قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

عامه ي مردم روح خود را مي فروشند تا با دستاوردهاي آن عمري را با وجدان سپري كنند. (نامشخص)

حس مكرر شادي براي كسي كه خواهان زندگي دلخواه خود است، بسيار ضروري [ =بايسته ] مي باشد. (گيل ليندن فيلد)

كساني كه عقلشان ضعيف است حاضر نيستند اين را در مورد خودشان بپذيرند؛ هر چند همه اين را در مورد ديگران مي پذيرند. (برتراند راسل)

عشق، “آري” گفتن به زندگي‌ست. (لئوبوسكاليا)

حضور در زمان حال، يعني دور كردن حواس پرتي ها و توجه به آنچه در همين لحظه وجود دارد. (وين داير)

كسب سود پيش از به وجود آوردن كيفيت و خدمات خوب، مانند بستن اسب به پشت گاري است. (پرمودا باترا)

عشق افراطي؛ انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز، شيفتگي شديد به معشوق، معمولاً فاقد عزت نفس، عدم رضايت از رابطه، مانند وسوسه مي ماند و مي…

حقيقت پشيماني، ابري تيره است كه بر انديشه سايه مي‌افكند. (جبران خليل جبران)

كساني كه راه خدا را مي شناسند، در تاريكي نيز آن را مي يابند. (نامشخص)

عشق اين توانايي را مي دهد كه بگوييد پوزش مي خوا هم. (كن بلانچارد)

حقيقت گرانبهاترين چيزي است كه ما داريم. (مارك تواين)

كساني كه به قله هاي كاميابي پا مي گذارند، اما شالوده شخصيتي لازم براي حفظ آن را ندارند، زير فشار روحي به سوي فاجعه گام…

عشق به كسي كه از ما بيزار است، دشوارترين كارهاست. ولي به لطف پروردگار، حتي اين دشوارترين كارها نيز اگر بخواهيم انجام‌شان دهيم، آسان و…

حقيقتي وجود ندارد، جز در عمل. (ژان پل سارتر)

كريسمس يك فصل ويژه نيست، بلكه حس و حالي ويژه است. (نامشخص)

عشق، بوم گسترده‌ي نقاشي‌ است كه نقش هنرمندانه‌ي قلم ما را كم دارد. (لئوبوسكاليا)

حکمرانان را نفرين مکن زيرا آنان پاسباتات مردم هستند (کورش کبير)

كتابخانه براي بسياري از مردم حكم دارو را دارد، فقط براي استعمال [ =بكار بردن ] خارجي. (نامشخص)

عشق، تكنوازي نيست، عشق، همنوازي است كه اگر تنها به يك نفر منحصر شود، اين ترانه باز مي ايستد. (نامشخص)

خارهاي كوچك زخمي به جان نمي زند، بلكه براي روزهاي سخت تر با آن مي آميزد. (ارد بزرگ)

كردار، كارآمدترين شيوه براي آموختن است و نه پند و اندرز. (وين داير)

عشق، چيزي جز خودش را نمي‌دهد و چيزي جز از خود نمي‌ستاند. (جبران خليل جبران)

خدا اميد و خواب را براي جبران غم هاي زندگي به ما ارزاني داشته است. (فرانسوا ولتر)

كتاب راستين همان است كه پا به تنهايي ما مي گذارد. (كريستين بوبن)

عشق، در هيچ شرايطي مانع از برآورده شدن “افسانه ي شخصي” يك مرد نيست و اگر اين گونه باشد، يعني آن عشق راستين نبوده است….

خداوند بر خلاف ما، بدان را به حال خويش مي گذارد و كاري به زشت و زيباي آنان ندارد. (گوته)

كاميابي، بيشتر، با شكست همسايه است. (لئوبوسكاليا)

عشق راستين از روح شما سرچشمه مي گيرد. اين گونه از عشق ناب، هنگامي كه خود را در دل و جان ديگري مي يابيد، شكل…

خداوند ما را همان گونه كه هستيم دوست دارد، ولي آنقدر دوستمان دارد كه نمي گذارد همين گونه باقي بمانيم. (نامشخص)

كافي نيست حداكثر تلاش خود را بكنيم و در بهترين حد خود ظاهر شويم، گاهي لازم است كاري را در حد كفايت انجام دهيم. (وينستون…

عشق، روح را تواناتر مي سازد و انسان را زنده دل نگاه مي دارد. (ناپلئون بناپارت)

خدمت كردن بدون چشم‌داشت، لذت ويژه‌اي به همراه دارد. (پرمودا باترا)

كاري به اندازه غنا بخشيدن به زندگي ديگران اغنا كننده و ارزشمند نيست. (جان ماكسول)

عشق سرشار در صورتي به وجود مي‌آيد كه از آنچه دوست داريد،آگاهي فراوان داشته باشيد. (لئوناردو داوينچي)

خرد، به هيچ رو، بر دل حكم نمي‌راند؛ فقط همدست او مي‌شود. (نامشخص)

كاش دانسته بودم چگونه زندگي كنم يا كسي را يافته بودم كه روش زندگي را به من آموزش دهد. (نامشخص)

عشق، فريبنده و ويرانگر است نه نجات بخش. (نيچه)

خرد مي گويد: هر كه گرسنه اي را سير كند، روان خويش را تازه مي كند. (نيچه)

كارهاي نادرست، پلي طبيعي ميان بي‌تجربگي و خرد است. (نامشخص)

عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ي جسماني ميان شما و معشوق كه همواره در حال تغيير است متكي نيست. (باربارا دي آنجليس)

خردمند بودن در نظر ديگران، آسان‌تر از خردمند بودن در نظر خودمان است. (لاروشفوكولد)

كار و تلاش نوشداروي نااميدي است. (نامشخص)

عشق، نخستين سبب وجود انسانيت است. (نامشخص)

خرده سنگ را به كوزه بزني و يا كوزه را روي سنگ بيندازي، باز هم شكست با كوزه است. (مثل يوگسلاوي)

كار، ريشه هاي تلخ و ميوه شيرين دارد. (ضرب المثل آلماني)

عشق نيست، عشق ورزيدن است؛ پيوند نيست، پيوند يافتن است؛ ترانه نيست، ترانه خواندن اس؛ رقص نيست، رقصيدن است. (اشو)

خشم زن مانند الماس است؛ مي درخشد، اما نمي سوزاند. (تاگور)

هر آنچه كه اكنون هستيم نتيجه افكاري است كه پيش از اين داشته ايم و حالا داريم. (لويي پاستور)

عشق، همواره نيمي از توان و افكار جوانان را به خود مشغول مي سازد و غايت نهاييِ تقريباً همه ي تلاشهاي بشري است. (آرتور شوپنهاور)

خشونت و نرمي از يكديگر جدايي ناپذيرند. هيچ چيز به اندازه ي پنجه ي يك گربه نرم نيست، ولي يك گربه بدون چنگال اش، ديگر…