شهلا دانشور
ماه ايوان تو باشم كه هويدا نشوم
ماه ايوان تو باشم كه هويدا نشوم جز به چشمان تو در چشم كسي جا نشوم دلبرم، همسفرم، بر به برم، تاج سرم نفست در…
گفتا دهنت شبيه ماهي واري
گفتا دهنت شبيه ماهي واري كردار تو خاندان شاهي واری ديدم به خیال من گلستان میرفت همبستر گل شداشتباهی واری شهلا دانشور
غمهای کهن را نشود دور بريزيم
غمهای کهن را نشود دور بريزيم بر نزد یکی قافله ي مور بريزيم اين است روال زندگي من و تو بگذر به حيات مان دمي…
شعر من را لمس کن بین لبت معشوق جان
شعر من را لمس کن بین لبت معشوق جان تا بماند این سیاهی سینه سینه جاودان مثل رنگ و نی تو رنگی و میانم میچکی…
سخت است كه نام شب يلدا ببريم
سخت است كه نام شب يلدا ببريم دل را به چه شاد، سير بي جا ببريم آغشته به خون مادر ميهن ما ما سفره ي…
دوست دارم ژل شوم افتاده درگیسوی او
دوست دارم ژل شوم افتاده درگیسوی او تا ببوسم مو به مو هر تار تار موی او دوست دارم گَرد باشم تا بگیرد بادها لحظهی…
درياي پر از عشق و جنون است نگاهش
درياي پر از عشق و جنون است نگاهش از مستی و ازنشئه فزون است نگاهش هر لحظه که قربان نگاهش بشوم ، باز جان میدهدم…
در اوج زندگانی مرگ را آدم بغل کرده
در اوج زندگانی مرگ را آدم بغل کرده مرا كه حسرت عشق تو دارم غم بغل كرده صدف با رفتنِ گوهر، و ماهي دور از…
حرف بزن عاشقت و دل دقم
حرف بزن عاشقت و دل دقم گونهی من جوي شد از هق هقم در تو وفا نیست بمان موج وار من که به سنگینی خود…
چشم تو يعني كه الهام هزاران شعر تر
چشم تو يعني كه الهام هزاران شعر تر اين غزل افتاده اما لاي مويت بيشتر از الفباي كتاب (مو پريشانت) رديف- گِردكردم (ر) و يك…
تو دوست دارمي كه بگفتي براي من
تو دوست دارمي كه بگفتي براي من جمله دروغ بودو نداري هواي من؟ “باور نمیکنی به چه حد دوست دارمت؟ یعنی دروغ بوده همه گریه…
پخته گي ملت ما وحدت است
پخته گي ملت ما وحدت است اوج ما يكپارچه گي ملّت است. ما ز دامان حوا و آدميم در حصار زندگاني همدميم شهلا دانشور
به عذر نزد تو گويم ببخش جانم را
به عذر نزد تو گويم ببخش جانم را كه جز تو بر دل خود هيچ كس ندادم جا كه جز تو هيچ كسي عشق من…
بروناز پنجره پا ميگذارم
بروناز پنجره پا ميگذارم که ماه و آسمان را دوست دارم چو باران میپسندیدی؛ من امشب وجودم را به باران ميسپارم. شهلا دانشور
با چشم خودت شرابی ام کن
با چشم خودت شرابی ام کن با شور دل انقلابی ام کن رضوانم و باغبان من باش با عطر خدا گلابی ام کن آویز به…
آمد كه پاره هاي دلم را رفو كند
آمد كه پاره هاي دلم را رفو كند خود را به پیش آينه ای رو به رو كند باران شود به خاك ترك خورده ي…
از آسمان دلم تك ستاره گم كردم
از آسمان دلم تك ستاره گم كردم نماد عشق،همان ماهپاره گم كردم شبيه ابر گلويم گرفته اي باران!! سرشك ابر ترا پاره پاره گم كردم…
ای خاک سرخ خفته بخون ای دیار من
ای خاک سرخ خفته بخون ای دیار من ای مادر شكسته پراز انفجار من این جیم و نون و گاف رهایت نمیکند مسئول قصههای…
وای وای از این همه مجبوریم
وای وای از این همه مجبوریم فصل دوری شام زنده گوریم عيد، آمد رشقهیی پوشیده ام ظاهراً سبز از درون نا جوريم خواهرم ميگفت: مي…
میرسی عاشقانه میخندم، زیر رنگین کمانِ بعداز ظهر
میرسی عاشقانه میخندم، زیر رنگین کمانِ بعداز ظهر حرفهای مرا بیا بشنو، عصرها از زبانِ بعداز ظهر میرسی لیک در خیالاتم، هر چه زیباست نقش…
من از نعمات دنيا چشم سيرم
من از نعمات دنيا چشم سيرم به غير از ذكر تو از هرچه تيرم اگر عزرئیلی آید سراغم بگیرم نام تو بعدن بمیرم شهلا دانشور
ما را چرابه چشمه ی جادو نمي بري
ما را چرابه چشمه ی جادو نمي بري بر حلقه هاي ساحر گيسو نمي بري اي ماه! من ستاره ي دنباله دار عشق گردِ تنت…
گاهي به خيال او اگر سر بزنم
گاهي به خيال او اگر سر بزنم پشتِ درِ سنگي دلش در بزنم چون ناشنوا و یک ستاره افغان فرياد کنار گوش یک کر بزنم…
عطوفت هست بر چشم تر او
عطوفت هست بر چشم تر او فدا كاريست روي ديگر او كسي پرسيد از من آن ملك كيست؟ گرفتم اسم پاك #مادر او شهلا دانشور
شعر دنیایِ مرا در عالم رويا نوشت
شعر دنیایِ مرا در عالم رويا نوشت عشق آمد پای شعرم، شاعر دلها نوشت شعر افشا كرد آنچه در درونم خفته بود عشق من را…
سخن از صلح گفتن ناق باشد
سخن از صلح گفتن ناق باشد اگر موضوعِ خوب و داغ باشد به طالب دادن آغوش و دستي مثال پنبه و چقماق باشد شهلا دانشور
دوباره این شبو این چشمهای تقطیرم
دوباره این شبو این چشمهای تقطیرم و ماه شاهد حالم که سخت دلگيرم چقدر با خودو تدبير خويش درگيرم چه خوابهای مرا خورده شام تقديرم…
دل اي دل سخت داري بيقراري
دل اي دل سخت داري بيقراري مگر از او چه ديدي جان نثاري همان مهتاب ميداند غمت را كه دارد مثل تو شب زنده داري…
دارو ندار من شدی ،دارمت و ندارمت
دارو ندار من شدی ،دارمت و ندارمت جان زتو سبز ميشود،در دل جان بکارمت قدسی آفرینشی، ای دل و جان فدای تو یا که به…
چيغ مانده به گلويم خفقان مثليکه
چيغ مانده به گلويم خفقان مثليکه لال گويد غم دل را بزبان مثليکه ريشه در خاك وطن كرده چنان آفت قرن خوب پيچيده به درد…
چراغ بزم مني شاعر ديار توام
چراغ بزم مني شاعر ديار توام چنانکه عشق به وحدانیت، دچار تو ام تمام قهر تو بالای چشم، می فهمی؟ اگر مرا بزنی هم در…
تو دور هستی و در دل امید دیدن نیست
تو دور هستی و در دل امید دیدن نیست چقدر راه زنم شیمهی دویدن نیست خوشم به درد جدایی، فراقِ هستی سوز که جاودانگی عشق…
پر پرواز را تا یاد کردم
پر پرواز را تا یاد کردم قفس گفته قفس، بیداد کردم چمن بی نغمه در گوش کلاغان سکوت محض را فریاد کردم شهلا دانشور
به روايت تصوير
به روايت تصوير غزل ناب آفرين اي بي بها دل مدام از عشق گفتي بی صدا دل هزاران بار گفتم در دو گوشت بمان آرام…
برو سنگر بگیر ای مرد میدان
برو سنگر بگیر ای مرد میدان شبیه شیر بر حلق کلاغان اگر مُردي شهید ملک میشی اگر ماندی زجمع قهرمانان شهلا دانشور
با اسب وحشی نظرت میدوانیاش
با اسب وحشی نظرت میدوانیاش آخر به سرزمین تنت میکشانیاش امشب گمان کنم که شبیه شب دگر انگار در خیال سگت مینشانیاش شیرینکلام و چربزبان……
الحذر از کله پوچاني كه توهينت كند
الحذر از کله پوچاني كه توهينت كند تا شوي هم سطح شان از اوج پايينت كند جرقهی چقماق باشد همزبان با جاهلان تا درین دَلدَل…
آدمي آينه ي معنويَتِ همديگر است
آدمي آينه ي معنويَتِ همديگر است آنكه كس را ميكند توصيف خود نيك اختر است چونكه بر مقياس خود ديدي ذات مردمان بازتاب ات نقش…
اي كه در شهر تنم صد انقلاب انداختی!
اي كه در شهر تنم صد انقلاب انداختی! عقل را بستی و در دار طناب انداختی یاد باد آندم که بودم آدم هشیار شهر…
یک روز بی بهانه ترا رام می کنم
یک روز بی بهانه ترا رام می کنم بسيار عاشقانه ترا رام می کنم اي مرد اي پرنده اي وحشي از آسمان در بين آشيانه…
هر چه كه دست مي كشم از تو و از نبودنت
هر چه كه دست مي كشم از تو و از نبودنت دغدغه ی قلم شده از تو واز سرودنت آمده ام به کوی تو فطریه…
ميان دهكده جنگ است امشب
ميان دهكده جنگ است امشب كه مهتاب آتشين رنگ است امشب اگر من باتو يك دين و كلاميم كجاي كار ما لنگ است امشب؟ ميان…
مضمون جنگ مانده برش رنج ميبرد
مضمون جنگ مانده برش رنج ميبرد شاعر براي شعر ترش رنج ميبرد باغيكه پيش چوب شكن گريه ميكند چون زخم خورده از تبرش رنج مي…
لبم مي خور از آن طرز نگاهت
لبم مي خور از آن طرز نگاهت تپانِ ابرو و موی سیاهت از اين جغرافياي باغ و تاكت رهایی كي بود جان را به راحت…
کی شعر بجوشآید، از قعر دل تنگم
کی شعر بجوشآید، از قعر دل تنگم ای کاشکه میبودی، سرتاج سرآهنگم! دلتنگم و میدانی، دل تنگی و میگویی در صفحهی گوشیات ایکاش رسد زنگم…
عطر و بوي ما نشد تفكيك، چون-
عطر و بوي ما نشد تفكيك، چون- راه ما اسلام و انسان جنس ماست. گر شود گم وحدتِ ما مثلِ كه- جان زجان و گوشت…
شبيه سنگ قلب سخت داري
شبيه سنگ قلب سخت داري نشد در تو برويم روزگاري هميشه يك درختِ با صبورم كه دردل جاي داده حلقه ماري شهلا دانشور
زن را به چهار چوب زندان انداخت
زن را به چهار چوب زندان انداخت پوشال سیه به سر چو پالان انداخت نقاشی و شعر و دست آوردش را از اوج بهار دست…
دو چشمت دایماً جان را كمين است
دو چشمت دایماً جان را كمين است لبانت لب نه بلكه انگبين است كليد درب جنت از تو خواهم چون آغوشت به من خلد برين…
درد دادی به من و باید از اینجا بروم
درد دادی به من و باید از اینجا بروم بهتر آنست بدون تو و تنها بروم حال وارونهی ما را چه کسی میداند مگر آلاله…