قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

برابري و دادگري به اين چَم است كه شخص، دِيني را كه به ديگران دارد ادا كند. (نامشخص)

براي آدمي بهتر است كه هرگز به دنيا نيايد، تا اينكه به دنيا بيايد و اثري از خود بر جاي نگذارد. (ناپلئون بناپارت)

براي آنچه مي‌خواهيد، حد و مرز بگذاريد، نه براي آنچه نمي‌خواهيد. (جك كانفيلد)

براي آنكه به پايين پرتاب نشوي، دست گير آدميان شو. (ارد بزرگ)

براي اينكه از مغزتان استفاده كنيد، نيازي به اين نيست كه نابغه باشيد. كافي است از ذهني كه خداوند به شما ارزاني كرده، استفاده كنيد….

براي اينكه پيش قاضي نروي، پشت سر قانون راه برو. (مثل انگليسي)

براي اينكه كاميابي بنيادين و عمده‌ي زندگي خود را به دست آوريد و به آنچه براي شما بسيار مهم است، برسيد، بايد مسئوليت صد در…

براي برآوردن ميزان هوشمندي يك حاكم، نخستين روش اين است كه ببينيد چه افرادي را به دور خود گرد آورده است. (جان ماكسول)

براي پويايي و پيشرفت، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود. (ارد بزرگ)

براي جامعه، فضيلت و اخلاق از نان شب هم واجب تر است. اگر جامعه اي شكست اخلاقي بخورد با هيچ نيرويي نمي توان شكست را…

براي خوردن زندگي مكن؛ بلكه بخور براي زندگي كردن. (مثل آمريكايي)

براي دستيابي به سبك زندگي منضبط، نخستين گام اين است كه عادت بهانه تراشي خود را ترك كنيد. (جان ماكسول)

براي رسيدن به خوشبختي، راهي وجود ندارد، چرا كه خوشبختي، خود يك راه است. (وين داير)

براي زمان خود، به همان گونه برنامه‌ريزي كنيد كه براي دارايي‌تان! (پرمودا باترا)

براي شكست‌هاي زندگي، برنامه‌ريزي كنيد. (استيو چندلر)

براي كاميابي هرچه بيشتر، مي‌بايست براي رويارويي با دشواري‌ها آماده باشيد. (آنتوني رابينز)

براي كسي كه كاملاً در برابر تجربه هاي جديد راحت (باز) است و حالت تدافعي نمي گيرد، هر لحظه، مي تواند سرشار از تازگي باشد….

براي ما كه هميشه از خويشتن خويش مي گذريم چشم اندازي جز آنچه خودمان هستيم وجود ندارد، چرا كه ما حتي صاحب [ =دارنده ي…

براي ميهماني هر قدر هم خرج كني، بالاخره از ياد ميهمان خواهد رفت. (مثل اسكاتلندي)

براي هركس لازم است كه به كشش‌هاي منفي خود، “نه” بگويد. (استيو چندلر)

برايت آرزومند لقمه اي چرب و هاضمه اي [ =گوارنده ] خوبم. كتابم را اگر بگواري، مرا نيز با آن فرو برده اي! (نيچه)

برخي از افراد گمان مي‌كنند كه نمي‌توانند انسان‌هاي آفريننده‌اي باشند و نوآوري، كار آنها نيست؛ حال آنكه درست نمي‌انديشند و هر كس مي‌تواند اين ويژگي…

انديشه، دريايي است كه مرواريد آن فلسفه و فرزانگي است. (نامشخص)

انديشه هاي شما، كردارهايتان را مهار مي كنند. (زيگ زيگلار)

انديشه ي گوينده از گفتارش مهمتر است. (مثل لاتيني)

انديشيدن، محدود كردن خود به انديشه اي واحد است كه يك روز مانند ستاره اي در آسمان جهان ثابت مي ايستد. (هايدگر)

انسان، آزاد به دنيا مي آيد؛ او هيچ سرنوشتي ندارد. اگر سرنوشتي وجود داشت، آزادي انسان از بين مي رفت و او تبديل به يك…

انسان با خطاهايش تربيت شده است. (نيچه)

انسان بايد گنجايش رنج كشيدن خود را بالا ببرد. (اسكات پك)

انسان براي خوشبختي آفريده شده و خوشبختي با كار مفيد به دست مي آيد. (ساموئل اسمايلز)

انسان به هر ميزان از مقام برتري برخوردار باشد، بايد به همان نسبت از بسياري از چيزها چشم پوشي كند. (فرناندو پسوا)

انسان تنها يكبار زندكي مي كند؛ درنتيجه، امكان آن بسيار كم خواهد بود كه چيزي را دوبار تجربه كند كه بيشترين شوق و هيجان را…

انسان خودش از مرگ مي‌ترسد، ولي اسباب مرگ ديگران را فراهم مي‌آورد. (نامشخص)

انسان در مزه‌ي گيراي ماجراهاي بلندپايه و پيروزمندانه و در كارهاي نوآورانه است كه، شادي نهايي را مي‌يابد. (آنتوان دوسنت اگزوپري)

انسان ستمكارترين حيوان است. (نيچه)

انسان، مالك و ارباب است، در حالي كه حيوان فقط يك ماشين خودكار است، يك ماشين جاندار است. وقتي جانوري ناله مي كند، نشانه ي…

انسان مي انديشد و به حقيقت پي نمي برد. (ميلان كوندرا)

انسان نمي تواند كيف پول خود را در قلب خود داشته باشد. (نامشخص)

انسان هر قدر بيشتر بداند، به همان اندازه نقطه هاي پنهان به دست مي آورد. (نامشخص)

انسان هميشه به دليل اينكه طرح‌هاي بيشماري دارد، هوشمند به شمار نمي‌آيد؛ همان گونه كه كسي نمي‌‌تواند ژنرال خوبي باشد چون شمار زيادي سرباز دارد….

انسانها با اشتراك در توليد اجتماعي وارد روابط معيني مي شوند كه گريزناپذير و مستقل از اراده هايشان است. (كارل هنريش ماركس)

انسان‌ها مي‌توانند هر چيزي را ببخشند؛ هر اندازه هم كه دردناك يا ستمگرانه باشد. (جك كانفيلد)

انسانهاي واقعاً كامياب كساني هستند كه آنچه را كه به آن نياز دارند دنبال مي كنند. (اسپنسر جانسون)

انسانيت بايستي روزگاري درختي شود كه بر سراسر زمين سايه افكند، با ميلياردها شكوفه اي كه مي بايد همه در كنار يكديگر ميوه شوند و…

آن‌كس كه رشك ورزد، خسيس و نادرست باشد، تنها به مِس سخني يا ديدار زيبا، اَرجمند نگردد. (بودا)

آنكه خوشي خود را در رنج ديگران ببيند، هرگز روي خوشي را نمي بيند. (بودا)

آنگاه كه جزء خردمند و شريف و حاكم نفس انسان به خواب رود، جزء حيواني و وحشي نفس كه از خوردن و آشاميدن سير شده،…

انگيزه‌ي نابودي آنچه بدان خو گرفته‌ايم، “ترس” است، ولي انگيزه‌ي جابه‌جايي آن، عشق به آينده است و بر مبناي آن گونه از نوآوري است كه…

آه كه پرهيزكاري چه خوب آنچه را كه نداريم پنهان مي كند. (نيچه)

اهميتي ندارد كه از كجا آمده ايد، مهم اين است كه به كجا مي رويد. (برايان تريسي)