شیخ عبدالقادر گیلانی
دل زنگار خورده
دل زنگار خورده نامه ای دارم از شب سیه تاریک رنگ با وجود از تو نیم نومید یارب هیچ رنگ از سیه روئی محشر یادم…
تجلّی جمال
تجلّی جمال گرنخواهدبود اندر صدرجنّت وصل یار قعر دوزخ عاشقان خواهند کردن اختیار حورعین هر چند می دارد جمال با کمال تو برابر با تجلّی…
ازدست عشق
ازدست عشق از خان و مان آواره ام از دست عشق از دست عشق سرگشته و بیچاره ام از دست عشق از دست عشق ای…
نورایمان
نورایمان دوست می گوید که ای عاشق اگر داری صبور ازفراق ما منال وصبر کن تا نفخ صور اندر آن مجلس که بیند خلق دیدار…
فرهاد و بیستون
فرهاد و بیستون شاخِ گل از نازکیّ یار یادم می دهد برگ گل زان گلرخ رخسار یادم می دهد چون روم درکوه تا از یاد…
دل زار
دل زار بگو با این دل زارم کشد جور و جفا تا کی کجائی لذت شادی ،غم و درد و بلا تا کی شدم بیگانه…
پهلوی دل
پهلوی دل تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل لیک میترسم، شود پیوسته در پهلوی دل دل ز من گم گشت اکنون روزگاری شد…
آرزوی یار
آرزوی یار عشق و بدنامی ودرد وغم به ما شد یارغار تا محمّد وار باشد عاشقان را چاریار آرزوی یار داری یار میگوید بیا تا…
نشان یار می جویم
نشان یار می جویم بخود مشغول می گردم که از خود یار می جویم گهی در دل گهی درسینه افگار می جویم دمی کو هست…
عشق حق
عشق حق هرکه درپیش توبرخاک بمالد رخسار ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار دگران گربه قدم برسرکوی تو روند من به سر برسرکوی تو…
دل پرغم
دل پرغم گر دل غم پرور ما غمگساری داشتی با بلا خوش بودی و در غم قرار داشتی نام مجنون در جهان هرگز نبوده این…
پیرکنعان
پیرکنعان گرندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا سرومن آغشته دراشک جگرخون من است فارغم گرباغبان نگذاشت در بستان…
آرزو دارم
آرزو دارم روزنی جز زخم تیرش در سرای تن مباد غیر داغ حسرتش تا بام آن روزن مباد عاشق روی بتان یا رب مبادا هیچکس…
نسیم رضوان
نسیم رضوان چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم از بدی خود چرا ترسی تو آخر ای لئیم تو یتیمی با تو او…
طلب آمرزش
طلب آمرزش نه چندانی گنه کارم که شرح آن توان دادن خداوندا بروی من نیاری وقت جان دادن خداوندا مرا بستان ز شیطان هوای نفس…
درباغ رضوان
درباغ رضوان خوش آن غوغا که من خود را به پهلوی تو میدیدم توسوی خلق می دیدی ومن سوی تو می دیدم نمی دانم مرا…
جمال یار
جمال یار ندارم گرچه آن دیده که بینم درجمال تو نیم نومید چون عمرم گذشت اندرخیال تو تو جنّت را به نیکان ده ،منِ بد…
هرچه خواهی بطلب
هرچه خواهی بطلب سیصد و شصت نظر راتبه بنده ماست بنده را مرتبه بنگرزکجا تا به کجاست بیوفائی مکن و ازدرِ ما دور مرو زانکه…
قلعه روحانیان
قلعه روحانیان بازکشم لشکر وتا به فلک بر روم قلعه روحانیان گیرم و برتر روم من ملک مقبلم لیک در این منزلم صفدر و بس…
درد بی حدّ
درد بی حدّ گفتا کیی توبا ماگفتم کمین غلامت گفتا مگر تومستی گفتم بلی زجامت گفتا چه پیشه داری گفتم که عشقبازی گفتا که حالتت…
پای دل
پای دل پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است من ندانم کین دل…
ناله های من
ناله های من من که هستم زنده دور از دلربای خویشتن گر برفتم می کشد بازم به جای خویشتن نه مرا در خانه کس راه…
طعنه بدخواه
طعنه بدخواه من نمی گویم که جور روزگارم میکشد طعنه بدخواه و بد عهدی یارم میکشد دور از او بی طاقتی باشد که روزی چند…
دل مجروح
دل مجروح ای ذکر تو را در دل ، هر دم اثری دیگر وای از تو به ملک جان دارم خبری دیگر از تیر ملامت…
بی ماه روی تو
بی ماه روی تو هرگز مباد آنکه بهشت آرزو کنم خود را به هیچ ، بهر چه بی آبرو کنم چندین هزار جان گرا میشود…