیستی دزدیده…
از نگاهت
از نگاهت فهمیدم دوستم داری سرود عشق را زمزمه میکنم گلهای پیراهنم را پیش قدمهایت میریزم بیا! سکوت لبانت را بشکن قطره قطره عسل بریز…
و من، راهی کوچههای کابلم !
و من، راهی کوچههای کابلم ! برف باریدن گرفت تن پوشیده از برف درختان شاخهها هم! فقط قلب پاک تو را، نقش بسته اند قدم…
نام تو را صدا میزنیم
نام تو را صدا میزنیم از سکوت زنانه خویش اشکهای ما صفحات روزنامه ها را سنگین کرده زنان ،پرنده ی در بند نیستند برای خشم…
گل باش
گل باش اگر روزی باران نبارید زمین ترک خورده را زینت بدی جای شلیک گلوله جوانه بزن غنچه کن در قلب هر انسان گل کن…
عکس یاد گاری را
عکس یاد گاری را كشيدم بيرون ز لا به لاى ورق هاى كهنه ى حافظ دوباره تازه شد آن يادهاى رنگارنگ دوباره برد مرا تا…
زنها نمی شکنند
زنها نمی شکنند زخم ها را مرهم مى شوند شمشيرها را گلدوزى مى كنند جاده ها را راه مى روند سفره را سير مى كنند…
دستانت را
دستانت را بر بافت موهایم قفل کن تا دل لرزه ها آرام شود پيش از ويران شدن شهر دل تهداب عشق را محكم كن تا…
خواستم بسرایم
خواستم بسرایم در وصف آزادی به فکر سربازان در نبرد افتادم که شجاعانه مقامت میکنند به دستان حنا بسته زنان جوانی که هنوز منتظر اند…
تمام خواب های که دیده ام
تمام خواب های که دیده ام خیال های که بافتم از تمام زیبایی های دنیا همه فقط ترا از من می خواستند عاقله قریشی
به کجا کوچ میکنی
به کجا کوچ میکنی در این پاییز مگر زوزه ی باد را نمی شنوی؟ فریاد میزند غرورت را به کجا دفن میکنی؟ بعد شکستن دل…
از طنین نفس هایت
از طنین نفس هایت زمین دوباره سبز میشود غنچه های پیراهنم گل می کنند تا فرش راهت شوند بر بام ایستاده ام به تماشای هلال…
وطنم! وصف زیبایی تو آنقدر زیاد است
وطنم! وصف زیبایی تو آنقدر زیاد است که در سروده سپید من نمیگنجد بهترین واژهها را باید نوشت قشنگیات! کابوس سنگها را میشکند آب و…
موهایم را
موهایم را به باد سپردم تا به ساحل دلت موج بزند اهل خیال بافی ام موهایم را رها میکنم رویا هایم با تو باشد از…
گروه پادگانه
گروه پادگانه روزگاری قشنگی داشتیم دست به دست هم گام به گام، جاده خاکی را هم صدا هم دل با صمیمیت زمزمه می کردیم…
صدایت را ثبت
صدایت را ثبت و چشمانت را نقاشی کردم برگ های خاطرات را در لابه لای برگ های دفترم گذاشته ام چنان با تو در آمیختهام…
زندگی ادامه دارد
زندگی ادامه دارد در پیراهنی که! قشنگتر میشویم در نقاشی که لبخند میزنیم در بیت های شعری که ما را عاشقانه به آغوش می کشد…
دشت هاى مزار
دشت هاى مزار با لب هايت چه نسبت دارند؟! كاش خاك بودم با لبخند ات يك دشت لاله از سينه ام مى روياندى عاقله قریشی
دختری مو های بلندش را شانه میزد
دختری مو های بلندش را شانه میزد در کتاب رویا هایش با خیالات خودش بازی میکرد با شنیدن صدای لرزان مادرش “زود باش ، باید…
جنگ
جنگ میدانی از تو متنفرم کاش می شد اسمت را از دنیا پاک کرد کاش میشد سیلاب توفان زلزله تو را ببلعد دیگر اشک غم…
به بلندی پامير
به بلندی پامير صدايت ميكنم طنين برگشت صدايم نام توست سنگ ها بيدار مى شوند اما از تو صدايى نمى شنوم عاقله قریشی
باز هم انفجار
باز هم انفجار روز مان با دود و بوى باروت ، خون آغاز مى شود باز صداى ناله و شيون هاى جانسوز زن و مرد…
از سرم
از سرم چون انبوه جنگلى كه آتش گرفته، پرنده هايى پريشان تا آسمان پنجشير پر مىكشند و دوباره به اين آتشكده بر مىگردند منتظرم قاصدك…
هواى تازه مى وزد
هواى تازه مى وزد دوباره سبز مى شود زندگى بهار در راه است دوباره گل و شاپرک جوانه مى زند ز لاى شاخه هاى سرخ…
میخواهم رو به رویت بنشینم
میخواهم رو به رویت بنشینم نگاهم را غرق در چشمان عسلی ات کنم تا از دیدارت سیراب شوم حتی وقتی نیستی از خاطره ها بهار…
کنار برکه
کنار برکه به تماشای قو نشسته بودم نگاهت مرا به تور انداخت رقص لبانت برد مرا تا کرانه آبی در خیالم سرم را روی شانهات…
شگوفا میشوی
شگوفا میشوی از لابه لای گلهای رُز پروانه های مست بالک زنان هم صدایت میشوند زنبور های عسل شیرنی زبانت را چشیده اند پیش از…
زیباست اینجا
زیباست اینجا صدایت پیچیده گوشه های چادرم بیرون زدند برای رقصیدن لشکر موهایم نشسته برای نوازش دستانت دمیدی میان گلهای پیراهنم رنگ های قالین از…