بیدل چو مه نو به سجودکه خمیدی

بیدل چو مه نو به سجودکه خمیدی کامروز چراغ تو ز محراب برآمد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل خموش باش‌ که تا لب گشوده‌ای

بیدل خموش باش‌ که تا لب گشوده‌ای فرصت به ‌کسوت نفس از دام جسته است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ببینم تا کجاها می‌برد فکر خودم بیدل

ببینم تا کجاها می‌برد فکر خودم بیدل به رنگ شمع امشب در گریبان کنده‌ام چاهی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل دلیل عجز است شبنم طرازی صبح

بیدل دلیل عجز است شبنم طرازی صبح از سعی بی‌پر و بال اشکم گداز آه است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ره دیار فنا بسکه روشن است

بیدل ره دیار فنا بسکه روشن است چون شمع چشم بسته رودکاروان ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ز جگرسوختگی چاره ندارم

بیدل ز جگرسوختگی چاره ندارم با داغ مرا لاله‌صفت‌عهد قدیم است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ز سر مراد دنیا

بیدل ز سر مراد دنیا برخاست کسی که بی‌عصا بود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ز هر دو کَون فراموشیت خوش است

بیدل ز هر دو کَون فراموشیت خوش است زین بیش نیست‌ گر همه‌ گویم هزار بار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل سخن صدای گرفتاری دل است

بیدل سخن صدای گرفتاری دل است این ریشه‌ها ز دانهٔ زنجیر می‌کشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل شکسته رنگی خاصان مقرراست

بیدل شکسته رنگی خاصان مقرراست باشد شکستگی ورق انتخاب را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل غرور لاف دلیل سبکسری‌ست

بیدل غرور لاف دلیل سبکسری‌ست خودسنجی‌ات به سنگ‌کران می‌کند طرف حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل‌ کسی به عرش حقیقت نمی‌رسد

بیدل‌ کسی به عرش حقیقت نمی‌رسد تا خاک راه احمد مرسل نمی‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ما به وداع تو چرا خون نشود

بیدل ما به وداع تو چرا خون نشود عرق از روی تو با دیدهٔ تر می‌گذرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل مکن آرام تمنا که در ایجاد

بیدل مکن آرام تمنا که در ایجاد بر باد نهادند چو پرواز بنایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل من و گرد سحر و قافلهٔ رنگ

بیدل من و گرد سحر و قافلهٔ رنگ رفتیم به جایی که به جایی نرسیدیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل نشود رام‌کسی طایر وصلش

بیدل نشود رام‌کسی طایر وصلش تا از دل صد چاک نباشد قفس اینجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل نکندشعبهٔ جان جلوه به چشمش

بیدل نکندشعبهٔ جان جلوه به چشمش تا گرد جسد آینه‌دار سر راه است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل همان نفس‌وارما را به حکم تسلیم

بیدل همان نفس‌وارما را به حکم تسلیم باید زدن در دل هر چند جا نباشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل‌ازین‌ما ومن‌خموشی‌ات‌اولی‌ست

بیدل‌ازین‌ما ومن‌خموشی‌ات‌اولی‌ست هستی ما جز صدای جام ندارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بی‌زبانیهای بیدل عالمی را داغ‌ کرد

بی‌زبانیهای بیدل عالمی را داغ‌ کرد از خموشی برق این آتش به خشک و تر رسید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

پا آبله‌کردیم دگر برگ طلب‌کو

پا آبله‌کردیم دگر برگ طلب‌کو بیدل عرق سعی درین پرده نفس‌سوخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

پیام عشق به‌گوش هوس مخوان بیدل

پیام عشق به‌گوش هوس مخوان بیدل سخن اگر سخن اوست جزکلام تو نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل

تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل باخبر باش‌که رخت تو نمازی نشود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

تا دو عالم مرکز پرگارتحقیقت شود

تا دو عالم مرکز پرگارتحقیقت شود چون‌نفس یک پر زدن بیدل به‌گرد دل برآ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

تاکجا بیدل به افسون امل خواهی تنید

تاکجا بیدل به افسون امل خواهی تنید قصهٔ ما داستان مار دارد سر مکن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

تختهٔ مشق کدورتهامباش از اعتبار

تختهٔ مشق کدورتهامباش از اعتبار تیغ در زنگ است بیدل هر قدر می‌دارد آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

تلاش جاه بیدل انحراف وضع می‌خواهد

تلاش جاه بیدل انحراف وضع می‌خواهد کشد لنگی سر از پایی که پیش آید ره بامش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

تو هم بیدل خیال چند سوداکن به بازاری

تو هم بیدل خیال چند سوداکن به بازاری که چون آیینه تمثالست یکسر جنس دکانش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

جبهه‌ای داری جدا مپسند از ان نقش قدم

جبهه‌ای داری جدا مپسند از ان نقش قدم جای این عکس است بیدل خوشتر اندر آینه حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

جز یک تپش سپندم چیزی نداشت بیدل

جز یک تپش سپندم چیزی نداشت بیدل آتش زدم به هستی کاین عقده باز کردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

جور گردون بیدل از دست ضعیفی می‌کشم

جور گردون بیدل از دست ضعیفی می‌کشم نالهٔ نگذشته بر لب از که خواهد داد من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چشم عبرت هرکه براوراق روزوشب‌گشود

چشم عبرت هرکه براوراق روزوشب‌گشود همچو بیدل معنی بیحاصلی فهمید و رفت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چند چون شمع ‌نگریم‌ بیدل

چند چون شمع ‌نگریم‌ بیدل انجمن از نظرم می‌گذرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چه سان از سستی طالع ز پا افتاده‌ام بیدل

چه سان از سستی طالع ز پا افتاده‌ام بیدل که تمثال ضعیفم را کند آیینه دیبایی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چو بید‌ل توان از دو عالم‌گذشت

چو بید‌ل توان از دو عالم‌گذشت اگر یک قدم جهد مردانه‌ایست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چو شمع‌گردن دعوی چسان‌کشم بیدل

چو شمع‌گردن دعوی چسان‌کشم بیدل سرم به دوش فکندن فکند‌ه‌اند اینجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چوچشم بسته معمای راحتم بیدل

چوچشم بسته معمای راحتم بیدل به لغزش نی مژگان نوشته‌اند مرا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چون شرر چشم به ذوق چه‌ گشایم بیدل

چون شرر چشم به ذوق چه‌ گشایم بیدل من که انجام نفس دارم و آغاز نگاه حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حباب از حیرت‌ کم‌فرصتی‌های زمان بیدل

حباب از حیرت‌ کم‌فرصتی‌های زمان بیدل نگاهی جانب دریا به پشت چشم تر دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حسرت دل را زمینگیری نمی‌گردد علاج

حسرت دل را زمینگیری نمی‌گردد علاج ناله‌در سیر است بیدل‌کوه‌اگر ازپانشست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل درین‌ بهار ثمرهاست گلفشان

بیدل درین‌ بهار ثمرهاست گلفشان ما هم به وهم خویش دماغی رسیده‌ایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خاکساریهای بیدل در پریشان مشربی

خاکساریهای بیدل در پریشان مشربی شاهد آشفتگی را غازهٔ جمعیت است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خطی ز مشق یقین‌ گل نکرد از من بیدل

خطی ز مشق یقین‌ گل نکرد از من بیدل چو حرف شبهه‌، خراشی به هر کتاب رساندم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خوبان همه تن شوخی انداز نگاهند

خوبان همه تن شوخی انداز نگاهند بیدل تو نه‌ای محرم ایمای تغافل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در آتش افکن وترک ادب مخواه ز بیدل

در آتش افکن وترک ادب مخواه ز بیدل سپند نیست که بی‌اختیار گردد و نالد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در چه سامان است بیدل‌ کسوت مجنون من

در چه سامان است بیدل‌ کسوت مجنون من تا گریبان در خیال آید سحر در دامنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در عشق یکی بود غم و شادی بیدل

در عشق یکی بود غم و شادی بیدل بگریست سعادت شد و خندید مبارک حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درتن هوسکده بیدل چه ممکنست قناعت

درتن هوسکده بیدل چه ممکنست قناعت به مور اگر نگری حسرت پر مگس استش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درین دریا دل هر قطره گهر درگوهر دارد

درین دریا دل هر قطره گهر درگوهر دارد اگر بر روی آب آید همان بیدل شود پیدا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دعای بیدلان از حق امید این اثر دارد

دعای بیدلان از حق امید این اثر دارد که یارب آتش از بنیاد اعدای تو برخیزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب