قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

زندگي را با چوب خط و سنجه هاي خودتان اندازه گيري كنيد. (استيون شَپيرو)

نام عدل هم نمي دانستند اگر اين بي عدالتي ها نمي بود. (هراكليت)

زندگي شما بازتاب افكارتان است؛ اگر افكارتان را تغيير دهيد، زندگي شما دگرگون مي شود. (برايان تريسي)

نادان نداند چه هنگام كارهاي بد كند، ولي بدكار، كردار خويش گويي به آتش مي‌سوزاند. (بودا)

زندگي كردن در همين زمان [اكنون]، يك دريافت آني و زيبا و شادي بزرگ است، بدون جستجو و كسب لذت از آن. (كريشنا مورتي)

نابخشودني ترين چيز در تو اين است كه قدرت داري و نمي خواهي فرمان براني. (نيچه)

زندگي ما زاييده ي انديشه ي ماست. (نامشخص)

ميزان توان شما اهميتي ندارد، نيروي بالقوه‌تان مي تواند در مدت زندگي، رشد نموده و گسترش يابد. (نامشخص)

زندگي من همواره چون فاجعه اي بوده است كه هرگز اتفاق نيفتاده بود!!!. (نامشخص)

نا اميدي، نخستين گامي است كه شخص، به سوي گور بر مي دارد. (ناپلئون بناپارت)

زندگي هر يك از شما اين توانايي و شايستگي را دارد كه والا و بي اندازه باشد. هر يك از شما نيز اين توانايي و…

ميدان جنگ به كسي فرصت مطالعه نمي دهد؛ هركس هر چه مي داند بايد به كار ببرد. (جواهر لعل نهرو)

زندگي هيشه همچون رودخانه است و تو در چيزي وامانده اي و متوقف شده اي : شوهر، زن، دوست. هرگاه كسي وامانده شود خشمگين مي…

مي خواهم عمري در كنار تو باشم؛ آنقدر از خود به تو بگويم تا وجودمان يكي شود، تا زماني كه لحظه ي مرگ مان فرا…

زندگيت هرچه كه باشد با آن روبرو شو و آن را در آغوش بگير، از آن دوري مكن و به نامهاي سخت و درشتش مخوان؛…

مي توان حقيقتي را دوست نداشت، اما نمي توان منكر آن شد. (ژان ژاك روسو)

زهر در دست دانايان، داروي شفابخش و داروي شفابخش در دست نادانها زهر كشنده است. (نامشخص)

موفقيت به سراغ كساني مي آيد كه آنقدر در تلاشند كه وقت نمي كنند دنبال آن بروند. (هنري تورئو)

زيانبارترين احساس پس از شكست، از دست دادن اعتماد به نفس و مشكوك شدن به توانايي و صلاحيت خويش است. (جان ماكسول)

موفقيت نيز ناشي از آغازگري و ابتكار، پشتكار و بيان روشن عشق و محبت ژرف قلبي است. (آنتوني رابينز)

زيبايي، تصور اصلي و اساسي طبيعت است. (آرتور شوپنهاور)

موفق ترين مديران كساني هستند كه تا وقتي ” كهنه ” خوب است از آن استفاده مي كنند و به محض اينكه ” نو ”…

زيبايي، در فرا رفتن از روزمرگي ها است. (نامشخص)

موسيقي از فكر تراوش مي كند و در قلب مي نشيند. (لودويگ وان بتهوون)

زيستن در پرتو بخشش و گذشت و بهره‌گيري از آن در هر روز از زندگي، راهي‌ست براي مهار اميال نفساني و پرورش عشق و مهرباني….

مهمترين چيز بعد از حل يك مسئله، يافتن اندكي طنز در آن است. (نامشخص)

سازگاري، عكس ناسازگاري است، آرزو، عكس نفرت و جلب شيئي، عكس دفع آن است. (افلاطون)

من هرگز به آينده فكر نمي كنم، چرا كه خودش به زودي خواهد آمد. (آلبرت انيشتين)

سبب هر كار بزرگي زن است؛ زن كتابي است كه جز به مهر و محبت خوانده نمي شود. (لامارتين)

مهم نيست كه شما سرنگون شويد، مهم آن است كه دوباره به پاخيزيد. (نامشخص)

سحر خيز باش تا کار خود را به نيکي به انجام برساني (کورش کبير)

من نمي دانم كه جهان مرا چه مي داند؟ اما من خود را مانند كودكي مي بينم كه در كنار ساحل سرگرم بازي است و…

سخن بدون پشتوانه يعني گزاف گويي. (ارد بزرگ)

من مخالف مراسم پرخرج خاكسپاري هستم. براي انسان بايد هنگام تولد عزاداري كرد، نه وقتي كه از اين دنيا مي رود. (منتسكيو)

سخن هاي پست، آدمهاي حقير را جذب و خردمندان را فراري مي دهد. (ارد بزرگ)

من صحنه ي نمايشنامه ها را صرفاً بر اساس متن طراحي نمي كنم، بلكه متن را مي خوانم و مي گذارم صحنه ي آن در…

سراسر زندگي، يك كلاس درس است. (پيتر مك ويليام)

من در هر چه شك كنم، در اين شك نمي توانم كرد كه شك مي كنم و چون شك مي كنم، مي انديشم؛ مي انديشم،…

سرپرستي خوب، هنر وا داشتن افراد متوسط به انجام كار عالي است. (نامشخص)

من سادگي را شعار خود كرده ام؛ موسيقي نبايد مانند دانش هاي اسرار آميز باشد. (نامشخص)

سرگذشت اجتماعي بيشتر ملتها در بر گيرنده ي رخدادهايي است كه به دليل اهميت سياسي يا شدت تأثير در انديشه ها و احساسات عامه، فراموش…

من در جنگ شركت كردم، تنها به اين دليل كه پيوند عشق خود را به زندگي مستحكم تر نمايم. (نامشخص)

سرود آزادي از ميان ميله‌هاي زندان بيرون نمي‌آيد. (جبران خليل جبران)

من بين ديوانگي و مستي فرقي نمي بينم، جز اينكه ديوانگي مدت طولاني تري دارد. (سه نهك)

سستي و كاهلي براي درگير شدن در كارها سبب مي‌شود كه در گرداب سكون و بي‌تحركي فرو رويد و به ذهن خويش، اجازه‌ي تكاپو ندهيد….

من با عشق به تو تنها به ميعادگاهم مي آيم، اما اين من، در ظلمت كيست؟ كنار مي آيم تا از او دوري كنم، اما…

سعادت گلي است كه مي تواند از وزش يك نسيم ضعيف، افسرده و پژمرده گردد. (نامشخص)

من از طوفان نمي ترسم، زيرا آموخته ام كه چگونه قايقم را تكان دهم. (نامشخص)

سعي كنيد كه بينديشيد چطور مي توانيد هر روز يك نفر را خوشحال كنيد. (نامشخص)

من اكنون به اندازه كافي مقتدر هستم كه شكست را تحمل كنم. (نيچه)