قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

طنز، آدمي را برآشفته مي كند، نه براي آنكه آدمي را مسخره مي كند يا بر او مي تازد، بلكه از آن روي كه با…

كسي كه “امروز” از “ديروز” آگاهتر نباشد، انسان خردمندي نيست. (آبراهام لينكلن)

عاشق ِ بودن (كسي كه بودن را درك مي‌كند)، جزئياتي را مشاهده خواهد كرد كه از چشمان كسي كه عاشق كمبود است يا عاشق هيچ…

كسي كه از مرگ مي ترسد، از زندگي هم مي ترسد. (فرانسوا ولتر)

عاشقان فرومايه چون از راه درست منحرف گردند، موجب بدنامي عشق مي شوند؛ به حدي كه حتي برخي كسان جرات مي كنند بگويند كه كمر…

كسي خوب مي رقصد كه [ انسان ] نيك بختي برايش آواز بخواند. (مثل فرانسوي)

عدم پايبندي به نظم گيتي، ويژگي انسانهاي گوشه گير است كه عشق و احساس را سپر ديدگاههاي نادرست خود مي سازند. (ارد بزرگ)

كساني كه نمي توانند از درآمد كم خود پس انداز كنند، با درآمد زياد نيز قادر به پس انداز نخواهند بود. (دكتر ماردن)

عشق، از آن رو ارزش چنداني در ذهن‌ها ندارد كه دير زماني‌ست در دست افراد ناآزموده مانده است. (لئوبوسكاليا)

كساني كه دست به كار نمي‌شوند، به خواسته‌هاي خود مي‌رسند، ولي فقط به باقي‌مانده‌ي خواسته‌هاي افرادي مي‌رسند كه پيش از آن‌ها شتاب كردند. (آبراهام لينكلن)

عشق، آن چيزي نيست كه مي‌شويم، آن است كه از پيش هستيم. (نامشخص)

كساني كه با ديگران رو راست نيستند با خود نيز بدين گونه اند. (ارد بزرگ)

عشق برادرانه – عشقي كه مبتني بر پيوند مشترك مي باشد – عشقي است كه بر پايه وحدت و همكاري بوده و هدف آن دستيابي…

كساني كه خود را هميشه خوب و خوش احساس مي كنند، رفتارشان با ديگران بهتر است و به عنوان يك فرد انسان، از توانايي هاي…

عشق بورز، به تو عشق خواهند ورزيد. (رالف والدو امرسون)

كساني به خرد دست يافته‌اند كه گمان نمي‌برده‌اند داراي آن هستند. (سنكا)

عشق پيري گر بجنبد سر به رسوايي زند. (مثل فارسي)

كتابهايي كه دنيا آنها را «غيراخلاقي» معرفي مي كند، كتابهايي هستند كه ننگ دنيا را برملا كرده اند. (اسكار وايلد)

عشق جستجو شده خوب است، ولي عشق داده شده بدون جستجو بهتر است. (ويليام شكسپير)

كتاب بايد تبري براي درهم شكستن درياي منجمد وجودمان باشد. (فرانتس كافكا)

عشق حقيقي آتشي مخرب است كه شعله خود را به ساير احساسات نيز مي كشاند و آنها را با يك نيروي جديد، زنده مي سازد….

كاملاً روشن است كه شمار فرزندانتان هيچ گاه نبايد از ميزان ظرفيت خودرو شما بيشتر باشد. (نامشخص)

عشق را با كسي كه آسان شكست مي‌خورد و زود، سرخورده مي‌شود، كاري نيست. (لئوبوسكاليا)

كاميابي و پيروزي، بسان كرم شب‌تاب از دور مي‌درخشد، ولي از فاصله‌ي نزديك نه سوي دارد و نه حرارتي. (جين وبستر)

عشق راستين، شادماني‌اش در بخشيدن است، نه ستاندن. (فلورانس اسكاول شين)

كامروا كسي ا‌ست كه بتواند آنچه را كه مي‌خواهد، انجام دهد. (نامشخص)

عشق، زماني تحقق مي يابد كه تسليم و رهايي كامل از خود وجود داشته باشد. (كريشنا مورتي)

كاري را كه من كردم، وظيفه هر انساني است نسبت به پيشينيان خود؛ كه كار آنان را با ديده ي منت بنگرد و اگر خلل…

عشق صيقل مي زند فرهنگ را. (اقبال لاهوري)

كارهاي بزرگ از دست ما برنمي آيد، اما مي توانيم با عشقي بزرگ، كارهاي كوچكي انجام دهيم. (مادر ترزا)

عشق گوهري گرانبهاست، اگر با پاكدامني همراه باشد. (ناپلئون بناپارت)

كار ما گواه جاودان آزادي انسان است. انديشه ها و گفتار و كردارمان تارهاي پيله اي است كه پيرامون خود تنيده ايم. (نامشخص)

عشق مرد قسمتي از زندگي او و عشق زن همه زندگي اوست. (لرد بايرون)

كاركنان لغزش هاي اتفاقي را به شرطي كه بر اساس توانايي رهبر باشد و او را در حال رشد و بالندگي ببينند، مي بخشند. اما…

عشق، نه مي‌آيد و نه روي مي‌دهد، بلكه عشق، آفريده مي‌شود. (استيو چندلر)

كار كردن با كساني كه در راه يك هدف ويژه با شما دلبستگي هاي مشترك دارند، اوقات خوشي را برايتان فراهم مي كند. (نامشخص)

عشق همچون تعطيلات است: با لذت تدارك ديده مي‌شود، با رنج تجربه مي‌شود و از سر افسوس از آن ياد مي‌شود. (نامشخص)

هر اندازه بگذاريم ديگران نيروي خود را بر ما بكار گيرند، پيوندمان با آنچه هستيم و حق ماست، بيشتر گسسته مي‌شود. (لئوبوسكاليا)

عشق ورزيدن به آناني كه ما را دوست دارند، عدم خشونت نيست. عدم خشونت يعني به كساني كه از ما بيزارند، عشق بورزيم. (گاندي)

هر افتادني همان برخاستن است. آن كس كه به اين حقيقت ايمان دارد، به راستي خردمند است. (نامشخص)

عشق يعني به راه انداختن نسل بعد. (آرتور شوپنهاور)

هدف و آرزوي ما بايد به كار انداختن زندگي باشد، نه لذت بردن از زندگي. (نامشخص)

عطر گلها زماني كه در باغچه هستند، لذت بخش تر است، تا زماني كه آنها را مي چيني. (فرانسيس بيكن)

هر اثر هنري در درون چارچوب خود، چون واحدي صوري [ =ظاهري ] مي گردد كه تابع مجموعه اي از قوانين ديدني است؛ اين قوانين…

علت اينكه زنبورها اينقدر وز وز مي كنند اين است كه بلد نيستند حرف بزنند. (نامشخص)

هدف مورد نظر يا روش ما نه شادي است و نه اندوه؛ كار كردن است و بس، بدان گونه كه هر روز از روز گذشته…

عمري چكش برداشتم و بر سر ميخي كه روي سنگ بود كوبيدم. اكنون مي فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم ميخ و هم سنگ….

هدف از زندگي، زندگي هدفمند است. (نامشخص)

عينكي تيره بر چشم زنيم، زيرا گاهي نبايد هيچ كس، چشمان و هيچ بني بشري، “كنه” وجود ما را ببيند. (نيچه)

نيكمردان به مهماني زيردستان ناخوانده مي روند، خوبان نيز ناخوانده به مهماني خوبان مي روند. (افلاطون)