حرص را بیدل به نعمت سیر اگر کردم چه شد

حرص را بیدل به نعمت سیر اگر کردم چه شد گوهر یک خرمگس من نیز در روغن زدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل در این حدیقه نشد جز من آشکار

بیدل در این حدیقه نشد جز من آشکار سرگشتگی نهال وگل ریشه گردباد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل دل ما طاقت آیات ندارد

بیدل دل ما طاقت آیات ندارد تاکی هدف ناوک آه تو توان شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خرقه بر اهل حسد آیینهٔ رسوایی‌ست

خرقه بر اهل حسد آیینهٔ رسوایی‌ست کی تواندگشت بیدل مار پنهان زیر پوست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خواص مرغ دست‌آموز دارد طینت بیدل

خواص مرغ دست‌آموز دارد طینت بیدل به هر جا می‌روم تا می‌دهی آواز می‌آیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دام راه دل نشد بیدل خم وپیچ نفس

دام راه دل نشد بیدل خم وپیچ نفس پاس‌گوهر نیست‌ممکن رشتهٔ بگسسته‌را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در پردهٔ تحیر شور قیامتی هست

در پردهٔ تحیر شور قیامتی هست نشنیده است بیدل‌ گوشت فسانهٔ چشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در دیدة بیدل نبود یک دل پر خون

در دیدة بیدل نبود یک دل پر خون بی‌داغ هوای تو درتن لاله‌ستانها حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در هوای مقدمش بیدل به خاک انتظار

در هوای مقدمش بیدل به خاک انتظار نقش پا گشتیم لیک آواز پایی برنخاست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درین چمن به‌چه سرمایه‌خوشدلی بیدل

درین چمن به‌چه سرمایه‌خوشدلی بیدل که شبنمی نخریده‌ست آبروی تو را زفرق تا قدم افسون حیرتی بیدل کسی چه شرح دهد معنی نکوی تورا حضرت…

ادامه مطلب

دست هر امید محکم داشت دامان دلی

دست هر امید محکم داشت دامان دلی یاس تا بیکس نباشد بیدلی آراستند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دل بیتاب تا کی رام تسکین باشدم بیدل

دل بیتاب تا کی رام تسکین باشدم بیدل محال است این گهر را در گره بستن ز غلتانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دلت چو شمع به هجر که داغ شد بیدل

دلت چو شمع به هجر که داغ شد بیدل کز اشک گرم تو بوی کباب می‌خندد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دماغی ساز کن درد سر اینجا کم نمی‌باشد

دماغی ساز کن درد سر اینجا کم نمی‌باشد جهان افسانه سامان است بید‌ل هر قدر گوشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ذره تا خورشید اسباب جهان سوزنده است

ذره تا خورشید اسباب جهان سوزنده است بیدل ازگلخن شراری‌کرده باشی انتخاب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رفته چون رنگ روان بیدل‌تری ازآبله

رفته چون رنگ روان بیدل‌تری ازآبله عمرها شد پهلوی ما زین طرف‌گردیده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رونق پیری‌ست بیدل از جوانی دم زدن

رونق پیری‌ست بیدل از جوانی دم زدن جنس ‌گرمی زینت دکان خاکستر بود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز بس به عشق تو گمگشتهٔ خودم بیدل

ز بس به عشق تو گمگشتهٔ خودم بیدل به یاد خویش‌ کنم ناله هرکه من‌ گوید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز تسلیم سپهر کینه‌جو ایمن مشو بیدل

ز تسلیم سپهر کینه‌جو ایمن مشو بیدل که این ظالم دم تیغ است و بد خوابیدنی دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز خود رفتن بهاری داشت در باغ هوس بیدل

ز خود رفتن بهاری داشت در باغ هوس بیدل بقدر رنگ‌گل من هم درین‌گلزارگردیدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سامان عرق بیدل خطش حسنی دگر دارد

ز سامان عرق بیدل خطش حسنی دگر دارد گهر در رشتهٔ موج رگ ‌گل می‌کند شبنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز شور بی‌نشانی‌، بی‌نشانی شد نشان بیدل

ز شور بی‌نشانی‌، بی‌نشانی شد نشان بیدل که‌گم‌گشتن زگم‌گشتن برون آورد عنقا را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز نشئهٔ می تمکین ما مگو بیدل

ز نشئهٔ می تمکین ما مگو بیدل قدح در آب‌گهر زد ادب معاشی ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زبان ز حرف خطا محو کام به بیدل

زبان ز حرف خطا محو کام به بیدل به هرزه چند کشی دست از آستین شعور حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زمام‌ کار به تعجیل نسپری بیدل

زمام‌ کار به تعجیل نسپری بیدل که بال برق شرار از شتاب می‌ریزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زین‌ نُه‌ آتشخانه بیدل هرچه‌ برهم چید حرص

زین‌ نُه‌ آتشخانه بیدل هرچه‌ برهم چید حرص یأس جز تکلیف پشت دست و دندانم نکرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سجود سایه از آفات دارد ایمنی بیدل

سجود سایه از آفات دارد ایمنی بیدل تو هم‌کر عافیت‌خواهی نهالین در جبین خود را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل

سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل که چون مینای می از موج خون تار نفس دارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سعد و نحس‌دهربیدل‌کی دهد تشویش ما

سعد و نحس‌دهربیدل‌کی دهد تشویش ما همچو طفلان ‌کار ما با شنبه و آدینه نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سوال بیدل اگر جوهر قبول ندارد

سوال بیدل اگر جوهر قبول ندارد تو لب به عربده مگشا من از جواب ‌گذشتم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شب‌که حسنش بود بپدل غارت‌اندیش بهار

شب‌که حسنش بود بپدل غارت‌اندیش بهار غنچه تا بیدار گشتن دامنی در چنگ داشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شرم محروم است بیدل از حصول مدعا

شرم محروم است بیدل از حصول مدعا بیشتر کار جهان بی‌انفعالی می‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکوهٔ افسردگی بیدل‌ کجا باید شمرد

شکوهٔ افسردگی بیدل‌ کجا باید شمرد ناله در نقش نگین خفت از دل سنگین من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صاف‌طبعانند بیدل بسمل شوق بهار

صاف‌طبعانند بیدل بسمل شوق بهار جادهٔ رگهای گل دارد سراغ خون آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صید شوق بسملم بیدل نمی‌دانم‌ که باز

صید شوق بسملم بیدل نمی‌دانم‌ که باز خنجر و پیکان ناز کیست آب و دانه‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عارضش‌از سایهٔ‌گیسو به خط غلتیده است

عارضش‌از سایهٔ‌گیسو به خط غلتیده است برگ گل‌کم می‌شود بیدل به زهرمار سبز حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عروج نشئهٔ همت درین خمخانه‌ها بیدل

عروج نشئهٔ همت درین خمخانه‌ها بیدل برون جوشی‌ست اما از می نارس نمی‌آید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عشوهٔ الفت دنیا نخرد بیدل ما

عشوهٔ الفت دنیا نخرد بیدل ما نقد دل باخته سودای محقر نکند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عمریست در طلسم کدورت نشسته‌ایم

عمریست در طلسم کدورت نشسته‌ایم بیدل غبار خاطر ما آشیان ماست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غم تدبیر لذات از مزاجت‌گم نشد بیدل

غم تدبیر لذات از مزاجت‌گم نشد بیدل به دندان سنگ زن پر زحمت مسواک می‌بینی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فریب اعتبارات است بیدل مانع وصلت

فریب اعتبارات است بیدل مانع وصلت غبار نیستی شو، خاک در چشم جدایی کن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فشار تنگی دل بیدل از چه نیرنگ است

فشار تنگی دل بیدل از چه نیرنگ است شرار سنگم و امکان آرمیدن نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قانع صفتا‌ن بیدل بر مائدة قسمت

قانع صفتا‌ن بیدل بر مائدة قسمت چون موج‌گهر بالند از خوردن پهلوها حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قناعت نیست در طبع فضولی مشربت بیدل

قناعت نیست در طبع فضولی مشربت بیدل وگرنه آسمان شب تا سحر دارد چراغانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کباب یک نگاهم بود اجزای من بیدل‌

کباب یک نگاهم بود اجزای من بیدل‌ به رنگ شمع از سر تا به پای خوبشتن‌گشتم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کس از باغ طمع بیدل ندارد حاصل عزت

کس از باغ طمع بیدل ندارد حاصل عزت چو شبنم زین چمن با سیر چشمیها قناعت‌کن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کمینگاه تعلق هاست خواب غفلت بید‌ل

کمینگاه تعلق هاست خواب غفلت بید‌ل به یک واکردن مژگان جهانی را ز سر واکن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر اسقاط اضافات است منظور یقین بیدل

گر اسقاط اضافات است منظور یقین بیدل بس است الله الله از من‌الله و الی ‌اللهش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گران شد آنقدر از گوهر نصیحت خلق

گران شد آنقدر از گوهر نصیحت خلق که ‌گوش من چو صدف بیدل از شنیدن رفت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گریبان زار اسراریست بیدل هر بن مویم

گریبان زار اسراریست بیدل هر بن مویم محیط فطرتم توفان گردابی دگر دارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب