ر بس در آرزوی می سرا ‌پا حسرتم بیدل

ر بس در آرزوی می سرا ‌پا حسرتم بیدل نفس تا بر لبم آید صدای جام می‌خیزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رفع خواهدگشت بیدل شبههٔ وهم دویی

رفع خواهدگشت بیدل شبههٔ وهم دویی صاحب اسرار توحید من اکنون می‌رسد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز ابنای زمان بیهوده دردسر مکش بیدل

ز ابنای زمان بیهوده دردسر مکش بیدل اگر باری نداری التفاتت چیست با خرها حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز بس در یاد چشم او سراپا مستی‌ام بیدل

ز بس در یاد چشم او سراپا مستی‌ام بیدل قدح بالید اگر خمیازه‌ گل کرد از خمار من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز تیغ یار سر ما بلند شد بیدل

ز تیغ یار سر ما بلند شد بیدل به موج خیمهٔ ناز حباب می‌بافند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز خون آرزو صدرنگ می‌بالد بهار من

ز خون آرزو صدرنگ می‌بالد بهار من نهال باغ یأسم ریشه در آب دگر دارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سعی بیخودی نقد اثرها باختم بیدل

ز سعی بیخودی نقد اثرها باختم بیدل جهانی را به عنقا برد بال افشانی رنگم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز طنین پشهٔ بی‌نفس خجلست بید‌ل هیچکس

ز طنین پشهٔ بی‌نفس خجلست بید‌ل هیچکس به کجایم وکه‌ام و چه‌ام‌که تو جز به ناله ندانی‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز ننگ ابتذالم آب خواهد ساختن بیدل

ز ننگ ابتذالم آب خواهد ساختن بیدل تعلق نقش مضمونی که دل بسیار می‌بندد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زبان شرم اگر باشد به‌کام خامشی بیدل

زبان شرم اگر باشد به‌کام خامشی بیدل جواب مدعایت می‌دهد از ما نه پرسیدن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زمینگیرم به افسون دل بی‌مدعا بیدل

زمینگیرم به افسون دل بی‌مدعا بیدل در آن وادی‌که منزل نیز می‌افتد به راه آنجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زین هوس‌هایی که بیدل در تخیل چیده‌ایم

زین هوس‌هایی که بیدل در تخیل چیده‌ایم یأس اگر بر دل نزد امروز، فردا می‌زند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سحر است بیدل این همه سختی‌کشیدنت

سحر است بیدل این همه سختی‌کشیدنت سندان‌گرفته‌ای به سر از پیکر حباب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراپا معنی دردم عبارت ختم‌ کن بیدل

سراپا معنی دردم عبارت ختم‌ کن بیدل که من هر جا گریبان چاک‌ کردم ناله عریان شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سعی جبین عرق شد ومحروم سجده ماند

سعی جبین عرق شد ومحروم سجده ماند بیدل در آب ریخت خجالت نیاز من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سیاه‌بختی من سرمهٔ گلو شده بیدل

سیاه‌بختی من سرمهٔ گلو شده بیدل به رنگ حلقهٔ زنجیرزلف سخت خموشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شبنم به هر فسردن محو هواست بیدل

شبنم به هر فسردن محو هواست بیدل دل عقده‌ای ندارد در رشته‌های آهم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شش جهت شور سپندی ا‌ست ندانم بیدل

شش جهت شور سپندی ا‌ست ندانم بیدل دل آواره‌ کجا سوخته یا می‌سوزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکوهٔ‌خوبان مکن بیدل‌که‌در اقلیم‌حسن

شکوهٔ‌خوبان مکن بیدل‌که‌در اقلیم‌حسن رسم وآیین جفا خاصیت روی نکوست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صبح تا دم می‌زند بیدل هجوم شبنم است

صبح تا دم می‌زند بیدل هجوم شبنم است گر نفس بر لب رسانم می‌شود آب استخوان حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طاقتم از ناتوانیهای مژگان مایه داشت

طاقتم از ناتوانیهای مژگان مایه داشت یک نگه بیدل به زور صد عصا برداشتم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عاقبت بیدل ز چشم خویش باید رفتنت

عاقبت بیدل ز چشم خویش باید رفتنت ذره هم کم نیست‌، تا باشی همین مقدار باش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عرض‌مطلب دیگر واظهار صنعت‌دیگر است

عرض‌مطلب دیگر واظهار صنعت‌دیگر است بیدل زآیینه نتوان ساخت وضع جام را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عقده ناپیداست در تار نفس

عقده ناپیداست در تار نفس لیک بیدل روز و شب وامی‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عنقای جهان خودم اما چه توان کرد

عنقای جهان خودم اما چه توان کرد این یک دو نفس الفت بیدل قفسم شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غفلت ایام پیری از سر ماوا نشد

غفلت ایام پیری از سر ماوا نشد سخت دشوار است بیدل ترک خواب صبحدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فرعها را از رجوع اصل بیدل چاره نیست

فرعها را از رجوع اصل بیدل چاره نیست راهها سر بسته بود آخر به خود باز آمدیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فغان بی‌وجد نازی نیست کز دل برکشد بیدل

فغان بی‌وجد نازی نیست کز دل برکشد بیدل برهمن‌زاده‌ای در ‌دیر ما ناقوس می‌سازد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قد پیری نمودارست طفلی تا به‌کی بیدل

قد پیری نمودارست طفلی تا به‌کی بیدل کچه در خاک پنهان‌کن مبادت ترکند بازی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قید دل بیدل نفس را هرزه‌سنج وهم‌کرد

قید دل بیدل نفس را هرزه‌سنج وهم‌کرد شوخی ناز پری در شیشه پر بی‌سنگ بود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کجاست مضمون اعتباری‌،‌که بیدل انشاکند نثاری

کجاست مضمون اعتباری‌،‌که بیدل انشاکند نثاری بضاعتم پیکر نزاری‌، بیفکنم پیش تار مویت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کسی به فهم حقیقت نمی‌رسد بیدل

کسی به فهم حقیقت نمی‌رسد بیدل جهانیان همه یک نارسایی هوشند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کو مقامی کز شکوه معنی‌ات لبریز نیست

کو مقامی کز شکوه معنی‌ات لبریز نیست غفلت است اینهاکه بیدل‌گویدت اینجا بیا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر به‌ این رنگ ‌است بیدل انفعال هستی‌ام

گر به‌ این رنگ ‌است بیدل انفعال هستی‌ام سنگ را هم آب‌ گشتن آنقدر دشوار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گرچه بیدل شیشهٔ من ازفلک آمد به سنگ

گرچه بیدل شیشهٔ من ازفلک آمد به سنگ اینقدر شد کز شکستن یک دهن‌گویا شدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گفتگو بیدل دلیل هرزه‌تازیهای ماست

گفتگو بیدل دلیل هرزه‌تازیهای ماست تا جرس فریاد داردکاروان آسوده نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

لباس تعلق خیالست بیدل

لباس تعلق خیالست بیدل گره نیست جز من به بند قبایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مباش غافل ارشاد گمرهی بیدل

مباش غافل ارشاد گمرهی بیدل جهان غول به هر دشت آدمی دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد

حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد من از شمشیر بیدادش نمردم بلکه خون‌کردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از خط لعل‌که امشب سرمه خواهد یافتن

از خط لعل‌که امشب سرمه خواهد یافتن می‌پرد بیدل به بال موج چشم ساغرم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از که خواهیم داد ناکامی

از که خواهیم داد ناکامی بیدل بیکسی مآل خودیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ازکمربستن آن شوخ یقین شد بیدل

ازکمربستن آن شوخ یقین شد بیدل کاین‌گره دادن او را به میان تاری هست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اظهار هر چند غیر از عرق نیست

اظهار هر چند غیر از عرق نیست در پیش بیدل آب بقاییم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر بیدل بجایی می‌رسیدم از پر افشانی

اگر بیدل بجایی می‌رسیدم از پر افشانی به آهنگ ز خود رفتن هزار انداز می‌کردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر صد بار آید موج تیغش بر سرم بیدل

اگر صد بار آید موج تیغش بر سرم بیدل حباب من ز جیب دل سر دیگر برون آرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

انتظاری نیست بیدل دولت جاوید وصل

انتظاری نیست بیدل دولت جاوید وصل حسرتم تا چند پردازد کنار آینه حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

این نهال باغ حسرت از چه حرمان آب داشت

این نهال باغ حسرت از چه حرمان آب داشت دود پیش آمد به هرجا نام بیدل برده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

با همه افسردگی بیدل چو آواز جرس

با همه افسردگی بیدل چو آواز جرس گر روم از خود دلیل‌ کاروان خواهم شدن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آب‌ در آیینه بیدل حرف زنگار است و بس

آب‌ در آیینه بیدل حرف زنگار است و بس سیل اگر گردی سراغ کلفت‌آبادم مپرس حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از اثرهای ‌گل عیش چمنزار جهان

از اثرهای ‌گل عیش چمنزار جهان نیست جزداغ جنون‌بیدل اگرنقش وفاست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب