قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

عادت خود را بر پذيرش اين انديشه قرار بده كه مرگ را درباره ي وجود خودمان جز به هيچ نگيري و آن را پوچ و…

تا از قلب دشواريها گذر نكني، هرگز توان و قدرت نيابي. (نامشخص)

كسي كه از بازگرداندن سپرده‌اي به دارنده‌اش، خودداري كند، كردارش بدان ماند كه آن سپرده را از دارنده‌اش دزديده باشد. تا هنگامي كه آن سپرده…

عاشق راستين، كسي است كه نيك بختي معشوق خود را در نظر داشته باشد. (آلفرد دوموسه)

تا جهان بوده، بيگناهان قرباني رنج و غم بوده اند. (گوته)

كسي بهتر مي‌خندد كه بيشتر بخندد. (نامشخص)

عامه ي مردم روح خود را مي فروشند تا با دستاوردهاي آن عمري را با وجدان سپري كنند. (نامشخص)

تا زماني كه انسان زنده است، فهم اين نكته براي او دشوار است كه براي جاويدان شدن بايستي بميرد؛ پس از آن مرگ نباشد. (سقراط)

كساني كه عقلشان ضعيف است حاضر نيستند اين را در مورد خودشان بپذيرند؛ هر چند همه اين را در مورد ديگران مي پذيرند. (برتراند راسل)

عشق، “آري” گفتن به زندگي‌ست. (لئوبوسكاليا)

تا زماني كه جستاري سبب دگرگوني رفتاري شما نشده است، هنوز آن را به خوبي فرا نگرفته‌ايد. (آنتوني رابينز)

كسب سود پيش از به وجود آوردن كيفيت و خدمات خوب، مانند بستن اسب به پشت گاري است. (پرمودا باترا)

عشق افراطي؛ انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز، شيفتگي شديد به معشوق، معمولاً فاقد عزت نفس، عدم رضايت از رابطه، مانند وسوسه مي ماند و مي…

تا زماني كه كسي هست كه دوست‌مان بدارد، زنده خواهيم ماند. (لئوبوسكاليا)

كساني كه راه خدا را مي شناسند، در تاريكي نيز آن را مي يابند. (نامشخص)

عشق اين توانايي را مي دهد كه بگوييد پوزش مي خوا هم. (كن بلانچارد)

تا زنده هستيد، دل خود را زنده و شاداب نگهداريد؛ فرصت براي دلتنگي و مرگ بسيار زياد است. (اسكار وايلد)

كساني كه به قله هاي كاميابي پا مي گذارند، اما شالوده شخصيتي لازم براي حفظ آن را ندارند، زير فشار روحي به سوي فاجعه گام…

عشق به كسي كه از ما بيزار است، دشوارترين كارهاست. ولي به لطف پروردگار، حتي اين دشوارترين كارها نيز اگر بخواهيم انجام‌شان دهيم، آسان و…

تا واپسين دَم زندگي، نيازمند آن خواهيم بود كه دوست بداريم و دوست‌مان بدارند. (لئوبوسكاليا)

كريسمس يك فصل ويژه نيست، بلكه حس و حالي ويژه است. (نامشخص)

عشق، بوم گسترده‌ي نقاشي‌ است كه نقش هنرمندانه‌ي قلم ما را كم دارد. (لئوبوسكاليا)

تاريخ، ثبات را انكار مي كند. (فرناندو پسوا)

كتابخانه براي بسياري از مردم حكم دارو را دارد، فقط براي استعمال [ =بكار بردن ] خارجي. (نامشخص)

عشق، تكنوازي نيست، عشق، همنوازي است كه اگر تنها به يك نفر منحصر شود، اين ترانه باز مي ايستد. (نامشخص)

تاسف، ابر سياهي است كه آسمان ذهن آدمي را تيره مي سازد، در حالي كه تاثير جرايم را از بين نمي برد. (جبران خليل جبران)

كردار، كارآمدترين شيوه براي آموختن است و نه پند و اندرز. (وين داير)

عشق، چيزي جز خودش را نمي‌دهد و چيزي جز از خود نمي‌ستاند. (جبران خليل جبران)

تبهكار هميشه نگران كيفر خويش است، حتي اگر بر زر و زور لميده باشد و اين بسيار درد آور است، چرا كه سايه كيفر همواره…

كتاب راستين همان است كه پا به تنهايي ما مي گذارد. (كريستين بوبن)

عشق، در هيچ شرايطي مانع از برآورده شدن “افسانه ي شخصي” يك مرد نيست و اگر اين گونه باشد، يعني آن عشق راستين نبوده است….

تجربه، معلم سختگيري است؛ اول آزمايش مي كند و سپس درس مي دهد. (نامشخص)

كاميابي، بيشتر، با شكست همسايه است. (لئوبوسكاليا)

عشق راستين از روح شما سرچشمه مي گيرد. اين گونه از عشق ناب، هنگامي كه خود را در دل و جان ديگري مي يابيد، شكل…

تجربه ي بدون ميانجي، بهانه يا مخفي گاه كساني است كه بي خيال هستند. (فرناندو پسوا)

كافي نيست حداكثر تلاش خود را بكنيم و در بهترين حد خود ظاهر شويم، گاهي لازم است كاري را در حد كفايت انجام دهيم. (وينستون…

عشق، روح را تواناتر مي سازد و انسان را زنده دل نگاه مي دارد. (ناپلئون بناپارت)

تخيل، يكي از ژرفترين نيازهاي بشري است. (ميلان كوندرا)

كاري به اندازه غنا بخشيدن به زندگي ديگران اغنا كننده و ارزشمند نيست. (جان ماكسول)

عشق سرشار در صورتي به وجود مي‌آيد كه از آنچه دوست داريد،آگاهي فراوان داشته باشيد. (لئوناردو داوينچي)

ترس از انجام هر كاري، با آغاز آن كار از بين مي‌رود. (استيو چندلر)

كاش دانسته بودم چگونه زندگي كنم يا كسي را يافته بودم كه روش زندگي را به من آموزش دهد. (نامشخص)

عشق، فريبنده و ويرانگر است نه نجات بخش. (نيچه)

ترس را لمس كرده و كاري بكنيد. (نامشخص)

كارهاي نادرست، پلي طبيعي ميان بي‌تجربگي و خرد است. (نامشخص)

عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ي جسماني ميان شما و معشوق كه همواره در حال تغيير است متكي نيست. (باربارا دي آنجليس)

ترسيدن از اينكه ممكن است ديگران را آزرده كنيد، به هيچ وجه خوشايند نيست. (گاي فينلي)

كار و تلاش نوشداروي نااميدي است. (نامشخص)

عشق، نخستين سبب وجود انسانيت است. (نامشخص)

تصميمات من، باورهاي مرا آشكار مي سازند. (اسپنسر جانسون)